eitaa logo
هامون
44.6هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
659 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم تحمل می‌کنم درد جدایی را در ندبه‌ها سر می‌دهم مولا کجایی را در گوشه‌ی زندان هجران با خیال وصل هرشب تصور می‌کنم صبح رهایی را 💠 @e_adab 💠
این عرش و فرش باشد، یک‌سر برای زهرا قرآن برای زهرا، کوثر برای زهرا بیچاره بچه‌هایِ، آن خانه که نباشند مرد و زنش کنیز و، نوکر برای زهرا دارد چه قدر دیدن، کوری چشم دشمن سنگِ تمامِ خالق، محشر برای زهرا ما آمدیم دنیا، دور سرش بگردیم ما را بزرگ کرده، مادر برای زهرا از فاطمیه‌ها ما، شرمنده‌ایم خیلی ای‌وای جان ندادیم، آخر برای زهرا دین را خلیفه‌ی دین، می‌بُرد دست بسته چشم یهودیِ شهر، شد تَر برای زهرا جای رسول خالی، آتش، غلاف، سیلی اجری نبود از این، بهتر برای زهرا...؟! ✍ 🍃🌸🍃 💠 @e_adab 💠
فاطمه که فخر بنی آدم است پاکترین نور ، در این عالم است آه از آن قصّه ی پُر غصّه که: قامت او در غمِ مولا خَم است بعدِ نبی دید ستم های سخت رنج و ستم با دلِ او همدم است فاطمه در فهمِ به اسرار حق از همه اولاد بشر اعلم است فاطمه از روز ازل تا ابد نزد خداوند بسی اعظم است گفت علی: ناله مکن فاطمه کارِ جهان از غمِ تو برهم است فاطمه فریاد علی بود و هست فاطمه بر بام خدا پرچم است خانه از آن لحظه که آتش گرفت یکسره عالم همه در ماتم است تاجِ سرِ خلقتِ زن فاطمه است هر چه که از او بنویسم کم است این غزل ( شایق) از الطافِ حق چشمه ی جاری شده از زمزم است 💠 @e_adab 💠
گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! ‌ در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ‌ ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر ‌ عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر ‌ 👤 سجاد سامانی 💛🎼 💠 @e_adab 💠
بهار با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی است کجایی صبح من؟ شام ملال‌انگیز دلتنگی است 💠 @e_adab 💠
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گویم و بعد از من گویند به دوران ها 🍃♥️ 💠 @e_adab 💠
سیر نمی شوم زتو ، ای مه جان فزای من جور مکن جفا مکن ، نیست جفا سزای من با ستم و جفا خوشم ، گرچه درون آتشم چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من 💠 @e_adab 💠
خانه، دلتنگِ غروبی خفه بود؛ مثلِ امروز که تنگ است دلم! پدرم گفت؛ چراغ! و شب از شب پُر شد... من به خود گفتم ؛یک روز گذشت! مادرم آه کشید؛ «زود بر خواهد گشت.» ابری آهسته به چشمم لغزید و سپس خوابم برد. که گمان داشت که هست این همه درد، در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد؟! آری، آن روز چو می رفت کسی، داشتم آمدنش را باور! من نمی دانستم، معنیِ «هرگز» را! تو چرا بازنگشتی دیگر؟ آه ای واژه ی شوم، خو نکرده ست دلم با تو هنوز! من پس از این همه سال، چشم دارم در راه، که بیایند عزیزانم، آه... 👤 هوشنگ ابتهاج 🌿 💛🎼 💠 @e_adab 💠
این فصل پریشان را برگی بزن وبگذر در متنِ شبِ بی ماه دنبال چه می‌گردیم؟ 💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گذری دست تکان می‌دهی نمی‌بینم. در من سال‌هاست دیگر پنجره‌ای رو به خیابان باز نمی‌شود! 💠 @e_adab 💠