#قطرات_بارانی_۹۱
🌾عرض شد که « خلافت الهی » به معنی « قائم مقامی و نیابت » و « جــا » نشینی و « در جای خدا نشستن نیست ». بلکه انسان عاقل و مسلمان و مؤمن و عبد صادق، باید خودش « جـــا شود » تا « خدا » در او « بنشیند »
و او « مثلِ آینه¬ای پاک و شفاف » این « ظرفیت و لیاقت و قابلیت و أهلیت و افتخار » را پیدا کند که « أسماء و صفات و ارادة الهی » در او به « تجلّی » درآیند و او « جلوه و پرتو و آیتِ الهی » شود.
🌷اکنون سئوال اینست که: چگونه « جا » شویم؟
چه کنیم تا « أسماء و صفات و ارادة الهی » در ما « بنشینند » و در ما تجلّی پیدا کنند؟
🌿پاسخ: ظاهرا فقط با « ذکــــــرِ » أسماء و صفات و کلام الهی است که « مذکــــــور » در ما « جا » می گیرد.
وقتی انسان چیزی را عاقلانه و آگاهانه و مشتاقانه « یاد » می کند،
در حقیقت به آن چیز اجازه می دهد که (مانند قرار گرفتن باطری در چراغ قوه) در وجود او « جا بگیرد » و او را « پُر کند » و در او « زندگی » و او را « روشن » کند و تا « این » در خدمت « آن » باشد.
پس هر « یاد بی ارزشی » (مانند باطری خالی)، انسان را « بی ارزش » می کند (و روشن نمی کند.)
و هر « یاد بزرگ و با عظمتی » انسان را به آن « عظمت » نزدیک می کند و می رساند.
در حقیقت انسان با « ذکر و یاد آگاهانه اش » با « مذکورش » به « وحدت » می رسد.
پس « موحّد » ذاکری است که می کوشد با « مذکورش »، « یکی » شود.
وقتی « حی قیوم » را در یاد خود می آوریم در حقیقت حیطة وجودی خودمان را گسترش می دهیم.
و وقتی هر یک از « أسماء الحُسنی و صفات جمال و جلال الهی » را در « قلبمان » مرور می کنیم، إنگار « شیشه عطر دربازی » را در جیب خود تکان می دهیم.
🌷سئوال: پس این همه تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها و اذکار نماز و غیرو را که هر روز بارها مرور می کنیم، چرا معطر و روشن نمی شویم؟
🌿پاسخ: زیرا آنها را « به شکل عادت » فقط در « زبان » و در « ذهن » خود خطور می دهیم: يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ
در حالی که در « قلبِ غافل و بی توجه » ما چیزهای دیگری مرور می شوند: لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ
و آن « اذکار »، آگاهانه و مشتاقانه در « قلب » ما جاری نمی شوند و در « باور » ما نمی نشینند، لذا ما را « منقلب » و « انقلابی » و « آسمانی » و « معطر » و « روشن » و « نورانی » نمی کنند.
به عبارت دیگر تا وقتی ما نگذاریم « دارو ، جذب بدن ما شود و با ما یکی شود » و نگذاریم « مذکور » به « قلب » ما متصل شود و در باور ما بنشیند، برکات وجودی « آن دارو یا ذکر » هم در ما ظهور پیدا نمی کند.
پس « مقام خلافت الهی » برای « هر انسانی » ممکن است
مشروط به اینکه « قلب » او « ذاکر » باشد: إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
اما آنهایی که قلبشان بیمار است اگر به موقع استغفار و توبه نکنند از این افتخار محروم می شوند: في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ، تَعْمَى الْقُلُوبُ، قُلُوبُهُمْ في غَمْرَةٍ، في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ، وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى، بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ، وَ أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ، في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ،
رَبَّنا لا تُـــزِغْ قُلُوبَــــنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَـــــنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
🍃واژه: #خلافت_الهی #ذکر #موحد #حی_قیوم #منقلب
@dr_ghofran2