#غذا_خوردن_آگاهانه او به آرامی به من لبخند زد، یک پرتقال از کوله پشتیاش بیرون آورد و گفت: «با این به عنوان یک آزمایش رفتار کن. این پرتقال را بردارید و واقعاً به این فکر کنید که از کجا آمده است، چگونه از یک دانه در زمین شروع شده است، چگونه مردم واقعی از درخت مراقبت می کنند تا آن را سالم کنند و سپس میوه را از آن درخت می چینند. به این فکر کنید که چگونه این پرتقال توسط افراد مختلف قبل از اینکه به دست من بیاید از آنجا حمل می شد و اکنون آن را به شما می دهم. حالا، این پرتقال را بردارید و حتی قبل از اینکه پوست آن را بکنید، با تمام حواس آن را بنوشید، چه برسد به مزه کردن آن. وقتی آماده لقمهای هستید، آن را کمی آهستهتر از حد معمول بجوید و سپس به نزد من برگرد و به من بگو که برای تو چطور بوده است.» و سپس مرا ترک کرد. همانطور که تنها نشستم، متوجه مقاومتی شدم، اما تصمیم گرفتم آزمایش او را امتحان کنم. تمام تلاشی را که برای رسیدن این پرتقال کوچولو به من انجام شد، از جمله این که این یک هدیه از طرف او بود مورد تأمل قرار دادم. و متوجه شدم که احساس قدردانی و لبخندی روی لبم آمد. باید اعتراف کنم که دوست داشتم. کمی دقیقتر نگاه کردم و متوجه تمام فرورفتگی های ریز روی پوست شدم. همانطور که به آرامی پوست پرتقال را جدا می کردم، متوجه مه ای از بهار مرکبات در هوا شدم، انگار که پرتقال از باز شدن خوشحال می شود، که باعث خنده ام شد و سپس عطر تند آن را استشمام کردم. متوجه تضاد بین نارنجی روشن قسمت بیرونی پوست و سطح داخلی مایل به سفید رنگ پریده شدم. وقتی پوست پرتقال جدا شد، آن را به چشمانم نزدیک کردم و بافت صاف و رگه دار قسمت بیرونی آن را دیدم. غشاء. همانطور که یک بخش را جدا کردم، واقعاً به تمام تکه های ریز تفاله نگاه کردم که با آبمیوه متورم شده بودند. وقتی بالاخره یک تکه پرتقال روی زبانم گذاشتم، احساس سوزن سوزن شدن روی گونه هایم جاری شد. تمام حواسم به طعم پرتقال بود، و وقتی شروع به جویدن کردم، از طعم شگفتانگیز این پرتقال احساس لذت شدیدی کردم. من تو عمرم پرتقال زیاد خورده بودم ولی تا حالا اینجوری طعم پرتقال رو نچشیده بودم. و سپس متوجه شدم که پریشانی که احساس می کردم از بین رفته است و احساس آرامش و آسودگی می کنم. عضو کانال شوید.👇
https://eitaa.com/drhsrwm