#خاطرات_یک_روانشناس
خیلی وقت بود دوست داشتم فرصتی پیدا کنم از خاطراتم بگم
از تجربه های زندگی از زبان مراجعان خودم
واقعا ما فکر میکنیم ما مشکل داریم و بقیه راحتن و مشکلی ندارند.
چه بسیار خانواده هایی که در ظاهر تنش جدی ندارند ولی در عمق روابط که وارد میشی بوی فاصله و جدایی هست هم بین والدین و هم رابطه با فرزندان
#خاطرات_یک_روانشناس
#زهرا
به عنوان یک #درمانگر و #مشاور #طلاق روبروش نشسته بودم تقریبا تعریفی از جلسات مشاوره نداشت و نمیدونست چرا باید میومده جلسه.
از والدین که تعریف میکرد اولش با علاقه گفت که مامانم و بابام خوبن دوستشون دارم.
وقتی ازش پرسیدم که حالا به نظرت کدومشون بیشتر بهت سخت گیری کردند اول از بابا شروع کرد که سر هر چیزی تهدید میکرد که آیندت خراب میشه با این رفتارت و تو بلد نیستی گند میزنی.
از مامان هم گفت که به طرفداری از بابا میگفت بابات راست میگه تو همیشه خرابکاری میکنی.
حالا از زهرا بگم که توی سن ۲۲ سالگی بعد یک #ازدواج ۱/۵ ساله اومده بود برای طلاق.
انگشتهای دستاش تو هم گره خورده بود و پاهاش انگار جمع شده بود تکون نمیخورد.
میگفت تازگیا یه ۷یا۸ کیلو لاغر هم شده.
حالا حرف باباش ثابت شده بود که نمیتونه زندگی درست کنه.
انگار احساس سرخوردگی و ناراحتی تبدیل به یه غم عمیق شده بود و زهرا همشو توی گلو نگه داشته بود.
با اینکه ویژگیهای #افسردگی رو نشون میداد اما نمیخواستم برچسب افسرده به یه دختر ۲۲ ساله بزنم که با این تنشهای بین خودش و نامزدش کاملا طبیعی بود.
سعی کردم با #همدلی بهش نشون بدم که اتفاقی که افتاده یه سیری داشته و سهم تو از این سیر مشخصه و اتفاقیه که افتاده باید با هم حلاجیش کنیم و حتما درست میشه نگران نباش.
#قسمت_اول
اگه برای چیزی که میخوای نمیجنگی, برای چیزی که از دست میدی گریه نکن...!
@jyonesy_psy