مثل آن لحظه که حفظ غمِ
ظاهر سخت است!
ماندن چشم به دنبال مسافر
سخت است!
چشمهایت، دل من، کار خدا
یا قسمت
و در اين غائله تشخيص مقصر
سخت است!
ساحلی غم زده باشی چه
کسی می فهمد
که فراموشی یک مرغ مهاجر
سخت است!
مثل یک کوچه بن بست
خرابت شده ام
گاهی از من بگذر، حسرت
عابر سخت است!
قرص آن صورت ماهت شده
یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامشخاطر
سخت است!
در مسیری که تو رفتی همه
شاعر شده اند
با تو شاعر شدن قرن معاصر
سخت است!
کوچه با غربت خود بعد تو
یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر
سخت است!
#علیصفری
#به_وقت_شعر
چه غمی بیشتر از اینکه
تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و
جرات نکنم!
#علیصفری
مجنون بزند سر به بیابان، به جهنم
اصلا برود بعد تو تهران ، به جهنم
تو رفتهای و پنجرهها خواب ندارند
دیگر من و دلتنگی گلدان ، به جهنم
من تاب ندارم تو در این شهر نباشی
صدر و ونک و جردن و چمران بهجهنم
من قول تو را از لب پاییز گرفتم
فالی که نشسته ته فنجان به جهنم
بگذار شرمنده پاییز بمانی
دلتنگی این چتر و خیابان به جهنم
اصلا به جهنم که مرا دوست نداری
ای خواستنیتر شده از جان ،بهجهنم
#علیصفری
💛مثل آن لحظه که حفظ غم
ظاهر سخت است
💛ماندن چشم به دنبال مسافر
سخت است
💛چشمهایت، دل من، کار خدا یا قسمت
💛و در اين غائله تشخيص مقصر
سخت است
💛ساحلی غم زده باشی چه کسی
میفهمد
💛که فراموشی یک مرغ مهاجر
سخت است
💛مثل یک کوچه بن بست خرابت
شدهام
💛گاهی از من بگذر، حسرت عابر
سخت است!
💛قرص آن صورت ماهت شده
یادآور قرص
💛با دو تا قرص هم، آرامش خاطر سخت است
💛در مسیری که تو رفتی همه شاعر شده اند
💛با تو شاعر شدن قرن معاصر
سخت است
💛کوچه با غربت خود بعد تو
یادم داده
💛دل سپردن به قدمهای مسافر
سخت است
#علیصفری
#به_وقت_شعر
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت
به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت
کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد
بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت
درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی
بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود، آه! به اصرار خودت!
بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت
درد یعنی بروی، دردسرش کم بشود
بشوی عابرِ آواره ی افکار خودت
اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت…
#علیصفری
#به_وقت_شعر