#شعر #مناسبتی
#وداع_با_ماه_رمضان
((وداع))
ماه تو ماه صفا بود نمی دانستیم
عاری از رنگ و ریا بود نمی دانستیم
ویژه مهمان تو که بر سر این سفره نشست
مهدیِ آل عبا بود نمی دانستیم
فکر کردیم فقط پاک دلان مهمانند
از برای همه جا بود نمی دانستیم
هر کسی هر چه دلش خواست به سوغاتی بُرد
میزبان اهل عطا بود نمی دانستیم
پاکی این همه زنگارِ دلِ درمانده
قطره ای اشک جَلا بود نمی دانستیم
آخرِ ماه گَزیدیم ((سرانگشت)) که حیف
صاحبِ خانه خدا بود نمی دانستیم
#عباس_زرگوش
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
🍃🌸🍃
🍃#وداع_با_ماه_رمضان
من بندگی نکردم،تا بنده ام بخوانی
تو کی بدین کرامت،از خود مرا برانی
بار گنه به دوشم،لا تقنطوا به گوشم
عفوت نمی گذارد، در دوزخم کشانی
التماس دعای فرج 🙏
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#شعر
دارد تمام میشود این ماه دلبری
ای یار از قصور من ای کاش بگذری
مهمان بی حیای خودت را حلال کن
حالا که سفره جمع شد این شام آخری
از خانه ات نرفته دلم تنگ میشود
آه ای فراق ، آه چه وضع مقدری
ای وای اگر که دوست نبخشیده باشدم
باید چه کرد با غم این خاک بر سری
رفتند مردم و در بازار بسته شد
فریاد میزنم برسد کاش مشتری
من جنس بنجلم ته بازار مانده ام
اما تویی که میرسی و باز میخری
حتی اگر محل ندهی صاحب منی
نوکر غلط کند برود جای دیگری
با دیدنم بیا وسرت را تکان نده
شرمنده ام از این همه تقصیر نوکری
دست مرا بگیر و ببر وادی السلام
سیرم بده کنار غلامان حیدری
گفتم به قبر من بنویسند یا علی
آخر نمیشناسم از این نام بهتری
بابای بچه های زمین خورده یا علی
دست مرا بگیر که راهم بیاوری
***
با دیدن هلال دلم رفت کربلا
افتاد یاد قد هلالی خواهری
دارد برادری سوی گودال میرود
در پای خیمه میرود از حال خواهری
آن میرود به قتلگه این میرود ز حال
آه از فراق ، آه چه وضع مقدری
رفت و لباس خویش به سرنیزه ها سپرد
عریان تر از حسین ندیدم توانگری
ای کاش ناشیانه نبرّند لااقل
این نازدانه را جلوی چشم مادری
دیگر هلال آب نیاور به قتلگاه
این تشنهی عزیز ندارد دگر سری
*الشمر جالس نفس مادرش گرفت
سر را برید و روبروی خواهرش گرفت*
#وحید_عظیم_پور
#وداع_با_ماه_رمضان
*این بیت ماندگار از استاد بزرگوارم حاج رحمان نوازنی ست
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°