#داستان_کوتاه_آموزنده
روزی یک فیل تنها که به دنبال کشف دنیای آرمانی و با ارزش خود می گشت، به رودخانه ای رسید.
آب کاملا شفاف و گوارا بود.
فیل خواست از آن بنوشد وقتی خم شد و خرطومش را در آب فرو برود، ناگهان، وای، چی شد؟
چه اتفاقی افتاد؟
فیل با تمام وجودش فریاد زد: «وای!چشمم افتاد.»
در واقع، چشم راست او از حدقه خارج شده و در رود خانه ای افتاده بود.
هرچه گشت، چیزی ندید. با نگرانی خرطومش را در بستر رودخانه حرکت داد بلکه آن را پیدا کند.
او آنقدر به این کار ادامه داد تا آب کدر شد. هرچه بیشتر خرطومش را تکان می داد، ماسه های کف رودخانه بیشتر به حرکت در می آمدند و شانس خوب دیدن را از او می گرفتند.
در همین حین، ناگهان متوجه صدای خنده ی بلندی شد.
خشمگین برگشت و دید که یک قورباغه ی کوچک سبز روی تخته سنگی در کنار رودخانه نشسته و با دهان کاملا باز به او می خندد.
فیل گفت: «به نظرت خنده دار می آید؟ من چشمم را گم کرده ام و این موضوع برای تو خنده دار است؟»
قورباغه گفت: «موضوع خنده دار کاری است که انجام می دهی؛ آرام بگیر، آن وقت بهتر خواهی دید!»
فیل که کمی هم خجالت زده شده بود به توصیه ی قورباغه عمل کرد. آرام گرفت و دیگر خرطومش را در آب حرکت نداد.
موج ها از بین رفتند و شن ها دوباره در قعر آب نشستند. آنگاه فیل چشم خود را در عمق رودخانه دید؛ با خرطومش آن را برداشت و دوباره در حدقه ی چشمش گذاشت و البته فراموش نکرد که از قورباغه تشکر کند.
نتیجه اخلاقی:
بعضی وقت ها برای به دست آوردن چیزی و یا رسیدن به مقصودی فقط باید کمی آرام گرفت.
موج ها فرو خواهند نشست و زلالی آب خود را نشان خواهد داد.
دست و پا زدن فقط شما را خسته تر و عصبی تر می کند؛ با اندکی صبر برخی از مشکلات خود به خود رفع می شوند.
#دانلودکده_امیران
#حجاب
#امام_زمان
#نتیجه
#شعبان
🦋 @downloadamiran 🦋
🦋 @downloadamiran_r 🦋