eitaa logo
🌹امام علی (ع)🌹
135 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
10.9هزار ویدیو
120 فایل
ارتباط با ادمین @banooymordad110
مشاهده در ایتا
دانلود
...🕊 🌹شهــید احـــمد ڪاظمی: 🔅دلتون❤️ رو گــرفتار این و خم نڪنید این پیچ و خم دنیا انــــسان رو به باتـــلاق می برد و می ڪند ازش نـــــجات هـــم نمیــشه پیدا ڪرد
✳️ تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی یا بزرگی روح ماست! 🔻 فشاری به کسی نمی‌آورد. این فشار، انعکاس و پژواک است که در عالم برزخ به ما برمی‌گردد. درواقع ، عذاب‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌هایی است که بخشی از آن به‌دلیل آلودگی‌های و و ما و بخش دیگر آن به‌خاطر است؛ زیرا کنده‌شدن از دنیا برای ما سختی دارد. 🔸 می‌گوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی یا بزرگی روح ماست. روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که و دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است، این فرد وقتی به عالم برزخ برود، فشارهای خودش را منتقل می‌کند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی دارد و از کسی ندارد و به دیگران دارد، این فرد در همین دنیا برایش است. 👤 | ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
لحظه ای بیش نیست پس... 🔴امام کاظم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند:اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت ♦️بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى او شكيبا باش؛ زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست . ♦️آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد و از آنچه نيامده نيز خبرى ندارى . پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و خوشحالى . 📚تحف العقول ص 396 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص311، ح1 .......●💠🌼💠🌼💠●.....
لحظه ای بیش نیست پس... 🍃🔹امام کاظم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند:اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت ♦️بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى او شكيبا باش؛ زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست . ♦️آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد و از آنچه نيامده نيز خبرى ندارى . پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و خوشحالى . 📚تحف العقول ص ۳۹۶ 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۵۷، ص۳۱۱ _🍃🌸 🌸🍃_
لحظه ای بیش نیست پس... 🍃🔹امام کاظم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند:اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت ♦️بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى او شكيبا باش؛ زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست . ♦️آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد و از آنچه نيامده نيز خبرى ندارى . پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و خوشحالى . 📚تحف العقول ص ۳۹۶ 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج۵۷، ص۳۱۱
# شهیدانه ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی ام : شروع جنگ ۱ ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام. 🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. 🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از ميخواستم كه وقتي با دشمنان و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل رو ندارم! 🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. 🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم. شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله جلوي درب همان خانه منفجر شد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي را خوانديم. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🌺@eamamali110
🌹امام علی علیه السلام فرمودند: ‌ ♦️ شما را سفارش مى كنم كه به ياد باشيد و غفلت از آن را كم كنيد. چگونه غافليد از چيزى كه از شما غافل نيست، و به كسى (ملك الموت) طمع بسته ايد كه شما را مهلت نمى دهد؟! ♦️مشاهده ، خود، براى پند آموختن، کافی است؛ مردگانى كه به گورهايشان حمل شدند، بى آن كه سوار بر مركَبى باشند، و در گورهايشان فرود آورده شدند، بى آن كه [به اختيارِ] خود فرود آيند. تو گويى آبادگران [و ساكنان] نبوده اند، و گويى هميشه ، سراى آنان بوده است! ♦️ جايى را كه وطن خود مى پنداشتند، خالى كردند و در جايى وطن گزيدند كه از آن مى رميدند [و آن را خانه خود نمى پنداشتند]. ♦️ به دنيايى كه از آن جدا مى گشتند، سرگرم شدند و آخرتى را كه به آن منتقل مى شدند، تباه نمودند، و [اكنون،] نه از كار زشتى مى توانند برگردند، و نه بر كار نيكى مى توانند بيفزايند. به دنيا اُنس گرفتند؛ ولى دنيا آنان را گول زد، و به دنيا اعتماد كردند؛ ولى دنيا آنان را به خاك افكند. ‌ 📚نهج البلاغة : الخطبة 188
🌹 چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : 1️⃣ برای خرج کردن در احتياجات زندگے ▫️نه برای نگهداری 2️⃣ برای عمل کردن به آن ▫️نه جدال و کشمکش و بحث 3️⃣ برای بندگی و اطاعت از خدا ▫️نه خوشگذرانی و معصيت 4️⃣ برای جمع آوری توشه آخرت ▫️نه غفلت از آخرت و آباد ساختن 💠 حضرت علیه السلام 🌺@eamamali110