eitaa logo
هامون
45هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
620 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
شده گاهی ز چشمان خمارش دور باشی؟ بخواهی در بَرَش باشی ولی مجبور باشی؟ هر از گاهی که از مردم شنیدی نام اورا بنالی گرچه کوهی محکم و مغرور باشی؟ شده چون ابر باشی در فراقش خون بباری؟ ز چشمان سیاه یار خود مهجور باشی؟ نشد این آرزو در دل به جا، اما چه سودیست که‌ با اشک‌ تر سرخ خودت محشور باشی ؟ به یاد عشق و وصل یار، بی‌تابم، مریضم شده چون شعر من، شرح دلی رنجور باشی؟ ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
بی تو شهر عاشقان‌صحرای محشر میشود هیچ می‌دانی نباشی دیده‌ام تر می‌شود؟ بوده‌ام با شعر و مستی کامیاب اما چه سود خون دلها میخورم تا سینه ساغر میشود همچنان بی‌روی تو میخانه‌ها غم‌خانه‌اند مستی‌ام بی‌حاصل و هربار کمتر می‌شود از نجابت ، هر که در چشمت نشیند ،بی گناه در حریم ِ امن چشمانت مطهر می‌شود؟ وه که با این قدر خوبی کیست در عالم چو تو در صفای دل کسی با تو برابر می‌شود؟ ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
خنده‌هایت به گلی تازه شباهت دارد که از آرامش ِ معشوق حکایت دارد تاب گیسوی نگارین تو در دستانم از تقلای دلی خسته شکایت دارد تا که در قرص مَهت می‌نگرم بی‌تابم نیک، چشمت به غم ِ عشق عنایت دارد در خیالات به اندوه ِ جهان می‌خندم چون شکرخند ِ تو اعجاز ِ سرایت دارد یک طرف لشگر گیسو ، طرفی خیل مژه چه کسی از دل من قصد حمایت دارد آمدم بوسه‌زنان زائر رویت باشم بی‌گمان قلب پریشم به تو عادت دارد ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
مانده‌ام با اشکهایم در اتاقی سوت و کور کی به دادم می‌رسی با بوسه‌ای از جنس نور در میان خاطراتت گم شدم همراه شعر می‌دوم هربار سویت، دور می‌گردی و دور یادتو در قلب من همچون چراغی روشن است مانده ایم‌ اینجا من و یادت به امیّد حضور در میان خلوتم ، تنهای تنها مانده ام شادمانی از کنارم‌ میکند هر دم‌ عبور می تراود بوی باران از نگاهِ خیس من با دلی غمگین و حیران و پریشان و صبور ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
شعرمن شورنوایی است که چون اکسیر است این چه سرّیست که بر قلب تو بی تاثیر است دفترشعرمن از نام و نشانت خالی است شوروغوغای تو ازصفحه‌ی شعرم سیر است هر زمان درد تو در سینه ی من‌می پیچد فکر من با همه ی خاطره‌ ات درگیر است حس تلخی است که از فرط پریشان حالی بسرایی غزلی تازه که بس دلگیر است سادگی کردم و صدبار به تو باخته ام دست تقدیر در این مسئله بی تقصیر است ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
گفته بودم شاعرم ، بشنو ولی باور نکن! لطف کن در شعر من اینبار چادر سر نکن! بارها لب های تو شعر جدایی را سرود ساده من بودم که گفتم صبحت دیگر‌نکن من که می‌دانم خدا هم‌بین‌ما حاضر نبود بیش از این‌ جانا دگر‌ قلب مرا کافر نکن من به تنهایی به دنبال تو می‌گردم مدام پس تو بیش از این‌دگر‌چشمان‌من را تر نکن اشک هایم را ببین ای ماه بی مهری مکن آسمانِ باورم را تار و بی اختر نکن تا مگر در کوی تو یک عمر سربازی کنم یک‌نفس از خدمت صد ساله‌ام کمتر نکن من قسم خوردم که شعرم گل کند خورشید وار چون گل داوودی ام در این چمن پر پر نکن ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
عابد زیبای من، یک عمر شیطان بودی و... با جفای زندگی، همدست و پیمان بودی و... من به سوی نم‌نم باران نظر می‌کردم و... زیر ِ چتر ِ التفاتم فکر طغیان بودی و... از جهانم رخت بستی، سوخت قلب بی‌کسم چون‌ نمی‌دانست در این خانه مهمان بودی و... در سحرگاهان تو را در خواب بوسیدم چه سود؟ مالک رویای خیسم ، قفل زندان بودی و... تا به ‌سویت پرکشیدم ، پر کشیدی از برم گرچه هنگام جدایی فکر کتمان بودی و... ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
بی‌خیال غم فردا شو که باهم برویم همسفر با من و رویا شو که باهم برویم تا که دریای سخن را به تلاطم بکشیم غرق آغوش غزلها شو که با هم برویم چشم خود را به افق‌ باز بکن مست و رها محو یک نقطه‌ی زیبا شو که باهم برویم یا اگر با دل طوفان زده‌ام همراهی عاشق ساحل و دریا شو که با هم برویم مثل مجنون بزنم بر دل هر دشت خیال حداقل تو چو لیلا شو که با هم برویم ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
آه از آن ساعت که هجرت میفشارد سینه را سنگ باران میکند یادت دل آیینه را بر تمام خاطرات عشق میپیچم ز درد پاسداری میکنم چون مار این گنجینه را هر چه کردم هر چه شد آخر نفهمیدم چرا دل فراموشش نکرد آن همدم دیرینه را ماه من رفتی وشد تقویم دل تنگ غروب در فراقت میچشم دلگیری ِ آدینه را نازنیم! جان من‌ بس کن ، چنین قهری رواست؟ با غزل مرهم گذارم زخم‌های کینه را؟ ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
چمدان‌بست همان‌کس که نباید برود ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
دیگر خبری نیست ، نه جانی و نه حالی وقتی که چنین دیده شد از نور ِ تو خالی احوال دلم عالی و بی سابقه گشته باور نکن و فکر بکن نیست ملالی احوال چنین است که در کوچه ی اندوه بنشسته و از سیل غمم نیست مجالی دست تو که بر دست یکی دیگر و من هم سهمم شده هر بار که گویم "چه‌جمالی" من بی‌خبر و  ساده دلم ورنه در این عشق یک بار نپرسید کجایی و چه حالی فریاد از این عشق که هر لحظه نگاهش صاحب شده در ذهن و دلم فکر و خیالی ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
رفته و در سینه جایش سرد نیست غیر دوری هیچ دردی درد نیست رنج پیرم ساخت فهمیدم‌ خزان از هوای دلخوشی ها زرد نیست زخمهایی از جهان دارم ولی مثل آن کاری که با من‌کرد نیست سینه‌ام با یاد او دشمن ولی فکرم از رسم ِ نگاهش طرد نیست عاشقی که ترک ِ معشوقش کند شک نکن چیزی بجز نامرد نیست ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
یک سوی جهان‌ پر شده از نقش جمالت سوی دگرش پر شده از فکر وصالت اینک چه کنم کل دلم پر شده از تو تا دق بدهد جان مرا فرض و خیالت با این همه خوبی که به نامم زده ای تو سخت است پناهم بدهی در پر و بالت؟ وقتی گره ی سبزه زدم نیتم این شد تا زل بزنم در شب یلدا به هلالت بر پای تو افتادم و از دامنت آویز یک بوسه دهی از لب چون قند حلالت ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
غرق فکرش بودم و دیدم که چایی سرد شد خاطرات ناب مان دیگر به کام درد شد آن دو سه سالی که با هم‌ غرق شادی ها گذشت از خیالم بر زمین‌ افتاد و بعدش زرد شد دائما با یاد او آتش گرفت و سوخت دل تازه فهمیدم که نوزاد درونم‌ مرد شد او پی تصمیم خود رفت و شدم در فکر او عاقبت این زوج شیرین در مسیری فرد شد زندگی‌این است عاشق، هرچه دلبندش شدی در نهایت داد خواهی کرد رفت و درد شد ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
در‌حقیقت نور روز از دیده ی شبگیر توست وسعت هر کهکشان در نقشه ی تسخیر توست حرف قلبم را به تو با شعر میگویم ببخش هر‌کجا را هم‌نفهمیدی دگر‌ تقصیر توست تو خودت هم‌ گر نخواهی نور دنیایم شوی قسمت است و شاید این هم‌ بخشی از تقدیر توست نارضایی هم کنی بر این مقام نورتاب چهره ی ماه و کمالت در جهان زنجیر توست گفته بودم حرف قلبم‌را به تو با رمزِ شب! هر چه گفتم روشن است و مابقی تفسیر توست بر لب جویی نشستم تا بببینم طی عمر آنچه میبینم سراب است و فقط تصویر توست ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
پشت بیداری من خاطره ای خوابیده که دو چشمم پی این حادثه خون باریده این منی که به دل از حجم غرورش میگفت امشب از دوری او سینه به غم مالیده عقل و دل گرد هم اند و پی درمانم لیک منم و فکر وصالی که ز هم پاشیده شد سیه پوش همانی که لبش خندان بود مثل آنکه به رخش نور عزا تابیده رفت و پشت سر او داد زدم می آیی؟ رفت آن گونه که انگار صدا نشنیده ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠
عید می گوید که تو سالیست با من نیستی جان من!  این سال را با بهتر از من زیستی؟ فصل,فصل امتحان شد پس تو هم بی شک بدان در کتاب خیسِ از اشک خیانت ، بیستی! گر پرسند که اون نقش چه را دارد به تو من بگویم زخم هستی، مرهمی یا چیستی؟ هر کجا بینی مرا در جا ز چشمم می رهی مشکلی هم نیست چون در نقطه ای می ایستی در همان نقطه به تو حرفی ز دل دارم گلم لطف کن طوری برو انگار اصلا نیستی 💠 @e_adab 💠
با اینکه دل دادن به لیلا دردسر دارد مجنون که عاجز بوده از او دست بردارد وقتی که پای یار میسوزی و میسازی پس بی گمان این عشق مُهر معتبر دارد وقتی که درمانت به دست گونه هایش بود هر قرص و درمانی به غیر آن ضرر دارد وقتی به سجده خم شوی هی وصل میخواهی شاید همین درخواست از معبود اثر دارد در حالت مستی چنین شعری سرودم که دنیا بداند مست بودن ها ثمر دارد 💠 @e_adab 💠
آن یار که من دارم مجموعه ی زیبایی ست چون لنگه ندارد او پس لایق شیدایی ست بوسیدن لب هایش در خواب نصیبم شد آنقدر که جذاب است آنقدر که رویایی ست از هر زر و سیمی دست، خالیست ولی مارا آن لحظه ی لبخندش سرمایه و دارایی ست مجنون شدمش هر شب بهر نگر زلفش این چشمک و‌ ناز او از عشوه ی لیلایی ست آن تابش رخسارش در دیده ی تاریکم یک معجزه ی شیرین از جانب بالایی ست 💠 @e_adab 💠
عشق و جنون حک شده پیشانی ام بس که پر از هجر و پریشانی ام شعر شدم بهر صفای لبت... حیف که یک دفعه نمی خوانی ام تا که سرشک از نگهم جاری است کاش که با خنده نرنجانی ام با همه خاموشی یادت ز من در پی آن وعده ی پنهانی ام از همه ی عمر و هوای تو باز حبس همان یک شب بارانی ام غرق نگاه تو شدن عیب نیست عیب در این است که قربانی ام 💠 @e_adab 💠
ببخش اگر که اینچنین ز دوری ات شکسته ام منم که تکه های دل ، به دیگری نبسته ام اگر چه کار و بار من فغان و آه و ناله شد ولی بدان که من فقط ز دوری تو خسته ام خیال و فکر ِ یوسفت فقط به مصر و نیل نیست که بعد تازیانه ها ز درد ها نرسته ام شکسته بالی ام چنان بهانه شد به ماندنم که فکر میکنم دگر ، چو سینه ام گسسته ام همیشه سوزش دلم نشانِ عاشقی شده که شعله میکشد غمت در آتش خجسته ام اگر شبی به یاد من به کوچه ها روان شدی به وعده گاه عشق جز به لطف تو نرسته ام 💠 @e_adab 💠
تا که دستت را به دور گردنم انداختی پرچم فتح مرا در سینه ام افراختی با هزاران عشوه و ناز و ادا در قلب من رخنه کردی و به یک مستعمره پرداختی تا که خندیدی گلستان شد کویر لوت من وه که از ویرانکده شهری پر از گل ساختی خاک تن قربان کنم بر زیر پاهای تو‌ که با قرار عاشقی در سینه ی من تاختی هستی‌ام را باختم در بازی چشمان تو جان تو در جان ِ دل‌دادن نباشد باختی 💠 @e_adab 💠
رفتی و ز حال تو چنان دل نگرانم گویی که بعید است دگر زنده بمانم آنقدر که زنجیر خیالاتِ تباهم... اندازه ی سلول شده بی تو‌ جهانم من بلبل سرمست و غزلخوان تو بودم شرمنده که لکنت بگرفت ست  زبانم من عازم رفتن شده ام حیف در اینجا پر گشته غم و داغ به کنج چمدانم هر فصل به جای خود و بی روی تو اما از اول خرداد چنین زرد و‌ خزانم! 💠 @e_adab 💠
قلب حیرانی که بر گیسوی تو مصلوب بود حال و روزش با تو خوب و بی تو بس آشوب بود بی ریا و صادقانه عشق ورزیدم به تو... حیف مجنون سهمش از لیلی فقط سرکوب بود هر چه دل بستم فقط زخم زبان خوردم ز تو مثل اینکه عشق ما از ابتدا معیوب بود عشق من با این همه پاکی جفا نامیده شد بعد ظلم و جور تو عهد و وفا محسوب بود اینکه چشمان مرا تر کرده ای غمگین مباش خوب میدانی که چشمم از ازل مرطوب بود 💠 @e_adab 💠
گلِ خوشبویِ بی مانندِ محبوبِ دل و‌ جانم ز سودای شمیم تو بدان هر دم پریشانم ولی وصل وداد ما فقط یک شبهه میباشد که تو شایسته ی مصری و من یعقوب کنعانم شرار آتش نمرود در چشمان تو برپاست و حالا من خلیلم یا که شمسی خود نمیدانم همه شب بزم می‌چینم به فکر بودن با تو فراموشم شود شاید، چرا اینگونه ویرانم صنم با چهره ی ماهت شبم را نور می‌بخشی تو تنها معنی عشقی تو ای ماه فروزانم 💠 @e_adab 💠
بعد دل دادن دگر دیوانه بودن عیب نیست دور شمعی تا سحر پروانه بودن عیب نیست در تلاقی با نگاهت گر فرو ریزد دلم شادمانم ، اینچنین ویرانه بودن عیب نيست بر مسلمانی که عشق و عاشقی ایمان اوست بعد مسجد گوشه ی میخانه بودن عیب نیست خط کشیدم دور هرکس غیر تو جانان من گاه با هر آشنا بیگانه بودن عیب نیست بر نوک قاف و سهند این بانگ را سر میدهم بعد دل دادن دگر دیوانه بودن عیب نیست 💠 @e_adab 💠