فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسماء حسنای فارسی
1_4041269486.mp3
1.05M
پاسخ به شبهه ای درباره
منشا و حکمت روزه داری
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
1_4044261107.mp3
825.7K
حقیقت جویی و آزاداندیشی
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
زندگی پس از زندگی درس ها و نکته ها.mp3
13.88M
زندگی پس از زندگی: نکته ها ودرسها
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
1_4070779598.mp3
1.6M
نکته ای کلیدی در شناخت اندیشه حافظ
آیا حافظ با زهد و تصوف و فقاهت مخالف است؟
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
برخي ويژگيهاي سلوک عرفانی اصیل
عرفان عملي اسلامي مبتني بر هستيشناسي توحيدي است. سلوک حرکت براي قرب به خدا و لقاي اوست و بدون محوريت حقتعالي سلوک بيمعناست.
جهانشناسي برخاسته از خداشناسي توحيدي مبناي ديگر سلوک عرفاني است. شناخت عوالم در دو قوس نزول و صعود که مسير و محل عبور مسافر عالم معناست براي اين سير ضروري است.
عرفان عملي اسلامي بهنحو اکيدي بر معرفتالنفس مبتني است. مسافر همان نفس است و احوال، مقامات و منازل در درون نفس معنا و تحقق دارند. سلوک عرفاني تربيت و تکميل نفس و رفع موانع کمال نفس است که جز با شناخت ظرايف و خفاياي نفس ميسور نيست.
عرفان عملي اسلامي، پوياست و مراحل و مقاطع دارد.
عرفان عملي اسلامي درونگرايانه است، بدين معنا که توجه اصلي در عرفان متمرکز بر باطن و جان انسان است. مراد اين نيست که عمل بيروني در عرفان اهميت ندارد، بلکه ازآنجاکه آنچه در عمل بيروني انسان ظهور مييابد نمود درون اوست، تنها با اصلاح درون بيرون نيز اصلاح ميگردد.
عرفان عملي اسلامي بالاصاله فردي بوده و تمرکز آن بر اصلاح فرد است. طرح اين عرفان وابسته به وجود اجتماع يا موافقت و همراهي اجتماع نيست. حتي اگر اجتماعي در کار نباشد و فردي تنها را در نظر بگيريم که با احدي در ارتباط نيست، اين سلوک مطرح خواهد بود و کارايي خواهد داشت.
عرفان عملي اسلامي بعد اجتماعي هم دارد و انزواي مطلق و فرار از مسئوليت اجتماعي را نميپذيرد. بخشي از تکاليف سلوکي فرد، ناظر به وظايفش در قبال جامعه است. آنچه در اينجا گفتيم با فقرۀ پيشين ناسازگار نيست، بلکه آنها مکمل يکديگرند.
سلوک عرفاني اسلامي سيري معرفتي است و سالک در مراحل سيرش مراحل معرفت را طي ميکند و با سه چراغ عقل، وحي و شهود به پيش ميرود.
عرفان عملي اسلامي عرفاني ديني بوده و آموزههايش برگرفته از منابع اسلامي است.
در عرفان عملي اسلامي رياضت به معناي تحمل دشواريها در مسير سلوک و انجام تکاليف، نقشي تعيينکننده دارد و از همين جهت طي اين طريق مستلزم جهاد اکبر است و همتي عالي ميطلبد، اما ریاضت به معنای خودآزاری در آن مردود است.
سلوک عرفاني اسلامي، سلوکي عاشقانه است و سالک به شوق رسيدن به کوي دوست به سويش دوان است.
عرفان عملي اسلامي فراجنسيتي، فراطبقاتي، فرانژادي، فرازباني، فراقومي و فراسني است و بابش به روي زن و مرد، فقير و غني، عرب و عجم، سياه و سفيد، پير و جوان، تحصيلکرده و تحصيلنکرده باز است و هيچيک از اين ويژگيها مانع سلوک عرفاني نيست.
برگرفته از کتاب: آفاق عرفان اسلامی، ص 745.
از فنائی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
http://www.jahanikhabar.ir/NSite/FullStory/?Serv=204&SGr=313&Id=329077
آفاق عرفان اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی خلقت همراه با تدبیر دولت
http://eitaa.com/dreshkevari
یاران صاحبدل، در این ایام و لیالی قدسی:
اگر یادتان بود و
باران گرفت
دعایی به حال بیابان کنید...
http://eitaa.com/dreshkevari
گاه باشد که شاهین پست تر از ماکیان نشیند، ولی هرگز ماکیان را آن توان نیست که بر فراز ابرها به پرواز درآید. (آنتوان چخوف، سرگذشت ملال انگیز)
بانگ هدهد گر بیاموزد قطا
راز هدهد کو و پیغام صبا!
مثنوی مولانا
http://eitaa.com/dreshkevari
کعبه لیلة القدر مکان ها و لیلة القدر کعبه زمان ها است.
یکی از گوهرهای درخشان در آموزه های اسلامی لیلة القدر است. با تأمل در سوره قدر و روایات پیرامون برخی از ویژگی های لیلة القدر را می توان بدست آورد.
1. لیلة القدر شب نزول قرآن است. إنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ. یعنی بزرگترین هدیه الاهی به بشر پس از خلقت، که هدیه هدایت قرآنی است، در این شب نازل شده است. این همان شب مبارک و سراسر برکت است. إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ .
2. لیلة القدر در ماه مبارک رمضان، ماه ضیافة الله است، چون در آیه دیگر خداوند می فرماید قرآن را در ماه رمضان نازل کردیم. «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن» (بقره ۱۸۵). از کنار هم گذاشتن این دو آیه معلوم می شود شب قدر، شب نزول قرآن در ماه رمضان است.
3. لیلة القدر به قدری با عظمت است که ما را توان درک آن نیست. «و ماادراک مالیلة القدر» و با مقیاس های این جهانی نمی توان منزلت آن را درک کرد.
4. این شب بهتر و برتر از هزار ماه است. «لیلة القدر خیر من الف شهر.» عبادت و نیکی در این یک شب بهتر از عبادت و نیکی در هزار ماه است. با این توضیح فقط معلوم می شود لیلة القدر بسیار عظیم است؛ چون نفرمود مثل هزار ماه است تا اندازه اش را بدانیم، بلکه گفت بهتر از هزار ماه است؛ یعنی منزلتش برای ما قابل درک نیست. اینجاست که کیفیت بر کمیت سیطره پیدا می کند و باید گفت: عقل را سیل تحیر در ربود!.
5. لیلة القدر شب تقدیر و تعیین سرنوشت است. «حم وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ *إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ *فِيهَا يُفْرَقُ كلُ أَمْرٍ حَكِيمٍ .» در این شب مبارک هر رویدادی تعین پیدا می کند و تحکیم می شود و نظام عالم و سرنوشت آدمی در آن رقم می خورد.
6. لیلة القدر شب نزول ملائکه است. طبق احادیث، ملائکه در این شب بر حجت خدا نازل می شوند. «تتنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم.»
7. سراسر این شب تا سپیده دم سلام و رحمت است. سلام هی حتی مطلع الفجر.
شب قدر است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
این مطلع فجر همان مبارک سحری است که بخت یاران عالم با آب حیاتی که از دست ساقی هستی می نوشند از هرچه اندوه و غصه نجات می یابند و از شعشعۀ ذات، فانی واز بادۀ صفات سرمست می شوند.
8. لیلة القدر شب عبادت و قرب است. در این شب که بین زمين و آسمان، مُلك و ملكوت و طبيعت و ماوراء طبيعت ارتباط خاص برقرار است، شب آسمانی شدن است.
9. لیلة القدر شب ویژه رحمت الهی و آمرزش است. شبی است که درهای بهشت برای مؤمنان باز است. چنانکه ازرسول خاتم (ص) نقل است که فرمود: هر کس شب قدر را احیا کند و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، آمرزیده میشود.
10. لیلة القدر شب بیداری است. نه فقط بیدار ماندن و نخوابیدن، بلکه بیدار شدن و معبود را خواندن.
11. لیلة القدر شب وصال است، شب چشم گشودن و نادیده ها را دیدن و با یار ازلی خلوت کردن و راز دل گفتن و اشک شوق ریختن و....
شب لیلة القدر من دوش بود
که دست نگارم در آغوش بود
12. شگفتا! چه سرّی است! شب قدر شب مولای عارفان علی (ع) است! در نوزدهم فرق مبارکش شکافته می شود و فریاد فزت و رب الکعبه سر می دهد، در بیست و یکم رهسپار کوی معشوق می شود و در بیست سوم مهمان خدا و رسول. علی در کعبه که بهترین مکان هاست متولد می شود و در لیلة القدر که بهترین زمان هاست به شهادت می رسد. کعبه مولد او، مسجد مشهد او و لیلة القدر زمان عروج و وصل و لقای او. علی در کعبه که لیلة القدر زمین است به دنیا چشم می گشاید و در لیلة القدر که کعبه زمان است از دنیا چشم بر می بندد! یا سبحان الله! رابطۀ مکان ولادت او، مکان شهادت او و زمان شهادت او را با عبادت تماشا کن! او در بهترین مکان عبادت به دنیا می آید و در بهترین مکان و بهترین زمان عبادت و در حال بهترین عبادت که نماز است و در بهترین حال نماز که سجده است به شهادت می رسد. این است رابطۀ علی و عبادت و به بیان دیگر رابطۀ ولایت و توحید. و این است سرّ آن که سرور کائنات (ص) فرمود: علی ممسوس فی ذات الله! پس می توان گفت:
کعبه لیلة القدر زمین، لیلة القدر کعبۀ زمان و انسان کامل و حجت خدا کعبه و لیلة القدر زمین و زمان است.
http://eitaa.com/dreshkevari
سلام علیکم یاران اهل دل
در این روز آسمانی که انشاء الله از برکات و فیوضات لیله القدر بهرمند شده اید، همه در گذشتگان بویژه مادران آسمانی از جمله والده این حقیر که امروز سالگرد اوست را به نثار فاتحه ای مهمان کنیم و از درگاه پروردگار غفور و رحیم مغفرت و علو درجاتشان را مسئلت نماییم.
تو مرا یادکنی، یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست…اما!
نفسم میگیرد، در هوایی که نفسهای تو نیست!
http://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از فنایی اشکوری
32.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 سرود "مهدي العجل" 🌤
نسخه دوم #سلام_فرمانده لبنانی،
به تازگی رونمایی شد.
http://eitaa.com/dreshkevari
کریم و لئیم
ابوحامد غزالی در کتاب احیاء علوم الدین در باب اخوت و برادری بطور مستوفا بحث کرده و بسیاری از مباحث مربوط به فتوت را در این باب آورده است. او بحث را دربارۀ حقوقی که برادران نسبت به یکدیگر دارند آغاز میکند. این حقوق شامل حقوق مالی، جانی و زبانی است. یکی از حقوق برادری مشارکت دادن او در مال توست.
همچین از حقوق برادری تأمین نیاز اوست قبل از اینکه درخواست کند. از دیگر حقوق برادری سکوت از ذکر عیوب او و اجتناب از تجسّس در احوال اوست.
از مهمترین حقوق برادری حفظ اسرار اوست. شخص کریم به خوبی¬ها و فضایل دیگری توجه میکند و از این طریق به دیگری احترام و ارادت قلبی میورزد، اما منافق و لئیم به عیبها و بدیها چشم میدوزد. جوانمرد کسی است که لغزشها را نمیبیند و اگر دید آن را میپوشاند و از عیبها درمیگذرد.
«قال الفضیل: الفتوة العفو عن زلات الإخوان. و لذلک قال علیه السلام: استعیذوا بالله من جار السوء الذی إن رأی خیرا أستره و إن رأی شرّا أظهره.» جوانمردی گذشت از لغزش هاست. از هیمن رو حضرت رسول (ص) فرمود: از همسایه بد به خدا پناه برید و آن کسی است که اگر خوبی از شما ببیند پنهان میکند، اما اگر بدی ببیند آن را منتشر میکند.
آشکار کردن خوبیهای دیگران و چشم¬پوشی از عیوب آنها (ستر عیوب و تغافل و تجاهل) شیوۀ اهل دین است. این تخلق به اخلاق الهی است که میگوییم: «یا مَن اَظهَرَ الجَمیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ»؛ ای کسی که زیبایی ها را آشکار و زشتی ها را پنهان می کنی!
حضرت رسول (ص) فرمود: کسی که عیب برادرش را پنهان سازد خداوند عیوبش را در دنیا و آخرت میپوشاند. «من ستر عورة اخیه ستره الله تعالی فی الدنیا و الآخرة.» «مَن كَشَفَ عَورَةَ أخيهِ المُسلِمِ كَشَفَ اللّه ُ عَورَتَهُ حَتّى يَفضَحَهُ بِها في بَيتِهِ.» هر كس از عيب و زشتى برادر مسلمان خود پرده بردارد، خداوند از زشتى او پرده بردارد تا جايى كه او را در درون خانه اش هم رسوا سازد. و فرمود: «مَن سَتَرَ أخاهُ المُسلِمَ فِي الدّنيا سَتَرَهُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ.» هر كس در دنيا عيب برادر مسلمان خود را بپوشاند، خداوند در روز قيامت بر او عيب پوشى كند.
اصولا فرق کریم و لئیم (پست و فرومایه) در این است که انسان بزرگوار و کریم زشتی تو را میپوشاند و به تو احسان میکند، اما پست و لئیم خوبیهای تو را پنهان میکند و به بهتان و بدگویی تو میپردازد.
و تری الکریم إذا تصرم وصله
یخفی القبیح و یظهر الإحسانا
و تری اللئیم إذا تقضی وصله
یخفی الجمیل و یظهر البهتانا
http://eitaa.com/dreshkevari
درس آموزی عرفانی از بهار در شعر صائب تبریزی
بهار گشت ز خود عارفانه بیرون آی
اگر ز خود نتوانی ز خانه بیرون آی
براق جاذبه نوبهار آماده است
همین تو سعی کن از آستانه بیرون آی
ز سنگ لاله برآمد، ز خاک سبزه دمید
چه می شود، تو هم از کنج خانه بیرون آی
صفیر مرغ سحر تازیانه شوق است
ز بند خویش به این تازیانه بیرون آی
هوا ز ناله مرغان شده است پرده ساز
چه حاجت است به چنگ و چغانه، بیرون آی
در ید غنچه مستور پیرهن تا ناف
تو هم ز خرقه خود صوفیانه بیرون آی
چه همچو صورت دیوار محو خانه شدی؟
قدم به راه نه، از فکر خانه بیرون آی
ازین قلمرو کثرت، که خاک بر سر آن
به ذوق صحبت یار یگانه بیرون آی
ترا میان طلبی از کنار دارد دور
کنار اگرطلبی از میانه بیرون آی
حجاب چهره جان است زلف طول امل
ازین قلمرو ظلمت چو شانه بیرون آی
ز خاک یک سر و گردن به ذوق تیر قضا
اگر ز اهل دلی چون نشانه بیرون آی
کمند عالم بالاست مصرع صائب
به این کمند ز قید زمانه بیرون آی
http://eitaa.com/dreshkevari
فلسفه اسلامی معاصر ایران.pdf
283.5K
فلسفه اسلامی معاصر ایران
فنایی اشکوری
ارایه شده در روز جهانی فلسفه در دبی 1400
http://eitaa.com/dreshkevari
1_4297240645.pdf
219.9K
در حریم معبود
چرانباید دعا را به کمک خواستن و عرض نیاز محدود کرد؟
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
zendegipassazzendegii.pdf
432.7K
💠 هفتصد و چهل و نهمین(749) شماره هفتهنامه افقحوزه منتشر شد.
زندگی پس از زندگی
تاملات و نکته ها
Life after life:
reflections and remarks
✅ دکتر محمد فنایی اشکوری، به بهانه برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی
📢کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
@dreshkevari
فرق عرفان و تصوف 1
عرفان و تصوف در اصطلاح، مسلکي است که پيروان آن ـ که معمولاً عرفا و صوفيه ناميده ميشوند ـ ميکوشند از راه تهذيب نفس و در پيش گرفتن نوع خاصي از زندگي و رفتارْ به باطن عالَم و باطن دين راه پيدا کنند و از اين طريق به سعادت و کمال نهايي ـ که قرب به خداوند است ـ نايل شوند. در تاريخ فرهنگ اسلامي معمولاً اين دو اصطلاح معادل هم بهکار رفتهاند. در اين کاربرد، عرفان و تصوف يک چيزند و به شخص واحد، عارف و صوفي گفته ميشود. مثلاً به افرادي همچون ابوسعيد ابوالخير، بايزيد بسطامي، جلالالدين مولوي، محييالدينبنعربي و سيدحيدر آملي، هم عارف گفته شده است هم صوفي. چنانکه گفته شد، در زبان انگليسي نيز به همة عرفا و صوفيۀ مسلمان، صوفي ميگويند. اما با اين حال در برخي کاربردها بين اينها تفاوت ديده ميشود. مثلاً ابنسينا در مقامات العارفين متمرکز بر اصطلاح عرفان و عارف ميشود، نه تصوف و صوفي. حافظ شيرازي در ديوانش هرگاه درصدد مذمت اين طايفه است از واژة «صوفي» استفاده ميکند، نه «عارف».
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
در بيان حافظ، صوفي کسي است که بهرهاي از حقيقت عرفان ندارد، اما ميکوشد با رياکاري، زهدفروشي و رعايت آداب و تشريفات ظاهري، خود را عارف نشان دهد. به بيان ديگر صوفي، عارفنماست، نه عارف. ملامتية خراسان نيز که خود اهل تصوف و عرفان بودند، نميپسنديدند که صوفي خوانده شوند. در دورههاي متأخر تا عصر حاضر در محافل شيعي به افراد و گروههاي باطني که نوعي انحراف در عقيده يا عمل دارند، صوفي ميگويند و «عارف» را به اهل معرفت و سلوک راستين اطلاق ميکنند. در اين فضا «عرفان» همان معنويت راستين است و «تصوف» شبهعرفان و عرفاننماست.
استاد شهيد مطهري در اين زمينه میگوید هنگامي که به جنبة فرهنگي اين طايفه نظر باشد واژة عرفان بهکار ميرود و هنگامي که به جنبة اجتماعي اين طايفه نظر باشد واژة تصوف بهکار ميرود. اگر مقصود از جنبة فرهنگي همان جنبة معرفتي باشد، مراد اين است که هنگامي که از کسي يا طايفهاي از آن جهت که از راه سير و سلوک به معرفت باطني رسيدهاند سخن ميگوييم از واژة عرفان استفاده ميکنيم. اما گروههاي اجتماعي و فرقههاي باطنگرايي که در طول تاريخ اسلام در ممالک اسلامي حضور داشتهاند و سلسله، پير، خانقاه و آداب و رسوم خاصي داشتهاند و جمعيتي را تشکيل ميدادند به اين اعتبار، صوفي ناميده شدهاند. چنانکه اشاره شد، در تاريخ تصوف، تفکيک قاطعي در کاربرد اين دو واژه ديده نميشود. آقاي شفيعي کدکني بهشدت جدايي عرفان و تصوف را رد ميکند و ميگويد کسي که الفباي تاريخ تصوف و عرفان را آموخته باشد آنها را دو امر متمايز نخواهد دانست.
برخي ميگويند عرفان ناظر به بُعد معرفتي، و تصوف ناظر به بُعد سلوکي و عملي است. اين تفکيک نيز تمام نيست؛ زيرا هم عرفان و هم تصوف در هر دو حوزۀ معرفت و عمل بهکار رفته و ميروند؛ چنانکه در تعاريفي که پس از اين از عرفان و تصوف خواهيم آورد اين نکته روشن است. در عرفان، سلوک و شهود از هم جدا نيستند و اصطلاح تصوف و عرفان هر دو بُعد را دربردارند.
چنانکه گفتيم با اينکه در اغلب اوقات اين دو اصطلاح بهصورت مترادف بهکار ميروند، با اين حال گاهي در کاربردهاي آنها تفاوتهايي ديده ميشود. مثلاً به افراد عاديِ عضو يا وابسته به طريقتها و فرقههاي صوفي که مردمي عادياند صوفي يا درويش گفته ميشود، اما هيچکس به آنان عارف نميگويد. آنها نه اهل رياضت و سلوکند و نه اهل کشف و شهود، بلکه صرفاً وابسته به اين گروههايند و بهصورت رسمي پيروي دارند و به برخي آداب و ظواهر تشکيلاتشان پايبندند. عارف شمردن اينگونه افراد، بيشک استعمال لفظ در غير ماوضعله و گاهي در ضد ماوضعله است، اما خودشان و گاه ديگران به آنها صوفي ميگويند. اين نوع کاربرد در تاريخ رايج بوده است؛ چنانکه جلالالدين مولوي هم به اينگونه پيروان لفظ صوفي را اطلاق ميکند، يا دستکم از زبان عرف زمانش آنها را صوفي ميخواند، اما هرگز به آنان عارف نميگويد؛ چنانکه در حکايت «خر برفت» ميگويد:
دير يابد صوفي آز از روزگار
زان سبب صوفي بود بسيارخوار
جز مگر آن صوفيي کز نور حق
سير خورد او فارغست از ننگ دق
از هزاران اندکي زين صوفيند
باقيان در دولت او ميزيند
فرق عرفان و تصوف 2
درهرحال «عرفان» و «تصوف» از نظر لفظي و معناي لغوي متفاوت هستند؛ تصوف به معناي پشمينهپوشي وعرفان به معناي شناختن است. از جهت کاربردهاي تاريخي گاهي به يک معنا بهکار رفتهاند و بر افراد و گروههايي يکسان اطلاق شدهاند؛ حتي عرفاي معروف شيعه هم بودهاند که از اينکه بهعنوان صوفي و اهل تصوف شناخته شوند ابايي نداشتند. گاهي هم کاربردهايشان متفاوت بوده است بهطوريکه صوفي بار معنايي منفي داشته است و عارف بار معنايي مثبت. امروزه در فضاي حوزههاي علمية ايران کسي به امام خميني، علامه طباطبايي و آيتالله بهجت صوفي نميگويد، اما عارف ميگويند؛ چنانکه به فرقههاي منحرف متصوفه، صوفيه ميگويند، اما عارف و اهل عرفان نميگويند. بهطور کلي در گذشته، بيشتر اين واژهها بهصورت مترادف بهکار ميرفتند و امروزه در محافل شيعي واژة تصوف و همريشههايش بار معنايي منفي يافتهاند؛ چنانکه در رواياتي اهل تصوف و صوفيان مذمت شدهاند، اما عرفا و اهل عرفان نهتنها مذمت نشدهاند بلکه مدح شدهاند.
درهرحال نميتوان واژة تصوف و همريشههايش را از فرهنگ اسلامي حذف کرد يا ناديده گرفت و يا يکسره بدان برچسب منفي زد؛ زيرا اولاً چنانکه گفتيم بسياري از عرفاي راستين، صوفي هم ناميده شدهاند؛ ثانياً بخش عظيمي از جهان اسلام از طريق صوفيان، مسلمان شدهاند و خود را صوفي ميدانند؛ ثالثاً در فرهنگ جهاني در زبانهاي مختلف بُعد باطني و معنوي اسلام با عنوان تصوف شناخته ميشود. با صرف تغيير نام و عنوان هم مشکلي حل نميشود. همان صوفياني که از نظر برخيها منحرف هستند خود را عارف و فرقههاي خود را عرفاني هم مينامند. آنچه مهم و سازنده است اينکه وارد مباحث محتوايي شويم و بکوشيم بين حق و باطل در اين وادي تفکيک کنيم و عرفان درست را از شبهعرفان و عرفان کاذب بازشناسيم و اصول، مباني و معيارهاي سنجش آن را شناسايي و تدوين کنيم، نه دعوا بر سر نامها و الفاظ. البته راقم اين سطور چنانکه در موارد متعددي گفتهام، به دليل تناسب معناي لغوي «عرفان» با حقيقت عرفان و همچنين بهکار رفتن اين واژه و همريشههايش در متون ديني، واژة عرفان را براي اشاره به بُعد معنوي اسلام مناسبترين واژه ميدانم و ترجيح ميدهم اين واژه را بهکار بريم. اما آنچه مهم است اين است که بهجاي جنگيدن با لفظ تصوف و صوفي، انحرافاتي را که در تاريخ در اين طايفه پيش آمده نشان دهيم، تحت هر عنواني حتي عنوان «عرفان» که از گذشتههاي دور رايج بوده يا «معنويت» که امروزه گاهي بدين معنا بهکار ميرود.
برگرفته از کتاب آفاق عرفان اسلامی فصل اول.
http://eitaa.com/dreshkevari
1_4320649833.mp3
2.13M
مهاجری از مشرق (مقدمه ای بر حکمت مشایی 1)
فنایی اشکوری
(تصحیح:بخارا در ازبکستان است)
http://eitaa.com/dreshkevari