eitaa logo
هامون
40.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
995 ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯 عزا خانه ما را دریابید! ☑️ استاد مجاهدی نقل ‌می‌کنند: ▪️ خانه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار ‌می‌شد. روزهای تاسوعا و عاشورا شخصیت‌های بزرگی همانند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت الله) - صاحب تفسیر المیزان – در این مجالس عزاداری شرکت ‌می‌کردند و اغلب به صورت ناشناس در میان مردم عزادار ‌می‌نشستند بر مصائب سالار شهیدان اشک ‌می‌ریختند. بارها شخصاً آن مرحوم را ‌می‌دیدم که با حضور در آن مجالس، غمگینانه در گوشه ای نشسته و بی تابانه برای جد بزرگوار خود و مصائب آل الله ‌می‌گریستند و در این حالت سعی ‌می‌کردند که با گوشه عبا چهره خود را بپوشانند. مرحوم برقعی (رحمت الله) برای من این قضیه را با انقلاب حال تعریف ‌می‌کردند و ‌می‌گریستند: ▫️ هر سال در روز پایان عزاداری، پاکت حق الزحمه واعظان و ذاکران حسینی را پس از ختم جلسه به آنان تقدیم ‌می‌کردم. سالی، روز عاشورا با روز جمعه مصادف شده بود و من پس از نماز صبح وقتی که خواستم پاکت‌ها را آماده کنم، دیدم که چهل هزار تومان کم دارم! پول به اندازه نیاز در حساب بانکی داشتم ولی چون روز جمعه بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنم، و از طرفی با مولای خود امام حسین (علیه السلام) عهد کرده بودم که از بابت هزینه مجالس عزاداری شخصاً از کسی وجهی مطالبه نکنم ولو به صورت قرض الحسنه! لذا برای اولین بار در طول سال‌ها عزاداری، خود را با مشکلی رو به رو ‌می‌دیدم که ظاهراً حاصلی جز شرمساری برای من نداشت! مغموم و افسرده، سماور را روشن کردم و قلباً به آقا امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم که آبروی مرا بخر و نگذار شرمنده ذاکران تو باشم. هنوز چند دقیقه ای از دم کردن چای نگذشته بود که شنیدم در ‌می‌زنند! برخاستم و در خانه را باز کردم. دیدم دو نفر ناشناس (یا سه نفر، تردید از نویسنده است) و آذری زبان پشت در ایستاده اند. پس از سلام و احوالپرسی، گفتند: 🔹 از طرف جعفر آقا حامل پیغامی برای شما هستیم! ▫️ آنان را به درون خانه راهنمایی کردم و پس از صرف چای، بسته ای را به من دادند و گفتند: 🔹 ساعتی پیش در خدمت جعفر آقای مجتهدی بودیم. در اثنای صحبت، ایشان چند لحظه سکوت کرده و به ما گفتند: 🔸 آقا امام حسین (علیه السلام) ‌می‌فرمایند: 🔶 عزا خانه ما را دریابید! 🔹 بعد چند بسته اسکناس را داخل روزنامه پیچیدند و گفتند: 🔸 آقا جان! این بسته را به حاج آقا مصطفی برقعی برسانید! منزل ایشان در گذرخان، کوچه معروف به کلاه فرنگی است! 🔹 از خدمت شان مرخص شدیم و پرس و جو کنان آمدیم و خدا را شکر که این توفیق نصیب ما در این روز عزیز شد! ▫️ بسته پول را باز کردم و در نهایت تعجب دیدم که جعفر آقا چهار بسته ده هزار تومانی برای من فرستاده اند! بغض گلویم را فشرد و بی آن که بتوانم با آنان سخنی بگویم با من خداحافظی کردند و رفتند! ⬅️ در محضر لاهوتیان، جلد۱، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🏷 علیه السلام (ره)
🕯 عزا خانه ما را دریابید! ☑️ استاد مجاهدی نقل ‌می‌کنند: ▪️ خانه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار ‌می‌شد. روزهای تاسوعا و عاشورا شخصیت‌های بزرگی همانند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت الله) - صاحب تفسیر المیزان – در این مجالس عزاداری شرکت ‌می‌کردند و اغلب به صورت ناشناس در میان مردم عزادار ‌می‌نشستند بر مصائب سالار شهیدان اشک ‌می‌ریختند. بارها شخصاً آن مرحوم را ‌می‌دیدم که با حضور در آن مجالس، غمگینانه در گوشه ای نشسته و بی تابانه برای جد بزرگوار خود و مصائب آل الله ‌می‌گریستند و در این حالت سعی ‌می‌کردند که با گوشه عبا چهره خود را بپوشانند. مرحوم برقعی (رحمت الله) برای من این قضیه را با انقلاب حال تعریف ‌می‌کردند و ‌می‌گریستند: ▫️ هر سال در روز پایان عزاداری، پاکت حق الزحمه واعظان و ذاکران حسینی را پس از ختم جلسه به آنان تقدیم ‌می‌کردم. سالی، روز عاشورا با روز جمعه مصادف شده بود و من پس از نماز صبح وقتی که خواستم پاکت‌ها را آماده کنم، دیدم که چهل هزار تومان کم دارم! پول به اندازه نیاز در حساب بانکی داشتم ولی چون روز جمعه بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنم، و از طرفی با مولای خود امام حسین (علیه السلام) عهد کرده بودم که از بابت هزینه مجالس عزاداری شخصاً از کسی وجهی مطالبه نکنم ولو به صورت قرض الحسنه! لذا برای اولین بار در طول سال‌ها عزاداری، خود را با مشکلی رو به رو ‌می‌دیدم که ظاهراً حاصلی جز شرمساری برای من نداشت! مغموم و افسرده، سماور را روشن کردم و قلباً به آقا امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم که آبروی مرا بخر و نگذار شرمنده ذاکران تو باشم. هنوز چند دقیقه ای از دم کردن چای نگذشته بود که شنیدم در ‌می‌زنند! برخاستم و در خانه را باز کردم. دیدم دو نفر ناشناس (یا سه نفر، تردید از نویسنده است) و آذری زبان پشت در ایستاده اند. پس از سلام و احوالپرسی، گفتند: 🔹 از طرف جعفر آقا حامل پیغامی برای شما هستیم! ▫️ آنان را به درون خانه راهنمایی کردم و پس از صرف چای، بسته ای را به من دادند و گفتند: 🔹 ساعتی پیش در خدمت جعفر آقای مجتهدی بودیم. در اثنای صحبت، ایشان چند لحظه سکوت کرده و به ما گفتند: 🔸 آقا امام حسین (علیه السلام) ‌می‌فرمایند: 🔶 عزا خانه ما را دریابید! 🔹 بعد چند بسته اسکناس را داخل روزنامه پیچیدند و گفتند: 🔸 آقا جان! این بسته را به حاج آقا مصطفی برقعی برسانید! منزل ایشان در گذرخان، کوچه معروف به کلاه فرنگی است! 🔹 از خدمت شان مرخص شدیم و پرس و جو کنان آمدیم و خدا را شکر که این توفیق نصیب ما در این روز عزیز شد! ▫️ بسته پول را باز کردم و در نهایت تعجب دیدم که جعفر آقا چهار بسته ده هزار تومانی برای من فرستاده اند! بغض گلویم را فشرد و بی آن که بتوانم با آنان سخنی بگویم با من خداحافظی کردند و رفتند! ⬅️ در محضر لاهوتیان، جلد۱، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🏷 علیه السلام (ره)
ای که از روز ازل عشق به فرمان تو بود برتر از عرش خدا،پایه ایمان تو بود چشمه آب حیاتی،که دوصد آب فرات تشنه بوسه زدن بر لب عطشان تو بود تا به مغرب زغمت،مهر سراپا میسوخت او که چون شعله ای از سینه سوزان تو بود شام ظلمتکده ای بود پر از حیله،ولی تیره تراز همه شب،شام غریبان تو بود با قیامت همه گفتند قیامت برخاست عرصه کرببلا محشر و میزان تو بود گر چه تکمیل نشد حج تو لیکن بخدا کعبه در کرببلا محرم چشمان تو بود گشت ویرانه سرا خانه آمال یزید بس که تاثیر در آن نغمه قرآن تو بود اکبرت مطلع عشق است و علی اصغر تو شاه بیت غزل آخر دیوان تو بود "منتظر"سوخت ازین چامه و با سوز درون گفت ایکاش که دردزمره یاران تو بود... 💠 @e_adab 💠
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند در دست باد، بعد تو گل‌های پرپرند بعد از تو در محاصرۀ شعله‌ها و خار گل‌های پرپرند به میدان کارزار دلبندهای قافله شلاق می‌خورند از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت جایی نماز کن که برادر! ببیندت آهسته از کنار حرم بگذر، ای امید! با ذکر یا صبور! که خواهر ببیندت شاید رقیه تشنۀ دیدار دیگری‌ست معلوم نیست دفعۀ دیگر ببیندت دیدار دیر می‌شود امشب که بگذرد تا گوشۀ خرابه که یک‌سر ببیندت مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار این خاک دیر نیست که بی‌سر ببیندت تا هست آسمان به هوای تو می‌تپد فردا که بی‌برادر و یاور ببیندت تا هست معنی شب و روز جهان تویی فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت فردا کلام روشن زهرا کلام تو فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز آرام و باشکوه و دلاور ببیندت در جانگدازِ واقعه‌ها هر که هر کجا زیباترین تجسم باور ببیندت ای خطبۀ منای تو تا هست در تپش تا هر خطیب بر سر منبر ببیندت تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر در مجلس شراب، منور ببیندت قرآن تویی که بر سر نی خواندنی‌تری کوفه میان خطبۀ خواهر ببیندت بنگر به عزم خواهر و صبر و اراده‌اش در آخرین نماز شب ایستاده‌اش تا هست روزگار پر است از سلام تو بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو این چادر از نگاه تو معنا گرفته است هر دل به خیمه‌گاه تو مأوا گرفته است طفل تو رمز هستی و باب نجات ماست سقای تشنه، راز رشید حیات ماست عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید با خود جز آبروی دو عالم نیاورید یک مشت بر نداشت که دل با تو باخته‌ست پاک است دست هر که علی را شناخته‌ست سقا که هر سبو به جهان است مست اوست سقا که آب تشنۀ یک جرعه دست اوست پیغام و درس کرببلا دست‌های او در گوش خلق زنده و مانا صدای او گوید که دل به جرعۀ دنیا مبند هیچ با آب و خاک عالم بی‌آبرو مپیچ شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند مشکی که معنی عطش و عهد را رساند یک قطره‌ای به نیت دریا وضو بگیر خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر باید تمام بر سر پیمان گذاشتن جان گر به قدر طاقت شش‌ماهه داشتن ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش روی مرا که همچو شب بی‌ستاره‌ای‌ست جز جامۀ سیاه عزای تو چاره نیست جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست با گریه خون ما به تو پیوند می‌خورد با اشک جان به یاد تو سوگند می‌خورد خورشید سربریده که فردا شروع توست دنیا اگر چه تشنۀ صبح طلوع توست ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است 💠 @e_adab 💠
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد... کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد 💠 @e_adab 💠
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 💠 @e_adab 💠
برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین، فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم زیر و رو نشده نخورده نیزه به او،نحر از گلو نشده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاکها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش سه روز روی خاکها رها نشده دروغ روضه بخوانیم پیرهن دارد که گفته است که عریان شده،کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصه او را کشت نه ساربان آمد،نه بریده شد انگشت دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلا به او لگد نزدند دروغ روضه بخوانم نبود مادر او نرفت با کتک از قتلگاه خواهر او دروغ روضه بخوانم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی به سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمه ى شب دختری نیفتاده دروغ روضه بخو‌ان این دروغها خوب است نه اينكه دندان ،آنچه شكسته شد چوب است 💠 @e_adab 💠
🏴 فراز هایی از زیارت امام زمان (ع) خطاب به امام حسین (ع) (زیارت ناحیه مقدسه) - قسمت سوم: ... تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود، و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید، و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى، و از ستمکاران فاصله گرفته بودى، و مُلازمِ منزل و محرابِ عبادت بوده، و از لذّتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى، و برحسب طاقت و تَوانَت مُنکَر را با قلب و زبانت انکار مى‌نمودى، پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکار نمود، و بر تو لازم گشت (و) لازم نمود با بدکاران رویاروى جهاد کنى، بنابراین در میان فرزندان و خانواده ات و پیروان و دوستانت روانه شدى، و حقّ و برهان را آشکار نمودى، و با حکمت و پند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فرا خواندى، و به برپادارىِ حدودِ الهى، و طاعتِ معبود امر نمودى، و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى ولى آنها (=بدکاران) به ستم و دشمنی رویارویِ تو قرار گرفتند، پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه (حقّ را) به آنان گوشزد نمودى آنها را به عـذابِ الهى تهدید نمودى، و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى، ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند، و پروردگار تو و جدّت را به خشم آوردند و با تو ستیز آغازیدند، پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى، و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى، و درگَرد و غُبارِ نبرد فرو رفتى، و چنان با ذوالفقار جنگیدى که گویا علىّ مرتضى هستى، پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان را بر تو برافراشتند و از درِ نیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند، و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند، و با تو قتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه در کشتن آنها دوستانت را، و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت، (بارى) تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، آنچنان‌که فرشتگانِ آسمان‌ها از صبر و شکیبائى تو به شگفت آمدند، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن بر تو بستند، تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند، ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى، از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت می‌نمودى، تا آنکه تو را از اسبِ سواریت سرنگون نمودند، پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى، در حالیکه اسبها تو را با سُم‌هاى خویش کوبیدند، و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى در حالیکه از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خویش مشـغول بودى، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند، و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، از پسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند، درحالیکه گیسوان بر گونه‌ها پراکنده نمودند، بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند، و به صداى بلند شیون میزدند، و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند، و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، در همان حال، شِمرِ ملعون بر سینه مبارکت نشسته، و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب می‌نمود، با دستى مَحاسنِ شریفت را در مُشت می‌فِشرد، (و با دست دیگر) با تیغِ آخته اش سر از بدنت جدا مى‌کرد، تمامِ اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد، نَفَسهاىِ مبارکت در سینه پنهان شد، و سرِ مقدّست بر نیزه بالا رفت، اهل و عیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، و در غُل و زنجیر آهنین برفراز جهازِ شتران در بند شدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى‌سوزاند، در صحراها و بیابانها کشیده می‌شدند، دستانشان به گَردَنها زنجیر شده، درمیان بازارها گردانده می‌شدند، اى واى بر این سرکشان گناهکار!، ... 🏷 علیه السلام عجل الله تعالی فرجه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم موبه‌مو از خار گرچه گرد حرم پاک کرده‌ای تا شام و کوفه راه درازی‌ست پیش رو خون، گوشواره‌ها زده بر گوش‌هایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می‌رویم اما سر تو همسفر ماست کوبه‌کو بی‌تاب نیستیم... خداحافظت پدر! بی‌آب نیستیم... خداحافظت عمو! 💠 @e_adab 💠
❇️ با اولین گامى که بر می‌دارد، تمام گناهانش آمرزیده می‌شود. ✅ بشیر دهّان، می‌گوید: ▪️ حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند: ▫️ شخصى که به زیارت قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام می رود، زمانى که از اهلش جدا شد، با اولین گامى که برمی دارد تمام گناهانش آمرزیده می شود سپس با هر قدمى که برمی دارد پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد و هنگامى که به آنجا رسید حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات کرده و می‌فرماید: 🔶 بنده من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمایم، من را بخوان اجابتت نمایم، از من طلب کن به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم. ✳️ راوى می‌گوید: ▪️ امام علیه السّلام فرمودند: ▫️ و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را که بذل نموده اعطاء فرماید. ⬅️ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۲، صفحه ۹۱ ، کامل الزیارات، باب چهل و نهم 🏷 علیه السلام
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم "از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین! حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند 💠 @e_adab 💠