eitaa logo
^ کـلـبــ🏠ــه‍ رمــانـــ ^
121 دنبال‌کننده
872 عکس
129 ویدیو
6 فایل
﷽ شعر، داستان، رمان، بیو و پروفایل و هر آنچه برای حالِ خوبِ دلتون نیاز دارید در "کلبه‌رمان" هست♡ کانال اصلی‌مون در ایتا و سروش👇👇 @downloadamiran ارتباط باما: @amiran313 ¹⁴⁰⁰٫⁰²٫¹⁵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ آبان ۱۴۰۰
؛؛؛ 🌿 در ظلمٺ شب قرص قمر مے‌آید ❣️از جاده ی روشنی سحر مے‌آید 🌸مادر به خدا منتقمٺ یک جمعه 🦋با سیصد و سیزده نفر می‌آید •{کلبه‌رمان‌امیران}•
۲۸ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ آبان ۱۴۰۰
تقویم را از هر طرف که ورق می‌زنم، پاییز است... صدای رفتنت در تمام روزهایش پیچیده وَ از گریه‌های من همه‌ی فصل ها بارانیست ... 🍂 •{کلبه‌رمان‌امیران}•
۲۸ آبان ۱۴۰۰
😊 قلــــب‌ها دریچه نفوذند، آن‌کس که صادقانه نفوذ می‌کند☘ ♡پایدارترین مهمان قلــب است... •{کلبه‌رمان‌امیران}•
۲۸ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ آبان ۱۴۰۰
سه قانون طلایی در زندگی: ❤️کسی را که به شما یاری می‌رساند فراموش نکنید! 💛نسبت به کسی که شما را دوست دارد کینه نورزید! 🧡به کسی که شما را باور دارد خیانت نکنید! •{کلبه‌رمان‌امیران}•
۲۸ آبان ۱۴۰۰
۲۸ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ آبان ۱۴۰۰
💕 چون گلی زیرِ باران در من هنوز تماشایی‌ترینی... •{کلبه‌رمان‌امیران}•
۲۸ آبان ۱۴۰۰
📗📚📔 | در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر می‌کرد تا وارد معرکه شود. زرگر دوم که به بهانه‌ای خود را نزدیک می‌کرد به مشتری می‌گفت که همان جواهر را در مغازه‌اش دارد و با بهای کمتری آن را می‌فروشد. بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود. در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز می‌کرد و به او دشنام می‌داد که: «داری مشتری مرا از چنگم در می‌آوری» و از این گونه ادعاها. زرگر دوم هم به او تهمت می‌زد که: «می‌خواهی چیزی را که این قدر می‌ارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری.» خلاصه چنان قشقرقی به راه می‌افتاد و جنگی درمی‌گرفت که مشتری ساده‌لوح که این صحنه را حقیقی تلقی می‌کرد بی‌اعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می‌ رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانه‌ای از او می‌خرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر می‌کرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم می‌کردند. این جنگ که یکی از حیله‌های برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است. ꔷꔷꔷꔷꔷꔷ❥Join👇🏻 ┅═✧ ✿✿✿✧═┅ 🦋@downloadamiran🦋
۲۸ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ آبان ۱۴۰۰