مثل گیسویی که باد آن را
پریشان می کند
هر دلی را روزگاری عشق
ویران می کند
ناگهان می آید و در سینه
می لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک
یکسان می کند
#مژگان_عباسلو
بیزارم از این وهم تکراری
این خوابدیدن حین بیداری
نه میکُشی، نه رو به بهبودی
ای خاطراتت خنجری کاری!
ای هرچه بود از من به غارت برد!
تو با مغولها نسبتی داری؟
از آرزوی دیدنت سیرم
از تشنگی تنها به دیداری…
بعد از تو روز خوش ندیدم، تو
آقامحمدخان قاجاری!
#مژگان_عباسلو
مثل گیسویی که باد آن را
پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق
ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه
میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک
یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر
خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی
پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل
حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه
مهمان میکند
اشک میفهمد غم ِ افتادهای
مثل مرا
چشم تو از این خیانتها
فراوان میکند
***
عاشقان در زندگی دنبال
مرهم نیستند
دردِ بیدرمانشان را مرگ
درمان میکند…
#مژگان_عباسلو