دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
شَوَد تا ظلمتَم از بازیِ چشمَت چراغانی
مرا دریاب، ای خورشید در چشمِ تو زندانی!
خوش آن روزی که بینَم باغِ خشکِ آرزویم را
به جادوی بهارِ خندههایَت میشکوفانی
بهار از رشکِ گلهای شکر خَندِ تو خواهد مُرد
که تنها بر لبِ نوشِ تو میزیبَد گُلافشانی
شرابِ چشمهای تو مرا خواهد گرفت از من
اگر پیمانهای از آن به چشمانَم بنوشانی
یقین دارم که در وصفِ شکر خَندَت فرو مانَد
سخنها بر لبِ «سعدی»، قلمها در کفِ «مانی»
نظر بازی نزیبَد از تو با هر کس که میبینی
امیدِ من! چرا قدرِ نگاهَت را نمیدانی؟!
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
چنان گرفته تو را بازوان پیچکیام
که گویی از تو جدا نه
که با تو من یکیام ؛
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امید رهـایی نیست
وقتی همه دیــواریم . . .
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
جهان دو پاره شد از نیک و بد به شاخص تو
وگر خلاصه کنم، جز تو هر چه هست، بد است!
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
با رفتن و گم گشتن و از خویش گذشتن
گیرم که به هر شیوه، دل از مهر تو کندم
اما چه کسی لایق عشق است به جز تو؟
بیتو دل سر گشته به مهر که ببندم؟
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
نخفتهایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس، بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صبحِ شاعرانهی ما
زِ ره رسیده و همراهِ عشق، دَر بزند...!
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم
تا آهوی تو ، کی به کمین گاه می رسد !
هنگام وصل ماست ، به باغ بزرگ شب
وقتی که سیب نقره یی ماه ، می رسد
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
آبادم و خرابم، دریایم و سرابم
هم آتش و هم آبم. هم شب، هم آفتابم
هم ماه، هم پلنگم. هم آب، هم نهنگم
هم شهد، هم شرنگم. هم شیر هم شرابم
فارغ ز چند و چونم. هم عقل، هم جنونم
هم سکتهی سکونم. هم نبض اضطرابم
گلزار و گلخَنم من، تاریک و روشنم من
هم جان و هم تنم من. هم عشق هم عذابم
سودایی از مُحالم، رؤیایی از خیالم
دنیایی از سؤالم، دریایی از جوابم
با سادگی، نبوغم. با تیرگی، فروغم
هم راست، هم دروغم. هم چهره، هم نقابم
هم اینم و هم آنم. هم تیر، هم نشانم
هم لوح آسمانم، هم، خامهی شِهابم
شرحی شگفت دارم، هم صفر، هم هزارم
هم، هیچ در شمارم. هم، هست در حسابم
مـن سـاز رگبریده، وآواز ناشنیـده
هم خوابْدیده گنگم، هم گنگِ دیده خوابم
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠
.
عطر گل ها نیست این بوی غریب از موی توست
وین نسیم عطر گردان قاصد گیسوی توست
كیست «شب بو»؟تا نسیم او برآشوبد مرا
در من این شیدایی از یاد تن خوش بوی توست
زلف مشكین را به باد صبحگاهی داده ای
وین قیامت ها همه از نافه ی آهوی توست؟
هم تو سيـرابم توانی کرد، ای جاری ترین!
ای که دریـا از عطش پروردگان جوی توست
چشمه ی آب حیات است _آه خضر من! _نه چشم
این که جوشان زیر طاقطرفه ی ابروی تو ست
دو گل سرخ و سفید و پنج پر ، چون آفتاب
وا شده بر ساقه های همگنِِ بازوی تو ست
چون گل خورشید گردان محو دیدار تو شد
که به هر سو می روی خورشید چشمش سوی توست
عشق نجوا کرد با دیدار تو در گوش شعر :
اینک آن کاو لایقِ تختِ غزل بانوی تو ست
صبح شد برخیز و بنشین رو به روی آینه
تا ببینی بهتر از خورشید رویاروی تو ست
#حسین_منزوی
💠 @e_adab 💠