eitaa logo
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
281 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
24 فایل
◉✿اگـہ وجود خدا باورت بشه خدا یــہ نقطـہ میـذاره زیـرباورت “یـاورت“ مےشه✿◉ درایـتا☆سروش☆آپارات بالیـنک زیـرهمراه باشید😌 @downloadamiran قسمتهاے قبلے رمانهایـمان روهم مے توانیـد در #رمانکده_امیـران دنبال کنیـد♡ @downloadamiran_r ارتباط باما: @amiran313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_553307321.mp3
3.25M
🌤` و [💚°♡] 📻/⏯ 🎙 💚|•°🌿 ✨🌿 🌱 گفتند ڪه *جمعہ* یارمان مــی آیــد آن منجی روزگارمان می آید 🍃 🌱 *هــر جمعـــه*… ‌گلی در دل ما می شڪفـــد یعنی‌ که ‌بمان بهارمان ‌می آید 🍃 🍃"💚"🍃 🦋•°♡زیباترین بهانه دنیای من سلام♡°•🦋 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ✨ 💚الّهُـمَّ عَجِـل لِولیِّـکَ الفَـرج💚 °•♡ @downloadamiran ♡•°
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست 🦋 @downloadamiran 🦋 🦋 @downloadamiran_r 🦋
🎬 🔞 گفتم:عدنان,توخوب میدانی که ازدواج ما وجه المصالحه بوده پس اگر توانتحارکنی,یعنی مرا کشتی ,چون پدروعشیره ات مرگ تورا از چشم من میدانند وبی شک دشمنی ها دوباره شروع میشود وقصاص خون تو میشود ریخته شدن خون من وجوانان عشیره ی بنی ساعد... عدنان:زور الکی نزن ناریه ,من بهشت را میخواهم ,بعدش دولت اسلامی عراق وشام ومجاهدانش,امنیت تورا تضمین میکنند همانطور که قصرزیبای مرا دربهشت تضمین کرده اند.... وای من, که چگونه مغز همسرنابغه ام را شستشوداده اند...انوقت بود که ازکرده ی خودم از عمق جان پشیمان شدم وارزو میکردم کاش زمان به عقب برمیگشت.... هرچه کردم که منصرفش کنم نشد که نشد وروز بعد خبر حمله ی انتحاری قهرمان ومجاهد ازجان گذشته ی دولت اسلامی درهمه جا پیچید....احترام به من وفیصل صدبرابر شده بود...مدرک پزشک ویژه به من داده شد وخیلی کارهای دیگر اما غم از دست دادن عدنان برایم خیلی سنگین بود وبااین کارها قابل جبران نبود.. تااینکه صبح روز بعداز انتحار عدنان ,پدرم با من تماس گرفت...تماسی که سراغاز اوارگیم شد.... اینجا که رسید,اشکهایش را که با به خاطراوردن اتفاقات تلخ زندگیش,جاری شده بود پاک کردوگفت:سلماجان,بخواب, بقیه اش باشد برای فردا شب.... شبت خوش... درفکر نخودمغزانی بودم که باریسمان پوسیده ی مولویهای داعشی به عمق چاه جهنم نزول کردند که به خواب رفتم.... .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
🎬 🔞 هم اکنون هفت روز است که در اردوگاه تموز مستقرشده ام,این روزها ناریه راخیلی کم میبینم,وقتی هم که باماست اغلب درفکراست وکم حرف میزند گاهی فکرمیکنم مشکل جدی برایش پیش امده وبعضی وقتها فکرمیکنم دارد تصمیم مهمی میگیرد وامروز به سرم زده نکند درفکر نقشه ای برای من وعماداست؟؟ نه نه امکان ندارد من که جزبامحبت بااووفصیل برخوردنکردم وبارها وبارها برایش از ارادتم به دولت داعش گفته ام تا به شیعه بودنم شک نکند....هرچه هست ,سخت کارمیکند واغلب داخل شهراست وبچه ها پیش من خوشند ومنم پیش عمادم,از کانکس خیلی کم بیرون میروم,مگربرای گذاشتن قفس خرگوشها کنار کانکس...... امروز ناریه نهار رابا ماخورد وهمانطور که غذا میخوردگفت:دیشب مجاهدان حمله ی غافلگیرانه ای به روستاهای اطراف موصل کرده اند وچندتا از روستاهایی را که نیروهای حشدالشعبی عراق ازدستشان دراورده بودند دوباره تحت تصرف خود گرفته اندوچندتایی هم اسیرگرفتند وامشب به همین مناسبت مجلس جشن ونورافشانی درپایگاه کنار مسجد برقراراست..من امشب جایی کاردارم و نمیرسم بروم,اگر تودوست داری,ماشین رابرایت میگذارم بچه ها راببر وخوش باشید.... فیصل:اخ جون دوباره اتیش بازی...بریم....بریم ... خیلی دلم میخواست بفهمم ناریه کجا میرود اما جرات پرسیدن نداشتم وبرای همین گفتم:باشه,اگه فیصل دوست داره بریم ,میبرمش. نهار را که خوردیم ,ناریه ساعتی استراحت کرد,سویچ ماشین رابه من داد وکلی سفارش فیصل راکرد وگفت:سلما جان ,احتمالا تا وقت خواب نمیایم,فعلا.... ناریه که رفت ,بچه ها هم اجازه گرفتند تا بیرون کانکس با خرگوشهاشون بازی کنند ومن ازعماد وفیصل قول گرفتم تاازیک متری کانکس دورتر نروند وبرای همین با چوبی روی خاک اطراف کانکس محدوده ای را مشخص کردم تا ازاین محدوده دورتر نروند وخودم امدم داخل کانکس ودوباره پناه اوردم به ایات قران. مشغول خواندن قران بودم که عماد به شدت در را بازکرد وبا فریادهای نامفهومی دستم را میکشید انگار میخواست چیز مهمی بگوید,چادرم رامرتب کردم وهمراهش بیرون رفتم وبه جایی که عماداشاره میکرد نگاه کردم ,وای خدای من باورم نمیشدازانچه که میدیدم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
‼️ فوری _فوری‼️ ⭕️متن اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ ملت شریف و شهید پرورد ایران اسلامی. در پاسخ به جنایتهای متعدد رژیم خبیث صهیونیستی از جمله حمله به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق و شهادت فرماندهان و مستشاران نظامی ایران، بامداد امروز یکشنبه 26 فروردین، دلاورمردان نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بخشی از تنبیه آن رژیم نامشروع و جنایتکار طی عملیات «وعده صادق» با رمز مقدس «یا رسول الله» با موفقیت اهدافی را در داخل سرزمین های اشغلی با ده ها فروند موشک و پهپاد مورد اصابت قرار دادند و.... در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
🔺این صلوات را به نیت نصرت رزمندگان اسلام، از طرف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف برای صدیقه طاهره سلام الله علیها بخوانیم. اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِهَا اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ الْأَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِیهَا] صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلام در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ خواندن این آیه برای پیروزی رزمندگان اسلام فراموش نشه به برکت ذکر الله اکبر پیروزیم ان شاءالله در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
#دانلودکده_امیران اِنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #الله_اکبر #امام_زمان #تنبیه_متجاوز #وعده_صادق #انتقام_سخت #طوفان_الاقصی #طوفان_الاحرار #ماه_شوال در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه‌ لوکیشن قشنگی چه ستاره های قشنگی در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او قول داد ۲۵ سال آینده وجود نخواهد داشت... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌دفــاع از حــرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما؛ است، ❌تـهـران نه! 🔥 در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همونیکه گفت شد دمتگرم اقا روح الله راه قدس از کربلا می گذرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
Parhizgar048.mp3
1.53M
سوره فتح بخوانیم‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با ذکر الله اکبر جهت تعجیل در فرج آقا صلوات بفرستید در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
وعده صادق 🇮🇷 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌‼️توجه توجه‼️❌ #دانلودکده_امیران 🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: 💡الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ وَعَمودُ الدّينِ وَنورُ السَّماواتِ والأرضِ ⚠️فراموش‌ نکنیم ! قدرت اصلی و سلاح ما؛ موشک، پهپاد و .. نیست؛ دعا، توسل، تضرع و... است! #دانلودکده_امیران ⭕️ در کنار پیگیری اخبار؛ مهم‌ترین یاری رسانی به جبهه حق و مشارکت در این جهاد کبیر، خواندن دعاهای وارده، توسل و.. است: ▪️دعای جوشن صغیر ▪️دعای امام سجاد علیه‌السلام در حق مرزبانان و جمیع سربازان اسلام ▪️ختم صلوات ▪️نماز شب ▪️نماز جعفر طیار و... #الله_اکبر #امام_زمان #تنبیه_متجاوز #وعده_صادق #انتقام_سخت #غزه #طوفان_الاقصی #طوفان_الاحرار در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یار برخیز و علم بردار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیدر.. با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیام رسان ایتا •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77 •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• در پیام رسان سروش: •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══• https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog •‌‌═══❀✨🇮🇷✨❀═══•
🎬 🔞 خدای من درست میدیدم؟؟!!نفس درسینه ام حبس شد وخم شدم واهسته درگوش عماد گفتم:برو داخل کانکس ممکنه ابواسحاق,تورا بشناسد...عماد وفیصل را هل دادم داخل کانکس به بهانه ی اوردن قفس خرگوشها به ابواسحاق که گویا سه اسیر اورده بود نزدیکترشدم ودرست خیره شدم،حقیقتا درست میدیدم بله این طارق بود,برادر بزرگم،انگار ابواسحاق وارد داعش شده بود که خانواده ی مرا بکشد وبه اسیری ببرد،تمام وجودم راهیجان گرفته بود,ابواسحاق داشت بایک مردداعشی دیگرصحبت میکرد گوشهایم راتیز کردم تا ببینم چه میگویند. مردداعشی:برادر ,اینجا جایی برای نگهداری این اسیران کافرنداریم,چه کسی گفته اینها رابه اینجا بیاوری؟ ابواسحاق که نیشش تابنا گوش بازشده بود گفت:میدانم...لازم نیست خیلی نگران باشی,این رافضی ها تا طلوع افتاب بیشتر میهمانت نیستند,قراراست به مناسبت این پیروزی اخیر فردا صبح اینها راقربانی کنیم وباسرشان فوتبال بازی کنیم. مردداعشی اشاره ای به طرف یکی از چادرها کردوگفت:دست وپاهایشان رامحکم ببندداخل ان چادر بیاندازشان,چون جای خالی نداریم دوتا مجاهد هم برای نگهبانی جلوی چادر بگذار,البته لازم نیست چون اینجا ازهمه طرف نگهبان دارد که اگرموفق به بازکردن خودشان بشوند باز موفق به فرار نخواهندشد..... دردی عمق قلبم رافراگرفت,خدای من,طارق، برادرم فردا قربانی میشود...باید کاری کنم....باید نجاتش دهم حتی اگر به قیمت ازدست دادن جانم تمام شود. امشب درشهرموصل اتش بازی دارند,احتمالا اردوگاه کمی خلوت ترمیشود. فکری به خاطرم رسید وبه سرعت خودم رابه کانکس رساندم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
🎬 🔞 داخل کانکس دنبال یک چاقو بودم...اره دیدمش ,چاقوهای مجاهدان معمولا خیلی تیزوبرنده بود،باید تااذان مغرب صبر میکردم وقتی داعشیها به نماز میرفتند بهترین زمانش بود باید دست وپاهایشان رابازمیکردم وبه شکلی که توجه کسی راجلب نکند از اردوگاه خارجشان میکردم,اما چطور؟؟ اره درسته باچادر.......درسته که فرار با چادر خوشایندیک رزمنده ی شجاع نیست اما حفظ جان واجبتراست،چمدان بزرگ لباسی را دیده بودم که ناریه داخل ان چادرهایش رامیگذاشت... چمدان راباز کردم ,پنج,شش تا چادربود ,همینطور که میخواستم سه تاچادر انتخاب کنم ،دیدم زیرچادرها قاب عکسی بود که احتمالا متعلق به ابوفیصل است ..... خدایا شکررررت،زیر قاب عکس,لباسهای مردانه ای مرتب وتازده بود,لباسهای سیاهرنگی باشالهای سیاه که نشانه ی خونخواران داعشی بود... احتمالا این لباسها هم متعلق به ابوفیصل است حتما برای یادگاری نگهداشته ,مثل من که چادرلیلا وشال مادرم را باخودم اوردم. سه دست لباس کامل باسربندهایی که نشان میداد طرف داعشی است,برداشتم. چمدان رامرتب کردم ودرش رابستم وبه انتظار نشستم تا غروب شود... وای یادم رفت...ناریه دوتا اسلحه داشت یک اسلحه کوچک کمری که همیشه همراهش بود ویک اسلحه بزرگتر که نمیدانم اسمش چه بود اما بارها وبارها پشت رختخوابها دیده بودمش,نگاه کردم به بچه ها ببینم حواسشان به من هست یانه؟ فیصل مشغول بازی با خرگوشها وغذا دادنشان بود اما عماد کاملا معلوم بود که حواسش به من است ونگرانی ازصورتش میبارید,چشمکی بهش زدم ورفتم طرف رختخوابها,بااحتیاط اسلحه رابرداشتم وداخل لباسها پنهانش کردم وهمه را داخل شال عربی مادرم گذاشتم تا چیزی مشخص نشود. اینقدنگران طارق بودم که اصلا برایم اهمیت نداشت اگرناریه میفهمید که اسلحه گم وگورشده ویا لباسهای شوهر بیچاره,اش ناپدیدشده,چه چیزی باید جوابش میدادم صدای اذان بلند شد روبه بچه ها گفتم:من میرم بیرون,بچه های خوبی باشید تا امدم باهم میریم مراسم اتش بازی... چاقورا زیرلباسم پنهان کردم وبقچه ای راکه بسته بودم برداشتم وبااحتیاط بیرون امدم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
: زشتی و زیبایی روزی، آدم نادانی كه صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» كه مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”. افلاطون گفت: « عیبی كه بود گفتی و آن را به همه نشان دادی، اما آنچه كه دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها همین حرفی بود كه گفتی، بقیه وجود تو سراسر عیب است و زشتی. بدان كه قبل از گفتن تو، خود را در آینه دیده بودم و به زشتی صورت خودم پی برده بودم. بعد از آن سعی كردم وجودم را پر از خوبی و دانش كنم تا دو زشتی در یك جا جمع نشود. تو مردی زیبارو هستی، اما سعی كن با رفتار و كارهای زشت خود، این زیبایی رابه زشتی تبدیل نكنی” 📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
🎬 🔞 درست حدس زده بودم,محوطه خاکی اردوگاه تقریبا خلوت بود همه به سمت چادربزرگ برای نماز رفته بودند،بدون اینکه جلب توجه کنم ودرحالی که زیرلب ایاتی ازقران را زمزمه میکردم به سمت چادری که طارق را برده بودند رفتم...جلوی چادر یک داعشی بود که داشت سیگارمیکشید ,راهم راکج کردم وپشت چادر رفتم,پشت این چادر ,عقب چادردیگری بود به قسمت وسط چادررسیدم چاقورا از زیرلباسم دراوردم ومشغول بریدن چادرشدم,خیلی محکم بود اما چاقوی من هم تیزبود,اندازه ای که بتوانم ردشوم چادرراشکافتم وخیلی آرام خودم را داخل چادرکشیدم،بااینکه چادرتاریک بود اما سنگینی نگاه طارق ودواسیر دیگر را روی خودم حس میکردم تا داخل شدم یکی از اسیرها گفت:یابسم الله...عباس,طارق,این دیگه کیه؟ محکم گفتم :هییییس ورفتم طرف طارق دستها وپاهاش راباز کردم,چاقورا دادم دستش تا دستهای ان دوتا همرزمش رابازکند. طارق:ممنون خواهر ,توکی هستی؟ درحالی که داشتم لباسها را بیرون میاوردم گفتم:هیس,چکارداری من کیم ,زودباش دست بقیه راباز کن... طارق که دست عباس رابازکردوچاقورا دادعباس وامد طرفم وگفت:صبرکن ببینم,صدات چقداشناست،کی هستی؟ روبنده ام رابالا زدم ولباس را دادم دستش.... .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
🎬 🔞 طارق:خدای من ,سلماست...عباس...احمد...این خواهرم سلماست..سلما اینجا چکارمیکنی... من:داستانش مفصله...زود لباسهاتون رابپوشید,با شالها روی صورتتان رابپوشانید ,دورسری هایی که علامت داعش داره بپوشید ،تفنگ ناریه رادادم دست طارق وگفتم:دنبال من بیاید.... ازهمون راهی که اومده بودم این بار چهارنفری برگشتیم,از ترسم جرأت نکردم جلوی چادررانگاه کنم ,نماز تمام شده بود وجمعیت تک وتوک بیرون امده بودند,به کانکس رسیدیم,ماشین جلو کانکس پارک بود,اشاره کردم به طارق وگفتم برین داخل ماشین ,من الان میام. سریع داخل کانکس شدم,رفتم سراغ کوله,قران طارق را دراوردم وبغل گرفتم وبه بچه ها گفتم ,بریم جشن واتش بازی... فصیل رفت کابین عقب کنارعباس واحمد,عمادرااوردم جلو روپاهای طارق نشاندم ,چون روی طارق بسته بود,عماد نشناختش,ولی میدیدم طارق ,عمادراغرق بوسه کرده بود,قران راگذاشتم توبغلش و روکردم عقب وگفتم:فیصل جان این مجاهدها هم باما میخوان بیان جشن...نفس راحتی کشیدم ,تااینجا که خوب پیش رفته بود،سوویچ را چرخاندم که ماشین را روشن کنم,یکدفعه دیدم,ابواسحاق با دومردداعشی به طرفم اشاره میکنند.....میخواستند تا من حرکت نکنم..... تمام تنم داغ شد...نمیدونستم چکارکنم ..... توکل کردم و.... .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚
1_553307321.mp3
3.25M
🌤` و [💚°♡] 📻/⏯ 🎙 💚|•°🌿 ✨🌿 🌱 گفتند ڪه *جمعہ* یارمان مــی آیــد آن منجی روزگارمان می آید 🍃 🌱 *هــر جمعـــه*… ‌گلی در دل ما می شڪفـــد یعنی‌ که ‌بمان بهارمان ‌می آید 🍃 🍃"💚"🍃 🦋•°♡زیباترین بهانه دنیای من سلام♡°•🦋 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ✨ 💚الّهُـمَّ عَجِـل لِولیِّـکَ الفَـرج💚 °•♡ @downloadamiran ♡•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟! 🎥کوچک‌ترین مسجد تهران کجاست؟ 🔹مسجد کوچک «ادیب» در خیابان «ادیب‌الممالک» تهران، کوچک‌ترین مسجد پایتخت است که روزانه در آن در سه وعده نماز جماعت برگزار می‌شود. محمدباقر نوید بیش از پنجاه و پنج سال به عنوان خادم و کلیددار این مسجد خدمت می‌کند. °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
🎬 🔞 زیرلب بسم الله گفتم وروبه طارق:خیلی عادی برخورد کنید مسیرش ازطرف چادر نمازهست,احتمالا کاردیگه ای دارد. ابواسحاق:ببینم مجاهدین,خواهر مجاهد به طرف شهر میرید؟جشن؟؟ من بدون کلامی سرم راتکان دادم. ابواسحاق:من واین دومجاهدهم میخواهیم برویم جشن ,مشکلی نیست ماهم سوارشویم؟ اشاره کردم به عقب ماشین تا کنارتیربارسوار بشن واونا هم سوارشدن. نفسم را به شدت بیرون دادم واهسته به طارق گفتم:به دوستات بگو سر پسره راگرم کنن تا ازحرفهای ماچیزی نفهمه,طارق اشاره ای به احمد کرد واوناهم مشغول خوش وبش بافیصل شدند. اروم به عمادگفتم:عماد, روی بغل طارق نشستی برادرکم... عماد ناباورانه نگاهی به بالای سرش کرد وخودش رادربغل طارق جا کرد. طارق اهسته سوال کرد:تواینجا چه میکنی سلما؟؟ عقده دلم واشد وهمراه گریه گفتم:پدرومادر راسربریدند جلوی چشم ماااا,عماد راببین لال شده بعداز چندین روز اسارت پیداش کردم,من ولیلا اسیرشدیم وعمادرا ربودندواوردند اینجا....ابوعمر من ولیلا رابرای کنیزی خرید وچشم طمع به ما داشت,لیلا طاقت نیاورد وخودش راکشت....من ابوعمر رامسموم کردم وکشتم وخودم فرارکردم,یه زن داعشی,مادرهمین فیصل کمکم کردعماد راپیدا کنم و....هق زدم وگفتم...اشک ریختم وگفتم و.. طارق اهسته دستش را روی دستم که روی دنده بود گذاشت ونوازش کرد وگفت:فدات بشم خواهر...توشیرزنی شیرزن...ازاین به بعد تنهات نمیگذارم.... گفتم:نه نه ...من از پس خودم برمیام ,جام پیش ام فیصل امن امنه,توودوستات زودتر فرارکنید....همین ابواسحاق پدرومادرمون راسربرید ومارااسیرکردو... طارق عقب نگاهی کرد وگفت:اگر امشب نکشمش مرد نیستم... من وتو عماد باهم میمونیییم.... ازخدام بود که باطارق باشم,اما موقعیت جوری بود که اگرباهم میبودیم احتمال کشته شدنمان زیادبود واگر ازهم جدا میشدیم,احتمال نجات همه مان بیشتربود.... من:طارق،برادرم،عزیزم،از تمام خانواده ام فقط تووعماد رادارم نمیخوام شماراازدست بدهم,من جام تواردوگاه امنه,شما هم بااین لباسا ودانستن راه دررو راحت میتونید خودتون رانجات بدید ,باوجود فیصل وعماد من گاو پیشونی سفیدهستم ,این داعشیا زنان راخیلی میپایند وهمراهی من وعمادباشما مساوی بامرگ هرسه مان است..... طارق دستم رافشار داد...دیگه نزدیک مسجد بودیم...ایستادم...ماشین راپارک کردم ... .. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎📚 @downloadamiran 📚 📚 @downloadamiran_r 📚