#دانلودکده_امیران
#نظرسنجی
🇮🇷نظرسنجی «مسائل و مشکلات فرزندآوری»
➖به منظور شناسایی و اولویتبندی مسائل طلاب و روحانیون محترم در زمینه فرزندآوری و ازدیاد فرزند، از طلاب و روحانیون معزز دعوت به عمل میآید در نظر سنجی «مسائل و مشکلات فرزندآوری» که در سامانه سخای جدید بخش نظرسنجی بارگذاری شده است شرکت نمایند.
➖پیشاپیش از وقت و دقتی که جهت پاسخگویی به سؤالات صرف میکنید، کمال تشکر را داشته و برای شما آرزوی توفیق داریم. شایان ذکر است به پاس همکاری شما عزیزان به تعدادی از شرکتکنندگان عزیز به قید قرعه جوایزی تقدیم خواهد شد.
📎سامانه سخا https://service.csis.ir
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_نوزدهم
#داستان_واقعی
همه چیز داشت به خوبی و خوشی می گذشت،علی کلاسهای فیزیوترابی و گفتار درمانی می رفت.
دکتر گفته بوده که نیمه راست صورتش و دست راستش که قدرت حرکتش را نداشت با چند جلسه فیزیوترابی خوب میشود،و صدایش هم که به معجزه ی خدا برگشته بود و فقط چند کلاس گفتار درمانی لازم بود تا لکنت زبانش خوب شود.
همه روزها از پی هم می گذشتند و علی بهتر و بهتر می شد.
جو خانه را شادی فرا گرفته بود،مثل قبل همه ی خانواده دور هم جمع می شدند برای خوردن غذا،مادر ،پدر ،علی و مبینا و خنده هایشان چاشنی سفره ی رزقشان می شد.
ناگهان علی حالش بد شد،انقدر بد که نمی توانست روی پای خودش بایستد و دوباره ویلچر نشین شده بود.
مادر دوباره نگران و مضطرب شد،پدر طبق معمول سر کار و در جاده ها مشغول رانندگی بود.دوستان علی به همراه استادش به خانه آمدند برای کمک و بردن او به بیمارستان.
مادر ولیچر را اورد،رنگش از شدت اضطراب پریده بود،لرزش دستانش باز شروع شد.
استاد گفت:" سلام حاج خانوم،علی چیشده؟!"
مادر با نگرانی و صدایی لرزان گفت:" نمیدانم حاج آقا، یهو درد شدیدی سراغش اومد.😥"
دوستان یکی پس از دیگری وارد خانه می شدند و علی را در آن حال خراب می دیدند،مادر جواب سلام تمام آنها را با عجله و تند تند می داد.
مادر با عجله در حال آماده کردن علی بود،که ناخواسته چشمش به یکی از دوستان علی افتاد. 😳مادر برای اینکه کسی متوجه نشود نگاهش را دزدید سرش راچرخاند که دوست دیگرش را دید و از تعجب ابروهایش بالا پرید،لبخند ریزی پاورچین پاورچین روی لبهای مادر نشست.☺️
مادر،برای آوردن بقیه وسایل علی به اتاق رفت.
دوستان علی که متوجه نگاه ها و خنده ی مادر شدند و صدای خنده یشان بلند شد😂.
استاد اخم هایش را در هم کشید و با عصبانیت به آنها گفت:" 😡این بنده خدا داره از درد به خودش می پیچه و مادرش از نگرانی رنگ به صورت نداره،اونوقت شما به جای کمک می خندین، خجالت بکشید، شرم هم خوب چیزه 😤."
بچه ها آرام شدند و به زور جلوی خنده هایشان را گرفتند،سرشان را پایین انداختند اماشانه هایشان تکان می خورد،انگار خنده هایشان بی اختیار است و قادر به کنترلش نیستند،🤭.
استاد حسابی عصبی شد،یکی از دوستان علی قبل از اینکه استاد چیز دیگری بگوید در حالیکه با دستش را مشت کرده بود و خنده هایش را پشت آن قایم می کرد گفت:" 🤭اخه مادر علی اقا هم خودشون متوجه موضوع شدند و خنده شون گرفت ."
استاد گفت:" موضوع!!؟؟ چه موضوعی!؟"
جوان گفت:" حاج آقا، این کاپشن که تن منه مال علی هست،شلواری که پای اونه مال علیه، اون که اورکت پوشیده لباسش لباس علیه حتی شلوار پای منم مال علی جون خودمه😍😘، علی به مادرش گفته بود این لباسهاش گم شده،مادرش الان همه ی لباس های گمشده ی علی رو تن ما دید و به روی خودش نیاورد ."
این عادت همیشگی علی بود،همیشه از خودش می گذشت برای دیگران، اگر شهریه حوزه را می دادند با آن برای شاگردانش خوراکی و غذا میخرید،همان غذایی که خودشان سفارش می دادند، یا می گفت:" بریم برای فلانی یک لباس بخریم ،بریم برای فلانی کاری کنیم."
خودش شاید واقعا به چیزی احتیاج داشت اما می گفت:" نه،فعلا اون رو بیخیال، اول بریم دل اون بنده خدا رو شاد کنیم☺️."
این اخلاص در عملش و این روحیه ی ایثار و فداکاری اش باعث شده بود همه دوستانش عاشقانه دوستش داشته باشند و همه شاگردانش مثل پروانه به دور او بگردند.
ادامه دارد...
سرکار خانم:یحیی زاده
نوشت:" علی خیلی مرد بود خیلی 😭😭روحت شاد مرد بزرگ،روحت شاد الگوی طلبگی من😭😭😭😭😭😭
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
سلام...😊
آخرین سه شنبه زمستانیتون
بخیر و شادی✌
💖براتون در این روزهای پایانی سال
💖روزهایی پر از خیر و
💖برکت های مادی و معنوی
💖شادی و خوشبختی
💖سلامتی و دل خوش
💖آمرزش گناهان و مغفرت الهی
💖و عاقبت بخیری آرزو داریم 🤲
💖 تقدیم با بهترین آرزوها💐
💖 سهشنبهتون پر از خیر و برکت🦋
پر انرژی باشید و فعال😉
نکنه تنبلی آرزوهاتون رو بدزده😎
یا که غم تو دل قشنگتون بشینه
♦️🔷️♦️🔷️♦️🔷️♦️🔷️♦️🔷️♦️🔷️♦️
#دانلودکده_امیران
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_بیستم
#داستان_واقعی
استاد و دوستان علی به همراه مادرش، او را به بیمارستان رسانند.
مادر نگران بود که نکند علی اش به همان روزهای خراب و سخت بیماری اش برگردد.
مردمک چشمانش از شدت نگرانی می لرزید و لبهایش را می گزید.
دکتر معاینات لازم را انجام داد،و مادر با نگرانی نگاهش به دکتر بود.
دکتر گفت:" حنجره ی مصنوعیه بهرحال، درد میگیره 😔، ما سرما می خوریم انقدر درد گلو میشیم و تحمل درد را نداریم،پسر شما که حنجره ی مصنوعی دارن و هر روز دردش را تحمل می کنه. "
مادر دلش شکست😢،حق با دکتر بود،انسان های عادی تحمل یک گلو درد ساده ی سرما خوردگی را ندارند حالا علی اش،پاره ی تنش چطور این حنجره مصنوعی را تحمل می کند و دم از درد نمی زند چیز عجیبی است.
افکار منفی سراغ مادر آمده بود:" نکنه بچه ام مشکل دیگه ای براش پیش اومده و دکتر آن را پنهون کرد؟!😐!!؟ نکنه....."
اما باز به خود نهیب می زد که این فکرهای عجیب و مسخره چیست!؟ اگر مشکل خاصی باشد دکتر می گوید.
پرستار به علی یک سرم مسکن قوی زد و علی خوابش برد.
دوستان علی هم نگران بودند،اما خلوت مادر پسر را بهم نزدند،اجازه دادند که مادر با یگانه پسرش تنها باشد .
استاد گفت:" حاج خانوم،بهتره ما بیرون باشیم تا علی آقا استراحت کنه و خوب بشه زود ان شاءالله، ما همین نزدیکی هاهستیم،اگه اتفاقی افتاد و کمک خواستین حتما بهمون خبر بدین."
مادر لبخند زد و تشکر کرد.
سرش را به سمت جانش برگرداند، علی چقدر در خواب دیدنی می شود،مادر در دلش قربان صدقه اش می رفت و صورتش را نوازش می کرد.
مادر به یاد اتفاق امروز و دیدن لباسهای گمشده ی علی در تن دوستانش افتاد😁،خنده اش گرفت.
_علی مامان،اون کاپشن مشکیه که تازه برات خریدم و چرا نمی پوشی؟!"
علی سرش را خاراند،نگاهی به سقف کرد و با خنده گفت:" آ...آ.آهان اون،چیزه اون گم شد مامان😅ببخشید مامان."
مادر چشم غره ای به او رفت 🤨 و این کار بارها و بارها تکرار شد و حسابی از این حواس پرتی علی کلافه می شد.
مادر یاد کارها و شیطنت های علی می افتاد و می خندید.😄
نگاه به صورت زیبای علی، مادر را به 19 سال قبل برگرداند.
وقتی با هم به مسجد می رفتند و یکی و دوسال بیشتر نداشت مدام تسبیح و مهر بر می داشت و بقول خودش :*الله* می خواند.
بزرگتر هم که شد هر جا می رفت تسبیح می خرید.
دوران ابتدایی اش وصف ناشدنی بود،اصلا در تصور مادر نمی گنجید،علی وقتی 7 و 8 سال داشت یک هیئت کودکانه با دوستانش در مدرسه درست کرده بود، و اصرار داشت برایش عَلَم بخرند تا با آن برای امام حسین علیه السلام عزا داری کند.
مادر هم که اینقدر اصرارش را دید،با مشورت پدرش برایش یک عَلَم کوچک خریدند و اینطور علی اکبرشان از همان کودکی علمدار هیئت سیدالشهدا علیه السلام شد🙂.
مادر آهی کشید و با لبخند در دلش گفت:" چقدر بزرگ شدی مامان جان، علی جانم ،تو از همان اول مرد به دنیا اومدی و مردانه رفتار کردی😌،از همان بچگی ات رفتاری مردانه داشتی و هیچ کس در تو رفتار کودکانه را نمی دید،چقدر بزرگ شدی علی اکبرم😘،ماشالله مامان. "
این داستان ادامه دارد ...
سرکار خانم:یحیی زاده
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
میلاد حسین خون بهاے دین اسٺ
این عید،حیاٺ شیعہ راتضمین اسٺ
امروز فرشتگان بہ هم مےگویند
احیاگر آیین محمد این اسٺ
#میلاد_امام_حسین(ع)🍃🌺
🎊میلاد سرور کائنات امام حسین علیه السلام مبارک🎊
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#دانلودکده_امیران
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
عجب سالی در پیش داریم!!!😲🤓
💫آغازش شنبه، اول هفته
🌟پایانش جمعه
💫ونیمه شعبانش هم جمعه
🌟عاشورایش عصر جمعه
💫 ۲۳ رمضان، شب قدر، شب جمعه
🌟آخرین روز رمضانش جمعه
💫عید غدیر و کامل شدن دین روز جمعه
🌸🍃الهی! کاش اولین جمعه موعود هم در این سال رقم بخورد
تا ارکان جمعه کامل شود
و بجای اللهم عجل لولیک الفرج،
با اشک شوق در سجده شکر بگوییم:
أللهم لک الحمد و لک الشکر لفرج ولیک...🍃🌸
ببین برای آمدنت چقدر بهانه میچینیم ...🥰
عجیب تر این است که سال ۱۴۰۰ دو تا نیمه شعبان داریم😯😊
⭕یکی ۹ فروردین ۱۴۰۰
⭕یکی هم ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ روز جمعه
🌟یعنی در یک سال دوبار به یمن قدوم مطهر ربیع الانام ، امام زمان علیه السلام ، جشن میگیریم،
❣سالی که نکوست، از بهارش پیداست...❣
هر وقت عدد ۱ قبل از ۴ قرار میگیرد؛ دل، هواخواه میشود... بیتاب میشود...
۱۴ معصوم، معصوم چهاردهم، سال ۱۴۰۰ ...
❤بارالها، آغاز قرن ۱۴ را آغاز تاریخ حکومت مهدوی مقدر فرما🤲
❤إنشاءالله امسال، سال ظهور صاحب الزمان باشد.🤲😍
*【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】*
#ربیع_الانام
#بهار_دلها
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
#دانلودکده_امیران
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
💉🩺💊روش درمان تمام دردها با نامهای خدا
💎دکتر ابراهیم کریم ،کشف کرده است که نامهای زیبا خداوند، نیروی شفابخش برای درمان بسیاری از بیماریها دارند و بیماری خود او بهبود یافت:
🌸ستون فقرات.....الجبار
🍃 قلب.....النور
🌸رگ قلب....الوهاب
🍃 اعصاب .....المغنی
🌸معده.......الرزاق
🍃 غده تیروءید.....الجبار
🌸سردرد.....الغنی
🍃 کلیه.....الحی
🌸روده ها......الرزاق
🍃پانکراس.....الباریء
🌸دردگوش....السمیع
🍃تیموس.....القوی
🌸غده فوق کلیوی....الباریء
🍃عضله ی قلب.....الرزاق
🌸چشم.....النورالبصیر
🍃سرطان....الله جل جلاله
🌸سینوزیت....الطیف الغنی
🍃شریان های چشمی ..المتعال
🌸قولون (روده بزرگ)....الرووف
🍃کیست چربی....النافع
🌸عصب چشم....الظاهر
🍃درداستخوان....النافع
🌸 رحم.....الخالق
🍃روماتیسم......المهیمن
🌸مثانه.....الهادی
🍃پروستات......الرشید
🌸فشارخون.....الخافض
🍃ریه .....الرزاق
🌸زانو......الرووف
🍃ران......الرافع
🌸عضلات.....القوی
🍃شریان ها......الجبار
🌸کبد....النافع
روش درمان: گذاشتن دست بر محل درد و گفتن نام خدا تا حد امکان ( تقریبا حدود چهل بار )
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#دانلودکده_امیران
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🙃اینجا با هر سلیقهای پست داریم🙂
ما را میتوانید با لینکهای زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
مینویسم عـشـق را
تفسیر میآید "حـسـیـن"
🌺 ولادت با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) مبارک باد.
✦━━━•••✤•••━━━✦
#دانلودکده_امیران
@downloadamiran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
تولدت مبارک پناه دلم
ولادت امام حسین مبارک
#استوری
#وضعیت_واتساپ 😍
مارا می توانید با لینک های زیرا دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
ولادت امام حسین علیه السلام
و روز پاسدار مبارک باد
#استوری
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
#عید_نوروز
#هفت_سین
ایده رنگ کردن تخم مرغ
رنگ خوراکی
خامه
یخ
دستمال کاغذی
چسب حرارتی
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
#ولادت_امام_حسین
#استوری
ولادت باسعادت امام حسین علیه السلام برشما عضای گروه مبارک
و روز پاسدار را تبریک میگم
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
16.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانلودکده_امیران
#ساسی
#ایران
#سمیه
برسد به گوش ساسی صفتان
#ایران نه جای ماندن امثال ساسی است
مفهوم فکر روشنتان بی حجابی است!!!؟؟؟
در پیچ و تاب دخترکی مو شرابی است!!!؟؟؟
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
امیر عباس:
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_بیست_یکم
#داستان_واقعی
سرم علی به اتمام رسید و وقت رفتن به خانه بود.
علی چشمانش را آرام باز کرد،چهره ی مادر مهربانش در قاب چشمانش جای گرفت.
مادر لبخند زد و گفت:" خوبی مامان؟ دردت آروم شد؟!"
علی گفت:" الحمدلله، خوبم مامان☺️."
استاد و دوستانش هم آمدند تا به همراه هم به خانه بروند.
در طول مسیر، دوستان و استاد از خاطرات خوش اردوهای مشهدشان با علی می گفتند.
استاد گفت:" یادته علی،همیشه می گفتی حاج آقا شما من و تحویل نمی گیری!☹️،بهت چی میگفتم علی جون؟!"
علی لبخند زد و منتظر ماند تا خود استاد جواب سوالش را بدهد.
استاد با خنده گفت:" می گفتم من به هر شاگرد بر اساس میزان کارها و فعالیت هایی که می کرد رفتار می کنم، این علی خلیلی از ۳۴ درصد توانایی اش برای کارهای تبلیغی خرج می کرد،یادته بهت گفتم اون پسره رو ببین چند سال از تو کوچک تره تا حالا ۲ بار رفته کربلا،اون و می بینی اون ۵ بار رفته کربلا، میدونی چرا رفتن کربلا؟! چون از دل و جون برای اهل بیت کار کردن ،از دل و جون.
تو هم اگه میخوای زیارت کربلات امضا بشه باید با تموم وجودت و صد درصد وجودت مایه بزاری و کار کنی."
استاد به مادر علی گفت:" حاج خانوم باورتون نمیشه ،توی سفر آخر علی اومد جلو خیلی جدی و مصمم گفت:" حاج اقا،کدوم کار سختتره همون کار و بگین من انجام بدم."گفتم مسئول انتظامات سخته از پسش برمیای؟! علی بلندگفت:" اره چرا نمی تونم." سریع هم رفت دم در اون حسینه که مستقر بودیم ایستاد و ورود و خروج ها رو چک می کرد،موقع غذا دادن به بچه ها همه رو به نظم می نشوند و مواظب بود به تموم بچه ها غذا برسه و به هیچکس بیشتر از یک غذا نمیداد😂."
صدای خنده دوستان و علی بلند شد😂.
استاد ادامه داد:" خلاصه روز آخری که میخواستیم برگردیم و بعد مراسم وداع از امام رضا علیه السلام، در حسینه محل اقامت، علی ایستاد مثل یک مرد و با گریه گفت:"من خودم نیت کرده بودم ثواب این خادمی رو تقدیم کنم به روح مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها، به جان حضرت زهرا سلام الله علیها اگه ناراحتی هست به خاطر این اسم منو ببخشید 😭 اگه غذا کم بود و نرسید، اگه جای خوابتون تمییز نبود هر کم و کاستی بودین به خاطر حضرت زهرا سلام الله علیها ببخشید😭، و دعا کنین بقول حاج آقا کربلای ما هم امضا بشه😭."
علی خوب خوب بخاطر داشت و سرش را به نشانه تایید تکان داد.
استاد گفت:" علی ،به تمام بچه ها یاد داد بزرگترها هم ممکنه ناخواسته خطا و اشتباهی و مرتکب بشن،اما مرد اونیکه وقتی اشتباه کرد سینه شو سپر کنه و عذر خواهی کنه و حلالیت بطلبه."
علی به فکر فرو رفته بود، منتظر زیارت کربلا بود و نمی دانست بالاخره چه روزی زیارت نامه اش امضا می شود! اصلا آن روز،در این دنیای خاکی هست یا زیر خروار ها خاک خوابیده ؟!
همیشه خودش پول سفر کربلای دوستانش را به آنها می داد و می گفت شما به زیارت بروید و من بعدا میرم☺️،اما خودش در آروزی بین الحرمین بود.
(او تشنه زیارت حضرت سیدالشهدا عطشان بود و در آخرین سال عمرش در این کره ی خاکی در سه شب مهم ،یعنی شبهای قدر و روز عرفه و اربعین با پای پیاده راهی زیارت شد.)
سرکار خانم:یحیی زاده
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸قلم بنویس خیر النّاس آمد
🌸گل امّ البنین عبّاس آمد
#دانلودکده_امیران
#استوری
#وضعیت_واتساپ 😍
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
🌙 ماهِ بنی هاشم
عباس یعنی وفاداری تا آخرین لحظه، معنای ایثار و از خویشتنِ خویش گذشتن، هم آوای شجاعت و نهایتِ دلاوری، عباس یعنی علی در کربلا ...
🔸 ای عاشقان ای عاشقان عالم سراپا ناز شد
سیمرغ قاف عشق را هنگامه پرواز شد
🔸 زاسرار خلقت بهر ما افشا هزاران راز شد
ملک جهان آرای حق آماده اعجاز شد
🔸 از فرط شادی و شعف عفو گنه آغاز شد
باب الحوائج امد و درهای رحمت باز شد
🔸 از دامن ام البنین ماهی به یثرب سر زده
کز حسن رویش طعنه ها بر خسرو خاور زده
📃 محمد حسن فرحبخشیان
🌹 میلاد قمر بنی هاشم، فرزند دلیر امیرالمؤمنین (ع) و امیرلشکر اباعبدالله الحسین (ع)، اباالفضل العباس (ع) مبارک باد.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#دانلودکده_امیران
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
ما را میتوانید با لینکهای زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷