#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_چهل_ششم
#حبل_الورید
حسن از دیدن چهره ی نگران و مضطرب علی ،نگران شد و پرسید:پنج شنبه است علی جان.چیشده 😨؟!"
علی گفت:" بیا بریم بهشت زهرا. "
حسن تعجب کرد گفت:" الان؟"
علی گفت"اره الان."و در چشمانش نگرانی موج می زد.
حسن پرسید:" چیشده علی؟ صبر کن پسر "
علی با عجله از همه اساتید و دوستانش خداحافظی می کرد و می رفت .
استادان متعجب می پرسند:" آقای خلیلی خیره برادر،کجا نیامده داری میری؟"
علی خندید و گفت:" خیره ان شاءالله 😅."
استاد علی گفت:" پس علی جان اجازه بده منم همراهت بیام ."
علی لبخند زد و به نشانه ی رضایت سر تکان داد.
علی و حسن و استاد راهی بهشت زهرا شدند.
وقتی که رسیدند علی با شیطنت پرسید :"اگه سنش خیلی زیاد باشه چی؟🧐🤨!"
استاد دهانش از تعجب باز ماند و پرسید :" کی😳؟"
علی خندید 😂 و سریع تر از قدم بر می داشت.
علی با سرعت خودش را به قطعه مزار شهدا رساند.
استاد و حسن هم پشت سرش می رفتند و استاد مدام فکر می کرد و با خود می گفت :" چه کسی علی را اینگونه بی تاب و بی قرار کرده؟! نکند علی عاشق شده ؟!آخه از این پسر هیچ چیز بعید نیست🤨،چند بار به زبون آورده پیر شدم هنوز آستین واسم بالا نزدن 😪.حتما نیمه گمشده اش را پیدا کرده."
استاد دیگر تحملش به سر آمد و با عصبانیت پرسید:" علی😡راستشو بگو پسر باز چی داره توی اون کله ات میگذره؟ هااااااان؟!"
علی همچنان می خندید 😂و تند تند راه می رفت.
وارد مزار شهدا که شدند سیاهی چادری از همان دور به چشمشان خورد.
علی لحظه ای مکث کرد و آرام گفت:" خودشه؟"
استاد انگار شصتش خبر دار شد،نزدیک علی شد تا دستش را بگیرد، اما حسن جلویش را گرفت و گفت:" اجازه بدین علی اول جلو بره."
استاد واقعا کلافه شده بود🤯😳
علی به خانم چادری نزدیک و نزدیک تر می شد،
خانم چادری انگار منتظر کسی بود،و ان کسی نبود جز علی .
هنوز چند ردیف مانده بود تا علی به او برسد که خانم چادری سرش را برگرداند و علی اکبر زیبای مادررا دید.
چشمانش از شوق دیدن علی برق زد و لبخند زیبایی روی لبهایش نشست،و سفیدی دندان هایش پیدا شد.😄
استاد با اشاره چشمان حسن متوجه شد که باید صبر کند تا علی اول خودش را به خانم برساند.
خانم چادری پیرزنی مهربان و دلسوز بود که از قضا مادرشهید هم بود.
علی جلو رفت و به مادر شهید سلام کرد و جویای احوالش شد😄،پیرزن مهربان انقدر از دیدن علی خوشحال شده بود که اشک شوق در چشمانش جمع شده بود انگار خیلی وقت است که او را می شناخت و منتظر دیدنش بود.😢
استاد و حسن هم جلو رفتند و به مادر شهید سلام کردند .
علی لبخند زد و به استادش گفت:"یک بار من همین طوری داشتم برای خودم در قطعه ها می چرخیدم که یه دفعه چشمم به این مادر خورد،فهمیدم که مادر شهیده😍😍
اومدم سر قبر پسرش فاتحه ای بخونم که سر صحبت باز شد و این مادر گفت که تو شکل جوونی های پسر منی،و ازم قول گرفت که هر هفته که میرم گلزار ،بیام سر قبر پسرش و بهش سر بزنم😍."
علی هم هر هفته می آمد و به پیر زن سر میزد اما بعد از آن اتفاق دیگر نتوانست تا چند ماه به گلزار شهدا بیاید و مادر شهید هر هفته منتظر او می ماند اما از حالش خبری نداشت.
استاد بعد از دیدن مادر شهید و حرف علی را شنید تازه متوجه سوالهای علی از محرم و نامحرمی شد.
ادامه دارد...
سرکارخانم:یحیی زاده
#دانلودکده_امیران
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
در پیام رسان سروش:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
31.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستند
#مصاحبه با #شهید_علی_خلیلی
#شرح اتفاقات از زبان #شهید_غیرت
#پیشنهاددانلود✅
#دانلودکده_امیران
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
#مستند #مصاحبه با #شهید_علی_خلیلی #شرح اتفاقات از زبان #شهید_غیرت #پیشنهاددانلود✅ #دانلودکده_امی
#پیشنهاد_دانلود 💯
با دیدن این کلیپ از زبان شهید ❤️دیگه تاب نخواندن داستان حبل الورید را نخواهید داشت😭😭😭😭
خنده هایت عجیب کشنده است😔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
دوشنبهتون🌸🍃
به طراوت گلهای بهاری
روزتون به زیبایی شکوفهها
تک تک لحظههای زیباتون
سرشار از نیکی
بارش بوسه های خداوند پای تمام آرزوهای
قشنگتون
#سلام دوستان خوبم🌸🍃
🌱
❣🍀
🌼🍃🌺🌼🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃
#دانلودکده_امیران
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
ما را میتوانید با لینکهای زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
در پیام رسان سروش:
✦•━━━━━ ♡ ━━━━•✦
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
✦•━━━━━ ♡ ━━━━•✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوشنبه ای پربرکت باعطر خوش صلوات
❤️اللّهُمَّ
✨💙صَلِّ
✨✨💛عَلَی
✨✨✨💚مُحَمَّد
✨✨✨✨💗وَ آلِ
✨✨✨✨✨💜مُحَمَّد
✨✨✨✨💗وَ عَجّلْ
✨✨✨💚فَرجَهُمْ
✨✨💛وَ اَهْلِکْ
✨💙اَعْدَائَهُمْ
❤️اجمعین
#دانلودکده_امیران
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
ما را میتوانید با لینکهای زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
✦•━━━━ ♡ ━━━•✦
در پیام رسان سروش:
✦•━━━━━ ♡ ━━━━•✦
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
✦•━━━━━ ♡ ━━━━•✦
🦋
#تلنگر
#پندانه
🍃🌷آموختم که هیچ دارویی
نمیتواند همچون " اُمید"
آدمی را ایستاده نگه دارد
آموختم که در همه حال
و همه وقت باید عشق ورزید💗
حتی در زمان خستگی، بیماری و یاس
آموختم که جنگیدن همیشگی برای نداشته ها
چشم ها را به روی داشته هایمان میبندد
گاهی باید با خیالی آسوده زندگی کرد
رها از هر نَبردی و شکستی
آموختم که هیچ دارویی،
نمیتواند همچون اُمید
آدمی را زنده نگه داشته باشد
زندگی بیاورد، عشق ببخشد ...🍃🌷
🦋
🌺🦋🌺🦋
#دانلودکده_امیران
❦ ════ •⊰❂⊱• ════ ❦
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
ما را میتوانید با لینکهای زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
❦ ═══ •⊰❂⊱• ═══ ❦
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
❦ ═══ •⊰❂⊱• ═══ ❦
در پیام رسان سروش:
❦ ════ •⊰❂⊱• ════ ❦
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
❦ ════ •⊰❂⊱• ════ ❦
21.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلاب_هوس
#گاندو
کلاب هوس رو اگه میخای بدونید چکار میکنه و پشت پرده شو براتون روشن کنه ببینید
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
#دانلودکده_امیران
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🙃با هر سلیقهای پست داریم🙂
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•