✅ این ۱۱ چیز را هر روز به خودتان بگویید👌
🌸دیروز گذشت.
🍀من زیبا هستم.
🌸امروز روز من است.
🍀امروز روز محشریست.
🌸من از پسش برخواهم آمد.
🍀شکست خوردن اشکالی ندارد.
🌸من به اندازهی کافی خوب هستم.
🍀من به انتخابهایم افتخار میکنم.
🌸من میتوانم هرآنچه که میخواهم باشم.
🍀من خیلی خوش شانسم که سلامت هستم.
🌸چیزهای بیاهمیت روز من راخراب نمیکنند.
زندگیتون پر از شادی و نشاط❣
🦋@downloadamiran🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانه
چیز هایی که از دست داده ای را به حساب نیاور
چون گذشته هرگز برنمیگردد
اما گاهی اوقات ، آینده میتواند چیزهایی که از دست داده ای را برگرداند
به آن فکر کن . . .
🦋@downloadamiran🦋
#پیام_سلامتی
✅میوههای مناسب برای رفع تشنگی در تابستان
خیار، هندوانه، خربزه، انگور، گلابی و زرد آلوی تازه یا برگه زردآلو خیسانده در آب آلبالو
🦋@downloadamiran🦋
#شهيدانه
پرواز کردن سخت نیست...
عاشق که باشی بالت میدهند؛
و یادت میدهند تا #پرواز کنی...
آن هم عاشقانه... :)♥️
🦋@downloadamiran🦋
#خاطره_اےاز_شهیدمحمدحسین_محمدخانی 🕊🌺
کار کردن پی در پی بدون استراحت....
میدیدم چطور داره پر میکشه
از خنده هاش مشخص بود
از شوخیا و شیطنتاش معلوم بود
از کار کردنش میشد فهمید که دیگه وقت رفتنشه...
عمار کلا خیلی کار میکرد،
بخصوص چند شب قبل عملیات
تا لحظه ی شهادتش کارش خیلی بیشتر شده بود،
واقعا شب و روز نداشت...
چندین روز بود نخوابیده بود
ماشین یکی از فرمانده ها خراب شد
طول میکشید تا مکانیک بیاد،
محمدحسین گفت:
فرصت خوبیه یه #چرتی بزنیم.
گفت بیا توهم بخواب بعد چشماش رو بست
دوربینم رو درآوردم و دوتا عکس ازش گرفتم
وقتی به عکس نگاه کردم با خودم گفتم :
چقدر آروم خوابیده ، انگار شهید شده ،
وقتی عکس بعد از شهادتش رو دیدم ،
دیدم انگار خوابیده ، عین همون عکس آروم و آروم و آروم و خوشگل ، حتی خیلی خوشگل تر از اون عکس . میگفت راز اون آرامش رو میدونستم، آخه تازه داشت یه دل سیر استراحت میکرد ، #تازه داشت #خستگی های اون همه کار و زحمت کشیدناش رو در میکرد .
میگفت : تو آغوش خداش راحت خوابیده بود ...
یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة
إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#حاج_عمار
🦋@downloadamiran🦋
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#قسمت_چهارم
#بازگشت…
هنوز مدتی از رفتن شیرین نگذشته بود که حضور کسی را کنارم احساس کردم . سرم را بلند کردم که دیدم ساسان با دقت نگاهم میکند. با لبخند مصنوعی گفتم:
_ببخشید مشکلی پیش اومده؟
_نه عزیزم،میتونم بشینم ؟
_بله بفرمایید، _چرا چیزی میل نمیکنید ؟ بذارید بگم براتون شربت بیارن .
_نه نیازی نیست . من کمی سرم درد میکنه ،چیزی نخورم بهتره .
از ظرف روی میز ،سیبی برداشت و مشغول پوست کندن شد . شروع کرد به حرف زدن . از خودش گفت و شرکتی که پدرش به تازگی برایش تاسیس کرده بود . آن قدر گفت و گفت که سردردم دوبرابر شد.شقیقه هایم تیر میکشید و احساس میکردم هر ان میخواهد سرم منفجر شود. ساسان هم که اصلا توجهی نداشت و برای خودش همین جور حرف میزد . فقط برای تایید حرف هایش میپرسید : «شما این طور فکر نمیکنید؟» یا میگفت «نظر شما چیه؟» من هم با گفتن «درست میگید » تایید میکردم . بلکه برود و دست از سرم بردارد. فکر میکرد با آن ابروهای برداشته شده و موهای از پشت بسته شده ،خیلی جذاب بود و هر دختری آرزو ی هم صحبتی با او را داشت .
زیر چشمی افراد مهمانی را میپاییدم . عده ای به آشپزخانه میرفتند و با لیوانی گیلاس برمیگشتند . مطمئن بودم شربت نیست . با خودم گفتم:
_به به !نرگس خانم جایی اومدی که تو عمرت فکرشو نمیکردی بیای.
با گفتن ببخشید از روی صندلی بلند شدم :
_ چیزی شده نرگس جان؟
حالم از این همه نزدیکیش بهم میخورد . با اینکه قبلا هم چند دوست پسر داشتم ،اما به هیچ کدام اجازه نمیدادم مرا با جان و عزیزم ،خطاب کنند . از دست خودم و شیرین عصبانی بودم . مخصوصا از شیرین .شیرینی که شک نداشتم با آن خنده های مستانه ای که سر میداد ، حتما چیزی نوشیده بود . به ساسان نگاه کردم ،هنوز منتظر جواب بود و به من نگاه میکرد :
_من حالم زیاد خوب نیست . میرم بیرون کمی هوا بخورم .
_راهنماییت میکنم .
با دست مانع شدم و گفتم:
_نه نیازی نیست .خودم راهو بلدم .
کیف دستی کوچک سفیدم را برداشتم و به طرف خروجی رفتم . دیگر نمیتوانستم حتی یک دقیقه در آنجا بمانم .حتی نمیخواستم قیافه ی شیرین را ببینم . من فکر میکردم شیرین بهترین دوستم است و با من صادق . اما آن روز به من ثابت کرد ،دروغگویی بیش نبود. شالم را که روی شانه هایم بود ،روی سرم انداختم. منتظر آسانسور نایستادم و از پله ها ،پایین رفتم .
ادامه دارد ...
نویسنده:وفا
#کپی_حرام‼️
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
🦋 @downloadamiran 🦋
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
ما اومدیم با یک #چالش جدید 📣📢📣📢 همانطور که قول دادیم با یک #چالش جدید اومدیم🥇👌 چالش داریم چه چالشی⁉️
سلام خدمت همه همراهان و سروران گرامی 🌱✨
ان شاالله همگی سلامت و تندرست و دلتون مملو از نور ایمان و سلامتی و نشاط باشد🦋
.
.
.
تشکر از شما بزرگواران به خاطر اینکه همراه دوست داشتنی و همگی کانال خودتون هستید😍 و تشکر ویژه از بزرگوارانی که در #چالش_سنگرسازان_بی_سنگر شرکت کردند و مطالب #ارسالی عالی✅.
اجرتون با صاحب الزمان عج که ما رو شریک در خاطراتتون کردید.
ان شاالله بشرط حیات از شنبه بهترین ارسالی ها بعد از بررسی توسط ادمین ها بار گزاری میشود و در روز عید غدیر ✨قرعه کشی و برنده اعلام می شود❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه.آقا منو اینهمه رسوایی.
کنارم نزنی....
هدیه به امام حسین علیه السلام صلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
#ارسالی_اعضا
ممنون از شما رفیق زابلی بزرگوار.ان شاءالله اجابت حاجاتتون به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد ص
🦋 @downloadamiran 🦋
#سلام_امام_زمانم
#سلام_آقای_من
#سلام_پدر_مهربانم
تو بیایی همه ثانیهها، ساعتها
از همین روز،
همین لحظه،
همین دم عیدند...
سلام آقاجان
روزمان را به یمن ورودت روشن کن.
✨اللّهم عجّل لولیک الفرج✨
تعجیل درفرج #پنج صلوات
°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°♡
✨ @downloadamiran ✨
صبح را آغاز می کنیم
با نام دوست
جنبش عالم همه
با یاد اوست
آن خدایی
که عشق را در ما نهاد
مهر و محبت
هرچه زیبایی در اوست
آخر هفتهتون سرشار از عشق و زیبایی
💜 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم💜
🌸الهی به امیدتو🌸
🦋@downloadamiran🦋