eitaa logo
هامون
44.1هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
718 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه ماه در آب که همواره فروریختنی است 💠 @e_adab 💠
نامه ى اَعمال خود را قاب می گیرم اگر جرم لب بوسیدنت افتاده باشد گردنم 💠 @e_adab 💠
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دير مغان و شراب ناب کجا 💠 @e_adab 💠
بهر دلم که درد کش و داغدار تست داروی صبر باید و آن در دیار تست یک بار نام من به غلط بر زبان نراند ما را شکایت از قلم مُشکبار تست بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست تو بی‌وفا چه باز فراموش پیشه‌ای بیچاره آن اسیر که امیدوار تست هان این پیام وصل که اینک روانه است جانم به لب رسیده که در انتظار تست مجنون هزار نامه ز لیلی زیاده داشت وحشی که همچو یار فراموشکار تست 💞 💞 💠 @e_adab 💠
از همچو تو دلداری دل برنَکنَم ، آری ... 💠 @e_adab 💠
به چشم ظاهراگر رخصت تماشا نیست؛ نبسته است کسی شاهراه دل ها را 💞 💞 💠 @e_adab 💠
به ولله كه جانانم تويى تو به سلطان عرب جانم تويى تو 💠 @e_adab 💠
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه خرد که قید مجانین عشق می‌فرمود به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد هزار جان گرامی فدای جانانه منِ رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه چه نقشه‌ها که برانگیختیم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه بر آتش رخ زیبای او به جای سپند به غیر خال سیاهش کِه دید بِه؛ دانه به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی ز شمع روی توأش چون رسید پروانه مرا به دور لب دوست هست پیمانی که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز فتاد در سر حافظ هوای میخانه 💞 💞 💠 @e_adab 💠
بازنده شدن حس بدی نیست، اگر من با میل خودم دل به شما باخته باشم 💠 @e_adab 💠
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که "فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند." عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود. فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود : "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است." رویای تبت/فریبا وفی 💠 @e_adab 💠
مگر نبود متاعی به دست من جز من؟ که دلربای من _ آخر _ زِ من ربود، مرا 💠 @e_adab 💠
يادم نمي آيد كه شاعر باشم اما يادم نخواهد رفت او "شاعرترم" كرد 💠 @e_adab 💠