هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قایقی در طلبِ موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق ...
👤 #فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
دلم دریا به دریا از تماشای تو میگیرد
دلم دریاست اما ، از تماشای تو میگیرد
جهان زیباست اما، مثل مردابی که با مهتاب
جهان رنگ تماشا از تماشای تو میگیرد
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو میگیرد
مگو سیاره ها بیهوده بر گرد تو میگردند
که این تکرار معنا از تماشای تو میگیرد
تو تنها با تماشای خود از آیینه خوشنودی
دل آیینه تنها از تماشای تو میگیرد.
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
عشقها داماند و دلها صید و گیسوها کمند
بگذر و بگذار، دل در هرچه میبینی مبند
شادمانی خود غم دنیاست پس بیاعتنا
مثل گل در محفل غمها و شادیها بخند
با به دست آوردن و از دست دادن خو بگیر
رودها هر لحظه می آیند و هر آن میروند
گر ز خاک آرزو چون کوه دامن برکشی
هیچگاه از صحبت طوفان نمیبینی گزند
آسمانی شو که از یک خاک سر بر میکنند
بیدهای سربهزیر و سروهای سربلند
گفت: ما با شوق دلکندن ز دنیا دلخوشیم
گفتمش: هرکس به دنیا بست دل دیگر نکند
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم...
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
مرا از خود رها كردی و بالِ پرزدن دادی
اگر این است آزادی مرا بیبالوپر گردان
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
من با تو به چشم آمدمو هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپایِ وجودم
بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازهی حُسن تو حسودم
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم
من نغمهی نی بودمو چون مویهی عشاق
با آه درآمیخته شد، بود و نبودم
یک عمر برای تو غزل گفتمو افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم .. ؛
#فاضل_نظری ✍🏻
💠 @e_adab 💠
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
.
عقل، بیهوده سرِ طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد
#فاضل_نظری
#شعر
💠 @e_adab 💠
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار
تا دست ِخداحافظی اش را بفشارم ...!
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
هیچ کس نیست به جز آینه صادق با من
نیست در آینه آن عاشق سابق با من
سهم پیمانه دیوانه و فرزانه یکی ست
بگذر از مسئله عاقل و عاشق با من
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت..
- #فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
میشنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی است
در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن، باشد، باشد، رفتیم
#فاضل_نظری
#شعر
💠 @e_adab 💠
هرکس به قدر وسع، خریدار یوسف است
سرمایه ی شکسته دلان چیست؟ آرزوست
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
گر تو هم چون ما پریشانحال و تنهایی بیا
جمع، جمع مردم تنهاست میآیی بیا
ساغری از خون دل داریم و حسرت میخوریم
گر در این میخانه همپیمانۀ مایی بیا
گریه چیزی از غم عاشق نمیکاهد ولی
گر بنا داری به اندوهت بیفزایی بیا
مثل سنگی، رود را دامن گرفتم، رفت و گفت:
گر توانستی ز پایت بند بگشایی بیا
سایهای افتاده بر دیوار، آیا این تویی
ای رسول مرگ! میدانم که اینجایی بیا
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟
بین برادران خودم هم زیادی ام!
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
از سایهٔ سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم
ای عشق! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
هیچکس چشم به راه من دیوانه نبود
هرچه بر در زدم انگار کسی خانه نبود
راندي از خویشم و من مردن خود را دیدم
کاش تشییع من اینقدر غریبانه نبود
سر به میخانه یادت زدم اما دیگر
جای لب های تو روی لب پیمانه نبود
در دلم بودی و شرمنده ز مهمان بودم
که سزاوار تو این خانه ویرانه نبود
پیش چشم همه ای عشق ! جوانم کن باز
تا ببینند، که اعجاز تو افسانه نبود
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبیرنگ میخوانند
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است
درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
ای رفته كمكم از دل و جان، ناگهان بيا
مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا
قصد من از حيات، تماشای چشم توست
ای جان فدای چشم تو؛ با قصد جان بيا
چشم حسود كور، سخن با كسي مگو
از من نشان بپرس ولی بینشان بيا
ايمان خلق و صبر مرا امتحان مكن
بی آنكه دلبری كنی از اين و آن بيا
قلب مرا هنوز به يغما نبردهاي
ای راهزن دوباره به اين كاروان بيا
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری از فاضل نظری
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار
اگرچه می گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
به خانه بروم؟! خانه از سکوت پُر است
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
اکنون که میل دوست به با من نشستن است
تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است
شوق فناست یا عطش وصل؟! هرچه هست
چون آب، بر حرارت آهن نشستن است
من سر بلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب لایق بر تن نشستن است
طوفان اگر فرو بنشیند عجیب نیست
پایان بی دلیل دویدن، نشستن است
در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر زیر سایهی بهمن نشستن است
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانیست، آخر نوبهاری هست
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
اگر چه همقدم گردباد میگردم
دمی نرفته ز یادم که کمتر از گردم
چرا ز سینه من دود آه سرنزند
که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم
نه پرخروش! که من، آبشار یخزدهام
نه پرغرور! که آتشفشان دلسردم
فریب خورده عقلم، شکست خورده عشق
من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
همیشه جای شکایت ز خلق بسیار است
ولی برای تو از خود شکایت آوردم
#فاضل_نظری
💠@e_adab💠
فهم این رندی برای...
اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است...
اما دلربایی بهتر است
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠