eitaa logo
حبیب | سامانه مبلغین اربعین کشور
6هزار دنبال‌کننده
457 عکس
291 ویدیو
63 فایل
حبیب | سامانه مبلغین اربعین کشور E-habib.ir ارتباط با ادمین: @E_habib_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود ساعت ده شب دوباره زدیم بیرون اینبار به نیت سرکشی به خانواده هایی که تو چادر یا کنار آتیش نشستن. وقتی از کنار چادر ها رد میشدیم صدای گریه‌ی بچه ای رو شنیدم. از گروه جدا شدم و با یکی از بچه ها رفتیم کنار چادری که آرم هلال احمر داشت، خانمی از تو چادر اومد بیرون ، گفتم چرا این بچه گریه میکنه؟ گفت حاج آقا سردشه، خیلی ناراحت کننده و دلریش بود. با وجود پتو و هیتر برقی اما سرما هنوز آزار دهنده بود. اسمشو پرسیدم ، و صداش کردم. نازنین زهرا از چادر اومد بیرون، اولش خجالت میکشید ازم، چند تا هدیه و بادکنک بهش دادم، تا لبخند روی صورتش نشست. بچه های دیگه هم اومدن هدیه گرفتن و با لبخند رفتن تو چادر ها. با خانواده ها مشغول صحبت شدیم و نشستیم پای درد دل ها، گفتم شرمنده و رو سیاه ام که امکاناتی در اختیارم نیست و فقط میتونم نیاز ها رو گزارش بدم به نهاد های مسئول، اما از لطف و محبت گفتن همین حضور و سرکشی هاتون به ما امید و قوت قلب میده. آقا و خانمی کنار ایستاده بودند و منتظر بودند صحبتمون تموم بشه تا سری به خونه‌ی اونها هم بزنیم، زیر زمین بود، یه اتاق چهل متری که قسمتی برای آشپزخونه و قسمتی برای محل نشیمن جدا شده بود، سقف کوتاهی داشت با تیرآهن های سرخ و بُتن های طوسی پای درد و دل ها ایستادیم. چند دقیقه بعد یه خانم میانسالی وارد جمع شد که ظاهرا از چیزی ناراحت بود. آخر صحبتمون مردِ خانه گفت حاج آقا؛ این خانم که همسر منه با من قهر کرده! شما وساطت کن آشتی بشیم. همون خانمی بود که خیلی ناراحت بود) گفتم چرا حاج خانم؟ چی شده مگه؟ با ناراحتی و با لهجه ای که من کاملا متوجه نمیشدم گفت این آقا رفتار خوبی نداره و تو هر کاری دخالت میکنه مرد هم مرتب میگفت دیگه تکرار نمیشه، قول میدم. گفتم حاج خانوم من از شما خواهش میکنم ایشون رو ببخشید، ایشون هم قول میده رفتارش رو اصلاح کنه. که این حرف ها با تایید آقا همراه شد، خانومه گفت قسم بخور به این روی طاقچه، قسم بخور به جون حاج آقا که رفتارت رو عوض میکنی، بی احترامی نمیکنی، خلاصه ماجرا ختم به خیر شد و آقا هم قول داد و قسم خورد و دستش رو دراز کرد گفت پس اگه آشتی هستی دست بده، خانومش خجالت کشید ، من گفتم حاج خانوم خجالت نداره شما با ایشون دست بده که خیالش راحت بشه بخشیدی، با خنده و خوشی ماجرا ختم به خیر شد و ما ازشون خداحافظی کردیم. به جمع خانواده‌ی دیگه ای وارد شدیم که کنار آتیش بودند و با این لیوان چای از ما استقبال کردند. _____ _________ طلاب اعزامی دبیرخانه به قلم حجت الاسلام جواد عباسی اراکی 🚩 سامانه مبلغین اربعین کشور https://eitaa.com/joinchat/2060976142Cbcd676245b