eitaa logo
هامون
44.6هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
659 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
بهار با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است کجایی صبح من؟ شام ملال‌انگیز دلتنگی است 💠 @e_adab 💠
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گویم و بعد از من گویند به دوران ها 🍃♥️ 💠 @e_adab 💠
سیر نمی شوم زتو ، ای مه جان فزای من جور مکن جفا مکن ، نیست جفا سزای من با ستم و جفا خوشم ، گرچه درون آتشم چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من 💠 @e_adab 💠
خانه، دلتنگِ غروبی خفه بود؛ مثلِ امروز که تنگ است دلم! پدرم گفت؛ چراغ! و شب از شب پُر شد... من به خود گفتم ؛یک روز گذشت! مادرم آه کشید؛ «زود بر خواهد گشت.» ابری آهسته به چشمم لغزید و سپس خوابم برد. که گمان داشت که هست این همه درد، در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد؟! آری، آن روز چو می رفت کسی، داشتم آمدنش را باور! من نمی دانستم، معنیِ «هرگز» را! تو چرا بازنگشتی دیگر؟ آه ای واژه ی شوم، خو نکرده ست دلم با تو هنوز! من پس از این همه سال، چشم دارم در راه، که بیایند عزیزانم، آه... 👤 هوشنگ ابتهاج 🌿 💛🎼 💠 @e_adab 💠
این فصل پریشان را برگی بزن وبگذر در متنِ شبِ بی ماه دنبال چه می‌گردیم؟ 💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گذری دست تکان می‌دهی نمی‌بینم. در من سال‌هاست دیگر پنجره‌ای رو به خیابان باز نمی‌شود! 💠 @e_adab 💠
شاعران گل گفته‌اند، اما برای وصف تو باز باید معنی نازک‌تری پیدا کنم 💠 @e_adab 💠
تا توانی دفع غم از خاطرِ غمناک کن در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن 💠 @e_adab 💠
علف هَرز چه داند ڪه خزان چیست گلم با ڪسی از غمِ دل گو ڪه خودش غم دارد... 💠 @e_adab 💠
🖤 محضر نور است هرجا دیده‌ی تَر حاضر است گریه، خورشیدی‌ست که از شب فراتر، حاضر است اشکِ ما مهریه‌ی زهراست، مهر مادری‌ست ظرفِ چشم ما کنار حوضِ کوثر حاضر است وقتِ عرضِ دستبوسی‌اش مدینه دیده بود زودتر از دیگران، شخص پیمبر حاضر است فاطمه یعنی همان آئینه‌‌ی پروردگار فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است لیلة القدر است، قدرش قابل توصیف نیست گرچه از آغازِ خلقت، فیض منبر حاضر است ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است در کلاس فاطمه، اعجاز را باید شناخت فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد وقت حلِّ مشکلِ فرزند، مادر حاضر است حاجتم را تا که گفتم، زود زهرا رفع کرد طفل تا لب تر کند، نانِ معطر حاضر است هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود... در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است زیرِ چتر چادرش معراج را حس می‌کنیم رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُول و وَلا بانوی قامت‌خمی که صبحِ محشر حاضر است شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است تیزی مسمار کافی بود مادر، جان دهد... آه! پهلویش برای ضربه‌ی دَر حاضر است...؟! ✍ 🍃🥀🍃 💠 @e_adab 💠