eitaa logo
🌹امام علی (ع)🌹
135 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
10.9هزار ویدیو
120 فایل
ارتباط با ادمین @banooymordad110
مشاهده در ایتا
دانلود
💥مدرسه حفظ مجازی بنات الهدی ویژه دوره های متنوعی برگزار میکند😍 ⬅️ بدون محدودیت سنی💝 📣 آموزش دوره های هنری درآمد زا 📌با اساتید مجرب 🌈 پشتیبانی دائمی در همه دوره ها 📣حفظ 5 جز اول ویژه نوجوانان شرکت در دوره ها ⤵️ http://eitaa.com/joinchat/846463000C2e904613e0
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 🔴 تدابیر فصل ✍ مزاج این فصل به علت زاویه‌ی تابش نور خورشید، تبخیر و نیز به علت عدم ، گرم و خشک است. البته در مناطقی مانند سواحل به علت بارندگی و وجود بخارات در هوا، مزاج فصل تابستان گرم و تر است. به علت گرمی هوا، باز بودن منافذ بدن، میل به سمت ظاهر تن و انحراف آن از اندام‌های داخلی، قوای هضم ضعیف می‌شود و توان هضم غذاهای غلیظ را ندارد. بنابراین رعایت اصول تغذیه، کم کردن ، پرهیز از خوراک لازم است. مزاج این فصل مناسب حال پیران و افراد مزاج است. افراد با مزاج گرم و خشک و یا با غلبه‌ی و نیز در سنین گرم و خشک در این فصل دچار آزردگی می‌شوند بنابراین برای تدابیری لازم است. برای جلوگیری از ابتلا به بیماری‌های صفراوی در این فصل علاوه بر پرهیز از صفرازاها (خوراک شور، شیرین، تلخ، تند و چرب) مصرف خوراک‌هایی که و طبع هستند ضروری‌ است. از جمله: 1. چاشنی‌هایی مثل رب انار‌، ، لیمو، ، آبغوره، آب نارنج 2. شربت‌های خنک مثل شربت انار، سرکه‌انگبین، لیمو، نارنج، تخم‌های شربتی لعاب‌دار 3. میوه‌های میخوش و خنک مثل آلبالو، گیلاس، آلو، ، توت سیاه، سیب ترش، هندوانه 4. مصرف سبزیجاتی مثل کاهو، ، خرفه، اسفناج، خیار، کدو 5. مصرف و پرهیز از مسهلات حفظ آرامش جسم در مکان‌های خنک، پرهیز از حرکات سخت، پوشیدن لباس‌ کتان، غسل و شنا در آب سرد (به شرط توان جسمی) و بعد از هضم غذا به رجوع حرارت به باطن تن و تقویت قوی کمک می‌کند. @eamamali110 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
# شهیدانه ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و چهارم : کردستان ✔️ راوی: مهدي فريدوند 🔸 1358 بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوي مسجد سلمان ايستاده بوديم. داشتم با ابراهيم حرف ميزدم که يکدفعه يکي از دوستان با عجله آمد و گفت: پيام امام رو شنيديد؟! با تعجب پرسيديم: نه، مگه چي شده؟! گفت: امام دستور دادند وگفتند بچه ها و رزمنده هاي را از خارج کنيد. 🔸بلافاصله محمد شاهرودي آمد و گفت: من و قاسم تشکري و ناصرکرماني عازم کردستان هستيم. ابراهيم گفت: ما هم هستيم. بعد رفتيم تا آماده حرکت شويم. ساعت چهارعصر بود. يازده نفر با يک ماشين بليزر به سمت کردستان حرکت کرديم. يک تيربار ژ 3، چهار قبضه اسلحه و چند نارنجک کل وسائل همراه ما بود. 🔸بسياري از جاده ها بسته بود. در چند محور مجبور شديم از جاده خاكي عبور كنيم. اما با ياري خدا، فردا ظهر رسيديم به سنندج. از همه جا بي خبر وارد شهر شديم. جلوي يك دکه فروشي ايستاديم. 🔸ابراهيم پياده شد که آدرس مقر سپاه را بپرسد. يكدفعه فرياد زد: بي دين اينها چيه که ميفروشي!؟ با تعجب نگاه کردم. ديدم کنار دکه، چند رديف مشروبات الکلي چيده شده. ابراهيم بدون مکث اسلحه را مسلح کرد و به سمت بطريها کرد. 🔸بطريهاي مشروب خرد شد و روي زمين ريخت. بعد هم بقيه را شکست و با عصبانيت رفت سراغ صاحب . جوان خيلي ترسيده بود. گوشه دکه، خودش را مخفي کرد. ابراهيم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت: پسر جون، مگه تو مسلمون نيستي. اين نجاستها چيه که ميفروشي، مگه خدا تو قرآن نميگه: «اين کثافتها از طرف شيطانه، از اينها دور بشيد. » جوان سرش را به علامت تأييد تكان داد. مرتب ميگفت: غلط کردم، ببخشيد. 🔸ابراهيم كمي با او صحبت كرد. بعد با هم بيرون آمدند. جوان مقر را نشان داد. ما هم حرکت کرديم. صداي گلول ههاي ژ 3 سکوت شهر را شکسته بود. همه در خيابان به ما نگاه ميکردند. ما هم بيخبر از همه جا در شهر ميچرخيديم. 🔸بالاخره به مقر سپاه سنندج رسيديم. جلوي تمام ديوارهاي سپاه، گونيهاي پر از خاک چيده شده بود. آنجا به يک دژ نظامي بيشتر شباهت داشت! هيچ چيزي از ساختمان پيدا نبود. هر چه در زديم بي فايده بود. هيچكس در را باز نميكرد. از پشت در ميگفتند: شهر دست ضد انقلابه، شما هم اينجا نمانيد، برويد فرودگاه! گفتيم:ما آمديم به شما کمک کنيم. لااقل بگوئيد کجاست؟! 🔸يکي از بچه هاي سپاه آمد لب ديوار و گفت: اينجا امنيت نداره، ممکنه ماشين شما را هم بزنند. سريع از اينطرف از شهر خارج بشيد. کمي که برويد به فرودگاه ميرسيد. نيروهاي انقلابي آنجا مستقر هستند. 🔸ما راه افتاديم و رفتيم فرودگاه. آنجا بود که فهميديم داخل چه خبر است. به جز مقر سپاه و فرودگاه همه جا دست ضد انقلاب بود. سه گردان از سربازان ارتشي آنجا بودند. حدود يک گردان هم از نيروهاي سپاه در فرودگاه مستقر بودند. گلول ههاي خمپاره از داخل شهر به سمت فرودگاه شليک ميشد. 🔸براي اولين بار محمد را در آنجا ديديم. جواني با ريشها و موي طلائي. با چهر هاي و خندان. برادر بروجردي در آن شرايط، نيروها را خيلي خوب اداره ميکرد. بعدها فهميدم فرماندهي سپاه غرب کشور را بر عهده دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🌺@eamamali110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشم شتر اواخر و اوایل به این شکل از بدنش جدا میشه، انگار یک پتو روی بدنش داشته 😅