بسم الله الرحمن الرحیم
#خانه در #عصر_مهدوی
در مکتب #توحید هر انسان دارای هویت مستقلی است که ظرفیت خلیفه الهی را داراست ولی این تاکید بر هویت فردی، ما را در دام فردگرایی و انسان محوری عصر حاضر نیانداخته است. مومن همواره در چارچوبی از روابط اجتماعی با سایر انسانها، جهان خلقت و بالاتر از همه پروردگار عالمیان قرار دارد و رفتار جمعی او سنجه حقیقت وجودی اوست. مسیر قرب و سلوک الی الله از انزوا و دورگزینی نمیگذرد. اولین کانون اجتماعی که هر فرد از ابتدای تولد در آن قرار میگیرد، #خانه و #خانواده است، مفهومی فطری و متعالی از اولین حلقه وابستگی های بشر. 💐
تاکید #اسلام بر مصلحت حفظ این بنیان در تمام اصول اخلاقی و عبادی روشن است. اگرچه که در عصر حاضر گستردگی تعاملات انسانی در سرتاسر جهان، به ظاهر کارکردهای خانواده و اهمیت خانه را کمرنگ کرده است ولی سردرگمی و گرفتاریهای عدیده بشر امروز نشان میدهد که خانه و خانواده نقشی فراتر از مفهوم سنتی حاکم بر ذهنهای ما را بازی میکند که بازگشت به آن و تلاش همه جانبه برای حفظ آن را میطلبد.
اصول حاکم بر خانواده نقش بسیار مهمی در #تربیت تک تک اعضای خانواده ایفا میکند و این مهم، بیشتر از ناحیه #زن در نقش #همسر و #مادر تامین میشود که قطب عاطفی خانه را در اختیار دارد. آنچه از مسیر زنانگیهای زن در خانه جاری میشود، تکامل جسمی و روحی اعضای خانواده را در پی دارد، چیزی که این روزها کمرنگ شده است و حضور طلایی همسر و مادر در کانون خانه با نقش یک کمک-نان آور و شهروند مستقل معاوضه شده است و خانه به خوابگاهی بی اثر و بی روح تبدیل گشته است. آیا این ساختار موجود، نمونه مطلوب خانواده در تمدن اسلامی و حکومت مهدوی است؟😶
در روایتی که از امام باقر(ع) در زمینه اوجگیری تکامل علمی و عقلی در عصر ظهور رسیده، آمده است: "تُؤْتَوْنَ الْحِکمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیتِهَا بِکتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛ [1] در زمان حضرت مهدی(ع) علوم و حکمت را آن چنان خواهید آموخت که یک زن خانه دار در منزل خودش طبق قرآن و شیوه رسول خدا(ص) حکم خواهد کرد." در واقع از منظر امام معصوم اوج موفقیت حکومت اسلامی زمانی مشخص میشود که آموزه های اصیل دینی توسط زن در خانواده به عنوان هسته مرکزی اجتماع پیاده سازی شود. حذف و ناقص سازی نقش زن در خانه چیزی است که باید با آن مقابله کرد. زنان منتظر امام عصر باید بدانند که همراهی زنان با آموزه های اسلام ناب و پیاده سازی آن در خانه و بهبود روابط خانوادگی مبتنی بر آن، خانوادههای ما را به الگوی مطلوب عصر ظهور نزدیک میسازد.
[1] الغیبة النعمانی، ص238؛ بحارالأنوار، ج52، ص352
ح.س.میرزایی
#خانه
#خانواده
#عصر_مهدوی
@dr_fgarivani
هم #خانه داری اش #الگوی زنان دیگر بود و هم #تربیت کردن فرزندانش، در کنار اینها #فعالیت_ مذهبی و #انقلابی هم داشت. در جزیره به او می گفتند: «خاله شیرین» ولی بعد از شهادت پسرانش به #« ام_الشهدا» معروف شد.
#شهیده_فاطمه_نیک، پنجم مردادماه سال۱۳۰۰ شمسی در جزیره قشم به دنیا آمد، پدرش مؤذن مسجد بود، کم سن و سال بود که ازدواج کرد و در هرمز مادر هفت شد؛ چهار پسر و سه دختر.
خاله شیرین الگوی همه چیز تمام
هم خانه داری اش الگوی زنان دیگر بود و هم تربیت کردن فرزندانش، در کنار اینها فعالیت مذهبی و انقلابی هم داشت. در جزیره به او می گفتند «خاله شیرین» ولی بعد از شهادت پسرانش به « ام الشهدا» معروف شد.
امن ترین جای هرمز
محمود گلزاری فرزند شهید تعریف می کند:
امن ترین جای هرمز برای مبارزان و روحانیون، منزل ما بود، می آمدند و جلسات شان را برگزار می کردند، مادرم با وجود اینکه هفت فرزند داشت، در همه جلسات، امور مذهبی و تظاهرات ها شرکت می کرد و مشوق جوانان هم بود، همیشه به آنها میگفت: « مواظب باشید، به هر کسی اعتماد نکنید، کارتان ارزش دارد، پس با دقت پیش بروید تا به مشکل برنخورید».
🌺🌼🌻👌
در شهادت پسرانش، خم به ابرو نیاورد
محمود از رفتار متفاوت مادر می گوید:
سیزدهم فروردین سال ۶۱ بود که پیکر محمد و علی، پسران فاطمه را که شهدای «فتح المبین» بودند به هرمز آوردند، مادر خم به ابرو نیاورد، مدام زمزمه می کرد: « إن الله مع الصابرین» در مراسم عزاداری فرزندانش از مصائب حضرت زینب (س) سخن می گفت و به دیگران دلداری می داد. بعد از شهادت دایی موسی (که فرمانده سپاه هرمز بود) و پسر داییها و پسرخاله هم، رفتار و موضع مادر همین بود.🌺🌺🌼🌼🌼
خدایا شکر که این شهید را هم قبول کردی
مدت زیادی از شهادت عزیزان فاطمه نیک، نگذشته بود که «غلام» فرزند دیگرش هم با تشویقهای مادر دوباره راهی جبهه شد و در فاو به شهادت رسید، زمانی که همرزمانش به منزل فاطمه آمدند که خبر شهادت غلام را بدهند، فاطمه بعد از پذیرایی زمانی که دید میهمانان می ترسند که حرفی بزنند گفت: «تشریف آوردهاید به من چه بگویید؟ خودم می دانم غلام شهید شده…»
بعدهم رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا! شکرت که این شهید را هم قبول کردی».
🌼🌺🌻
مرا زیرپای زائران شهدا دفن کنید
محمود ادامه می دهد: به مادرم خبر دادند که به حج دعوت شدید، بال در آورده بود، لباس احرامش را خودش با دست های پینه بستهاش دوخت و رفت از همه حلالیت طلبید، قبل از حرکت مرا به گوشه ای خلوت برد و گفت: «محمود جان! حرف هایم را به وراثم هم بگو، شاید دیدارمان به قیامت بماند، من از مال دنیا چیزی جمع نکردهام، شما را هم از مال دنیا برحذر می دارم، اگر لیاقت نداشتم که شهید شوم، لااقل مرا مقابل ورودی بهشت زهرا (س) دفن کنید تا کسانی که به زیارت قبور شهدا می آیند از روی قبرم بگذرند و فاتحه ای هم برای من بخوانند».
از برائت از صدام تا برائت از مشرکین
محمود از شهادت مادر می گوید: مادرم در سن ۶۶ سالگی در مراسم برائت از مشرکین حج، که سفارش امام خمینی (ره) بود بر اثر ضربات وحشیانه نیروهای آل سعود به درجهی رفیع شهادت نائل آمد، صورتش را چنان با آب جوش سوزانده بودند که پدرم نمی توانست او را شناسایی کند، مدتی بعد با تعدادی از دوستان به جده رفتیم و بعد از ۷۵ روز از شهادت مادرم او را در یکی از بیمارستان ها شناسایی کردیم و به ایران آوردیم و به طرف بهشت زهرا(س) جزیره هرمز تشییع کردیم.
#بانوی_انقلابی
#خانه_داری
#تربیت_فرزند
#انقلابی
@dr_fgarivani