من بچه بودم
مادرم ظرف مي شست
پدر با سبيل سياهش به خانه برمي گشت
بمب ها كه مي باریدند
هرسه بچه بوديم
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
موسیقی عجیبی ست مرگ
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
دلم گرفته
درست مثل لکلکی
که بالهایش را
برای کوچ امتحان میکند!
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
مسافران سوار شدند
و ناخدا بادبان ها را كشيد
دريا اما
صبح، زودتر بيدار شده بود
و پيش از آنها رفته بود
#گروس_عبدالملكيان
💠 @e_adab 💠
دلم تا برایت تنگ میشود،
مینشینم اسمت را مینویسم
مینویسم...مینویسم
بعد میگویم:
این همه او...
پس دلتنگی چرا؟!
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
میخواهم اینبار
از آخر به اول دوستت داشته باشم
وگرنه راه رفتن روی دو پا را
که هر آدمی میداند
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
من چمدانت را گرفته بودم
موجها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقهی غروب را گرفته بودم
تو اما از درون راه افتادی...
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠
اگر میخواهی از حالِ من بدانی
سخت نیست!
تصور کن کسی را که هر روز چند بار
و هر بار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را به خاطر میآورد
کسی که نیست
کسی که هست را
از پای در میآورد ...!
#گروس_عبدالملکیان
💠 @e_adab 💠