eitaa logo
Dr.Mutter
52.6هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1هزار ویدیو
2 فایل
از حقایق کمتر گفته شده دنیای غرب مینویسم مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی با ادمین محتوا: @dr_mutter تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
نیکو همون اول پرسید که آیا اجازه داره با من دست بده؟ منم گفتم به خاطر دلایل مذهبی اجازه ندارم. دادن این توضیح اینجا برعکس تصور خیلی مهمه، چون غالبا دست ندادن ما رو حمل بر بی احترامی به خودشون میکنن. دوباره نشستیم به صحبت. یکم از خودم توضیح دادم و اونم فقط گفت خوبه، عالیه و ... نیکو تا اون لحظه خنثی ترین و خوش خیم ترین آدمی بود که تو مطب دیده بودم. بالاخره نوبت به خداحافظی رسید... حال من همچنان داغون، تمام بدنم یخ کرده بود، استرس عجیبی داشتم و دلم میخواست فرار کنم دم در موقع خداحافظی میشائلا گفت حالا ما یه جلسه با شفین و نیکو میگذاریم و بهت خبر میدیم. تو دقیقا چجور حجابی برات قابل قبوله؟؟ حال حرف زدن نداشتم اما دیدم الان نمیشه همینجوری گذشت گفتم من حداقل پوشش سرم باید این ویژگی ها رو داشته باشه روش میتونم برای خوشایند شما یک کلاه جراحی هم بپوشم ادامه دادم ضمن اینکه من نمیتونم مثل شما تی شرت و شلوار بپوشم باید لباسم استین بلند باشه و قدشم بلند، مثل روپوش پزشکی. اینجا فقط تو بیمارستانها روپوش پوشیده میشه و در مطب رایج نیست اصلا. دستش رو گذاشت روی ران پاش و گفت قدش باید تا اینجا باشه؟؟ گفتم نه بلند تر دستش رو اورد یکم پایین تر گفت اینجا اکیه؟؟ دیدم موضوع شوخی بردار نیست نمیتونم الان چون حال ندارم یه چیزی بگم و بعدا یه چیز دیگه چشم هام رو بستم گفتم نه حداقل تا زانو باید باشه. گفت اکی ما همه رو صحبت میکنیم و بعد بهت خبر میدیم. خداحافظی گفتم و رسما از مطب فرار کردم یادمه یه مدت تو ماشین نشستم تا حالم جا بیاد و اصلا نمیتونستم رانندگی کنم... رسیدم خونه و کمک کارم رو مرخص کردم و بچه ها رو برداشتم رفتم بیرون حتی حال خونه موندن رو نداشتم رسیدیم مرکز خرید، پارک کردم و داشتم بچه ها رو پیاده میکردم که تلفنم زنگ خورد... کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این داستان، ... دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن اون آقای مسئول رده بالا گفته نمی تونم هیچ کاری بکنم شرمنده😐 تو یه لحظه هم اوج ناامیدی و استرس رو تجربه کردم چون واقعا آخرین راه حلمون بود هم اوج خشم و عصبانیت رو چون قبل از روانداختن به دکترم ازش پرسیده بودم که اگر این گواهی رو بیارم قطعا دیگه درست میشه کارم و اون هم با لحنی کاملا مطمئن بهم اکی داده بود اما فقط یه جمله گفتم هرچی خیره فکر کنم همه تجربه کرده باشیم تو اوج خواب الودگی یکی بهمون خبر بد بده انگار زهرش بیشتر میشه حال خیلی بدی داشتم، خستگی جسمی و روحی، خواب آلودگی، سردرد، درد چه کنم چه کنم و ... ساعت گمونم حدودهای پنج و شش بود که با خودم گفتم تا الان دیگه شاید مسئولهای قطر ایرلاین اومده باشن بهتره برم سالن اصلی و شرایط پرواز در بارداری رو بپرسم. دوباره ماشین گرفتم و رفتم ترمینال اصلی، راننده یه آقای دیگه بود که باز هم همراهیم کرد و رفتیم ترافیک قطر اونجا هم من مجاز به پرواز بودم و همون امضا پزشکم پای فرم های خودشون کافی بود، البته که اصل فرم رو میخواستن نه عکس یا کپی که خب اونطوری من به پرواز اون شب نمیرسیدم چون دیگه دیر شده بود. و باز من دلم میخواست یه جمله ای رو در مورد ایران ایر بگم که دوباره زبونم رو گاز گرفتم با خودم فکر میکردم تو اون همه بدو بدو های قبل سفر تو مشهد چقدر من وقت گذاشتم یه روز رفتم سونو یه روز رفتم پیش دکتر زنانم معاینه و گواهی گرفتم برای ایران ایر و الان همه اش بی فایده شده یود آخ ایران ایر آخ ایران ایر... دست از پا دراز تر برگشتم سالن تشریفات و داشتم فکر میکردم که حالا چه کنم که دکتر ارنست دوباره زنگ زدن و گفتن نامه دکترت رو برام بفرست یه نامه هم از متخصص رادیولوژی میخوایم( سونوگرافی) که توش سن درست بارداری رو نوشته باشه و زمان درست زایمان و ... تونسته بودن شماره یکی از پزشک های ایران ایر رو پیدا کنن و باهاش صحبت کنن اونم هم نامه متخصص زنان میخواست، هم گزارش سونو هم میخواست تلفنی با دکتر زنانم صحبت کنه. حالا اینکه این آقای دکتر ایران ایر خودش چند بار آب پاکی رو ریخته بوده رو دست دکتر ارنست و باز اونا چجوری راضیش کردن خودش بماند برای منم درست و حسابی تعریف نکردن فقط میدونم که اونم واسه خودش مثنوی بوده... البته که دکتر ارنست خدای رضایت گرفتن های سخت هستن، از منم همینجوری بله گرفتن دیگه😉🤣 مشکل فعلی تو ذهنم بزرگتر از قبل شده بود حالا من غروب جمعه ای به کدوم دکتر بگم گزارش سونو میخوام؟! چجوری به دکتر زنامم بگم زنگ بزنید به دکتر ایران ایر😥 اول قرار شد زنگ بزنم به دکتر ایران ایر و خودم باهاش صحبت کنم که انجام شد دکتر خوش برخورد و مهربون اما بدقلقی بود باید خیلی مراقب حرفات باهاش میبودی هر آن احتمال داشت بگه کلا اجازه نمیدم که نمیدم، دکتر ارنست هم از قبل بهم هشدار داده بودن... گفت چرا از صبح به خودم زنگ نزدی و من دلم میخواست زار بزنم و بگم که من خودم رو کشتم تا شماره یه پزشک رو مستقیما گیر بیارم اما کسی بهم نداد تو قدم دوم زنگ زدم به دکتر زنانم که از دست مسئولهای ایران ایر و تصمیمات غیر علمی پزشکانش و استرسی که بهم داده بودن بدجوری عصبانی بودن و خواهش کردم با دکتر ایران ایر صحبت کنن گفتن باشه بگو به من زنگ بزنه و من باز با کلی مِن مِن و شرمندگی گفتم خانم دکتر میشه خودتون باهاشون تماس بگیرین؟ که بنده خدا جا خوردن ولی قبول کردن تلفن رو قطع کردم و مشغول پیگیری نامه سونو شدم ... چند دقیقه ای نگذشته بود که دکتر زنانم زنگ زدن و گفتن زنگ زدن به پزشک ایران ایر و باهاش صحبت کردن و دعواشون شده و آقای دکتر تلفن رو قطع کرده🤐🤐 حال من رو خودتون تو اون لحظه تصور کنید دیگه، بگذارین من هیچی نگم... ادامه دارد... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع