شهید مدافع حرم #عباس_دانشگر 🌸
تولد:71/2/18
شهادت:95/3/20
شهید تازه داماد
شهیدی که بین در و دیوار سوخت
یازهراء س
الگوی اخلاق
شهید دهه ی هفتادی #عباس_دانشگر ❤️
شهیدی که بخاطر ویژگی های درونیاش پس از شهادت به الگوی جوان مومن انقلابی برای جوانان تبدیل شد.
جوان خیلی خوشرو و باادبی بود. به یاد ندارم که باهاش روبرو بشم، ولی خنده روی لبانش نباشه.😊
خوشرویی و ادب، با هم در وجودش جمع شده بود. این هم، نعمت بزرگی است که این شهید عزیز ازش برخوردار بود. ادب و متانت را از پدر و مادرش به ارث برده بود؛ «گندم از گندم بروید جو ز جو».✅
هر گاه مرا می دید، از باب احترام به بزرگترها تمام قد از جایش بلند می شد و احوالپرسی می کرد و تا نمی نشستم، همان طور می ایستاد و نمی نشست.
همیشه به خانواده می گفتم که عباس، توی فامیل، الگوی اخلاق و ادبه. 🌹
خدایا! ما را ادامه دهنده راه شهدای انقلاب قرار بده.
پروردگارا! به برکت وجود پاک شهیدان که در نزد تو روزی داده می شوند، ما بندگان اسیر دنیا را مورد لطف و رحمت خویش قرار ده تا کمی آسمانی شویم💔
#سالروز_شهادت
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐
#همسرانه
#عاشقانه_شهدا
#شهید_والامقام
#عباس_دانشگر
اولین بار برای صحبت کردن زمان خواستگاری و آخرین بار هم برای صحبت کردن قبل از اعزام به سوریه به گلزار شهدای قصر فیروزه تهران محل رفتیم.
محل دلداگے ما همین امامزاده بود
با #عباس نسبت فامیلے داشتیم
پسر عموم بودن که ۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۴ پیشنهاد ازدواج دادند و ماهم روی پیشنهادشون فکر کردیم.
اصلا انتظار نداشتم تو این سن ازدواج کنم ولے وقتی به خواستگاریم اومدن، متعجب شدم
اما خصوصیاتے که تو ذهن من بود،
#عباس همه اون رو داشت و مهمترین شرطم این بود که همسر آینده ام تهران باشه که اینطور بود.
تو روز خواستگاری #عباس به زندگے ساده و کالای ایرانے خیلی تاکید داشت
ما ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ صیغه محرمیت رو خوندیم و قرار بود تابستون عقد کنیم
من خیلے مخالف رفتن #عباس به #سوریه بودم و اصلا اجازه ندادم که بره!
ولے با حرف هاش منو راضی کرد...
روزی که مےخواست به #سوریه بره
من مدرسه بودم و از روزهای قبل هم امتحان داشتم ، نتونستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط برام یه نامه برایم نوشته بود
وقتی اونو خوندم خیلے مضطرب شدم ، چون نوشته هاش طوری بود که مشخص می شد آخرین نوشته هاشه خیلی عارفانه نوشته بود
نوشته بود رفتم تا وابسته نشوم ،
چون مےترسید به عشق دنیویش زیاد وابسته بشه و نتونه دل بکنه و فراموش کنه که در اون طرف مرزها چه اتفاقاتی دارد میافته!
در تلگرام هم با هم در ارتباط بودیم وقتے یک هفته گذشته بود ، تو تلگرام بهم گفت:
"یک هفته به اندازه یک ماه برایم گذشت"
راوی : همسر شهید
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271