💠شرایط #انتخاب یک #دوست_خوب در کلام امام صادق علیه السلام 📌#همنشینی با نیکان یکی از توصیه های دین مبین اسلام است. ✅دوستى، همنشينى و همراهى با افراد نیک، يكى از عوامل تربيت و جلوگيرىِ انسان از انحراف است. 🔹 امام جعفر صادق عليه السلام می فرماید: دوستى از روى راستى نباشد مگر با شرايط آن؛ پس هر كه در او شرايط يا پاره اى از آن ها باشد او را اهل چنين دوستى بدان و كسی كه چيزى از آن شرايط در او نباشد، او را به اين گونه دوستی نسبت مده: 1⃣ اول اين كه نهان و عيان او براى تو يكسان باشد. 2⃣ دوم اين كه زيب و زينت تو را زينت خود داند، و زشتى تو را زشتى خود شمرد. 3⃣ سوم اين كه رياست و دارائى حالش را نسبت به تو تغيير ندهد. 4⃣ چهارم اين كه از آن چه توانائى دارد نسبت به تو دريغ نكند. 5⃣ پنجم كه همه این خصلت ها را در بردارد؛ این است كه هنگام بيچارگى و پيش آمدهاى ناگوار تو را رها نكند. 📚 اصول كافى، ج 4، ص452 #یامحیی @drmahdikhanloo Drmahdikhanloo.com

پیامدهای یک #انتخاب نادرست 😱❗ 🌐 #حضرت_زهرا سلام الله علیها در روزهای پایانی عمر شریفش، برای دوری از پدری چون رسول الله ﷺ و یا برای درد پهلوی شکسته‌اش گریه نمی‌کرد❕ 👈 غم و اندوه ایشان بخاطر #بی‌تفاوتی مردم مدینه بود، با اینکه برای اتمام حجّت بر شیعه، با تمام وجود به دفاع از امامش برخواست، اما مردم بی‌بصیرت مدینه در دفاع از ولایت با او همراهی نکردند😱 💠 حضرت زهرا(س) گریه می‌کرد، زیرا می‌دانست تا شیعه نخواهد, امیرالمؤمنین علیه السلام در #غربت_و_مظلومیت خواهد ماند‼️ در جریان غصب خلافت امیرالمؤمنین علی(ع)، حضرت زهرا(س) دست حسنین را می گرفت و به درِ خانه تک تک مهاجرین وانصار میرفت تا روشنگری کند(انذار ازخطرات معاندین) 🔻مردم #انتخاب_نادرست داشتند که آثار آن چند سال اول خودش را نشان نداد❗️ ولی بعد از گذشت مدتی تبعات #انتخاب_منفی مشخص شد و این تبعات چنان بودکه دیگر از دست امامان معصوم هم کاری ساخته نبود❗️ 😳اینهمه جنگها وخونریزی ها وحادثه #کربلا, بنی عباس، بنی امیه، همه وهمه تبعات همان انتخاب اشتباه بود❗️ ❌ در ایام انتخابات چقدر التماس کردیم که جَووگیر نشیم، یلخی رای ندیم، قومی قبیله ای انتخاب نکنیم، به ظاهر و نهج البلاغه و...خوندن طرف توجه نکنیم، کاری نکنیم که چندسال بعدودر تاریخ سرزنشمان کنندکه چرامردم آنزمان درست تصمیم نگرفتند و غلط انتخاب کردن❗️ 🤔 ⁉️چرا ابرای ایران تلاش نکردند❗️ 😤🤯🤬 💠﷽‏﴿إِنَّ اللَّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم﴾ (رعد/١١) 📌خداوند #سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنان خودشان بخواهند👌 #تاسف#تاسف#تاسف #دکترحسین_مهدیخانلو

🤯 اینو خوندم مخم سوت کشید‼️ چه متن منطقی، قابل تدبر و تامل، عجیب و بسیار ناراحت‌کننده ای... لطفا با دقت بخونید... این متن میتونه تجربه فوق العاده ارزشمندی باشه برای #مجردها❕ 🗣چند روزی‌ست که پا به ۵۰ سالگی گذاشته‌ام... و هنوز مجردم؛ چیزی که هرگز فکرش را هم نمی‌کردم...🤔 نه اینکه زشت باشم یا موقعیت اجتماعی نداشته باشم، نه... فقط در جوانی، در #انتخاب همسر دچار #وسواس شدم...❕ در فامیل مرا دختری می‌دانستند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار داشتم، حتی از بین فامیل، ولی ردشان کردم؛ و هنوز هم که هنوزه، بزرگ‌ترهای فامیل سرزنشم می‌کنند... اولین خواستگارم در ۱۹ سالگی، پسرعمویم بود؛ کارمند یک داروخانه، با درآمدی معمولی... خودش و خانواده‌اش به من علاقه داشتند، اما به‌نظرم بچه بود؛ فقط ۵ ماه از من بزرگ‌تر، ولی احساس می‌کردم نمی‌تواند تکیه‌گاهم باشد. همین شد که او را رد کردم... و بعدش، رابطه‌ام با خانواده عمویم هم سرد شد. در همان سال، ۶-۷ خواستگار دیگر هم داشتم... ولی من با ذهنی پر از ایده‌آل‌گرایی، همه را رد می‌کردم... می‌گفتم: نباید اشتباه خواهرم را تکرار کنم؛ او در ۱۷ سالگی ازدواج کرد، و در کمتر از ۶ سال، صاحب ۴ فرزند شد. از زندگی‌اش لذتی نبرد. من تصمیم گرفته بودم درس بخوانم، پیشرفت کنم و فقط در صورت پیدا شدنِ یک مورد واقعاً خوب، ازدواج کنم. کم‌کم معلم شدم و کارم برایم از هر چیزی مهم‌تر شد. در ۲۵ سالگی فکر می‌کردم در اوج جوانی هستم. خواستگار داشتم، اما سطح سواد و موقعیت اجتماعی آن‌ها به نظرم پایین‌تر از خودم بود؛ ردشان می‌کردم. تا قبل از ۳۰ سالگی، تقریباً هر دو ماه یک‌بار خواستگاری به خانه‌مان می‌آمد. اما از یک‌جایی به بعد، خجالت کشیدم. به مادرم گفتم: «تا وقتی کسی به دلم ننشسته و شناخت کافی از او ندارم، نگذار بیاید. مگر خانه‌مان #نمایشگاه است که هر کسی بیاید و برود⁉️» از آن به بعد، حضور خواستگار در خانه‌مان کمرنگ شد. سنم بالا رفت و من حاضر نبودم ریسک کنم. باور داشتم بعد از ۳۰ سالگی، دیگر نباید سختی بکشم؛ زندگی باید راحت و در شأنم باشد. بزرگ‌ترها هم می‌گفتند: «هر چه بیشتر صبر کنی، خواستگاران بهتری می‌آیند.» اما حقیقت این بود که خواستگارانی که خانه و ماشین نداشتند، دیگر برایم گزینه نبودند. تحمل زندگی در خانه اجاره‌ای یا سوار اتوبوس شدن را نداشتم. اما واقعیت تلخ این بود که خواستگارها دیگر اکثراً مجرد نبودند. یا همسرشان را از دست داده بودند یا طلاق گرفته بودند. من هم حاضر نبودم با مردی که قبلاً زندگی مشترک داشته، ازدواج کنم. در ذهنم هنوز دنبال شاهزاده‌ای با اسب سفید می‌گشتم... اما زمان گذشته بود. تا اینکه ۴۰ ساله شدم. خواستگارها خیلی کم شدند؛ هر شش ماه، یکی می‌آمد. ولی تقریباً همه بچه‌دار بودند. فشار خانواده بیشتر می‌شد و من ناامیدتر... آخرین خواستگارم، پیرمرد ۶۵ ساله‌ای بود که داماد، عروس و نوه داشت! تا دو شبانه‌روز گریه کردم...😭 تازه فهمیدم چقدر فرصت‌های خوبی را از دست داده‌ام... چرا همکار خوبم را فقط به‌خاطر چند سال تفاوت سنی رد کردم⁉️ در ۴۵ سالگی تصمیم گرفتم منطقی‌تر باشم... حاضر بودم با مردی ازدواج کنم که همسرش را از دست داده، اما بدون فرزند باشد... ولی انگار چنین موردی اصلاً وجود نداشت... اگر هم بود، چهره‌اش برایم دلنشین نبود. و حالا، در ۵۰ سالگی... نه حس #همسر شدن برایم مانده، نه امیدی برای #مادر شدن... خواهرم با نوه‌هایش بازی می‌کند و من هنوز اندر خم یک کوچه‌ام... منتظر #خواستگاری که شاید هیچ‌وقت نیاید... و حسرت روزهایی را می‌خورم که هیچ‌وقت تکرار نمی‌شوند... @drmahdikhanloo

#موفقیت چیست⁉️ و کِی فرا می‌رسد...⁉️ واقعا موفقیت کی فرا می‌رسد❔ 🤔یکی از تصورات غلط و رایج ما این باور است که #موفقیت حالت به هم پیوسته ای است که سرانجام از آن ما خواهد شد...❕ به عبارت دیگر ما به این سوءبرداشت دچاریم که روزی از ناکامی و بدبختی به سوی #خوشبختی و #ثروت و #موفقیت گام بزرگی خواهیم برداشت... ❗️ شاید تعجب کنید که بدانید موفقیت فرایندی از #انتخاب های صحیح است که هیچگاه یک بار روی نمی‌دهد؛ بلکه شما از انتخاب‌های بی فایده و یا مخرب عبور می کنید و غالبا به انتخاب های بهتر می رسید... و به تدریج بنای موفقیت شما شکل می‌گیرد... #یامحیی #دکتر_حسین_مهدیخانلو @drmahdikhanloo