🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴 نحوه اثر غذا و دارو بر بدن
✍هر خوراکی که به بدن وارد میشود از سه طریق بر بدن اثر میگذارد:
1_ وقتی شما غذایی را میل میکنید این امکان را دارد که پس از هضم و جذب جزئی از بدن شود. مثلاً تبدیل به گوشت چربی و استخوان و... میگردد. به هر ماده ای که این ویژگی را داشته باشد «غذا» میگویند.(تاثیر با #ماده)
2_ وقتی شما از ادویهای مثل فلفل یا زنجبیل استفاده میکنید، حرارت بدن شما را بالا میبرد و اگر کافور بخورید حرارت بدن کم میشود این مواد با کیفیت سردی و گرمی خود اثر میکند به این مواد «دارو» میگویند.(تاثیر با #کیفیت)
3_ گاهی تاثیر دارو مربوط به ماده و کیفیت نیست بلکه خاصیتی است که در مادهای وجود دارد مانند تاثیر پادزهر و سم در بدن که آن را به «صورت نوعیه» یا #ذوالخاصیه می گویند.
🔹تا وقتی که میتوان با #غذا درمان کرد، مجاز به مصرف #دارو نیستیم.
🔹در درمان، دانش و تقوا لازم است. نباید بدون شناخت بیماری، دارو تجویز کرد.
🔹درمان با داروهایی که، خوردن آنها #حرام است صورت نگیرد که در حرام #شفا نیست.
🔹 در تجویز دارو به زنان باردار و شیرده، کودکان و افراد سالخورده بیشتر باید احتیاط کرد.
🔹#مقدار_مصرف_دارو، بسته به سن، جنس، فصل حاکم زمان بیماری، شدت و ضعف بیماری (در ابتدای بیماری داروی اوج بیماری را نمیدهند در افول بیماری داروی اوج بیماری را نمیدهند)متفاوت است.
🔹#زمان_مصرف_دارو: گرمترین دارو را در سردترین ساعات شبانه روز باید تجویز کرد و بالعکس. زمان جذب برخی داروها را باید دانست.
🔹همواره #عوارض جانبی داروها را نیز باید در نظر داشت.
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
# شهیدانه
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت چهاردهم : يدالله
✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمي
🔸ابراهيم در يکي از مغاز ههاي #بازار مشغول کار بود. يك روز #ابراهيم را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم!
دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشش بود. جلوي يک مغازه،کارتنها را روي زمين گذاشت.
🔸وقتي کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهي به من کرد و گفت: #کار که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره!
🔸گفتم: اگه کسي شما رو اينطور ببينه خوب نيست، تو ورزشكاري و... خيلي ها ميشناسنت. #ابراهيم خنديد وگفت: اي بابا، هميشه كاري كن كه اگه #خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
٭٭٭
🔸به همراه چند نفر از #دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.
يكي از دوستان كه ابراهيم را نميشناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟!
🔸گفت: من قبلاً تو #بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي ايستاد. يه كوله #باربري هم مي انداخت روي دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟
گفت: من رو #يدالله صدا كنيد!
🔸گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ايشون #قهرمان واليبال و كشتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن نفسش اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم!
🔸صحبتهاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با #نفس اصلاً با #عقل جور در
نمي آمد
٭٭٭
🔸مدتي بعد يكي از دوستان #قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب. يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين #غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد.خيلي خوشمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا #ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉