فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری فارس
هدایت شده از خبرگزاری فارس
هدایت شده از خوزستان - خبرگزاری فارس
مردانِ اینجا همگی از سیمهای خاردار نَفسشان عبور کردند
🔹هر کسی در گوشهای به خلوتی دچار شده بود. چشمها فرو افتاده و اشکآلود. لبها جنبان با ذکر یا زهرا. و قلبها تپنده. اما عطیه آرام و قرار نداشت. نشسته بود پشت سیمهای خاردار و شهدا را به سیمهای خاردار قسم میداد!
🔹عطیهی بیست و هشت ساله کنار من و بقیهی دخترها بود اما توی خودش نبود. میخواست بیرون بزند از زار و زندگی. خسته بود از تمام رنگهایی که عمق نداشت و یک بغض، ته صدایش رسوب کرده بود. نشستم کنارش، یک مشت از رملهای نمدارِ بر کرانهی شط را برداشتم و بو کشیدم؛ میخواستم روحم را مثل روح عطیه به عطر خاکی که بوی خون مردان خدا میداد متبرک کنم. عطیه هم ....
ادامه این گزارش را اینجا بخوانید
@KhuzestanFars