🔳▫️نحوه عملکرد کیپاپ▫️🔳
#قسمت_چهارم
🔵در کنار صنعت به ظاهر جذاب کی پاپ، سیستم نظارتی و سخت گیرانه ای وجود دارد که اجازه دسترسی آزاد و واقعی به زندگی ایدلها را سلب کرده است. ایدلها فقط حق دارند بر اساس سیاستهای تبلیغی کمپانیها در فضای رسانه ای حضور داشته باشند و حتی از آنها سابقه ای منتشر میشود که به صلاح کمپانی باشد.
🔵در واقع شما از ایدلها فقط چهره جذاب شان را میبینید و در نظامی سختگیرانه هیچگاه اجازه انتشار عیبها و انحرافاتی که به ضرر صنعت کی پاپ باشد داده نمیشود.
و این یعنی فریب دادن شما نوجوانان...
❌خیلی از نوجوانان کیپاپ را درمان افسردگی میدانند درحالیکه در کی پاپ و خصوصا بی تی اس هیچگاه درمان افسردگی اتفاق نمی افتد بلکه درون شما بجای توجه به خود و نیازهای واقعی به جریانی بیرونی توجه میکند و درد روحی و حالت افسردگی را موقتا فراموش میکند.
اکثر کی پاپرها بعد از مدتی به حالت شدیدتری از افسردگی برمیگردند.
#کیپاپ #kpop #موسیقی #موسیقی_کره_ای
#روشنگرے #الگوینامناسب
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
04_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.16M
#بشنوید |مستند صوتی #شنود
🟦🟨 =============
🔻[مروری بر نکات #قسمت_چهارم] :
🔹ادامه واقعه سوم...
🔹از اینکه افراد سرشار از تعفن ولی بیخیال بودند، تعجب کردم
🔹موجودی هفت برابر انسان، با قیافه بسیار زشت را دیدم
🔹شیطانکهایی که گرد آن موجود طواف میکردند
🔹چرا شیطان بلند بلند میخندید
🔹کثافاتی که با وجود انسانها یکی بودند
🔹آنچه میدیدم، تمثل بود نه کشف استار واسرار
🔹شبکه نور وظلمت که به هم تنیده بودند
🔹خانههای نورانی با شعاع نور به هم وصل بودند و از هم انرژی میگرفتند
🔹واقعه چهارم
🔹نورانیترین نقطه عالم با رائحهای دیوانهکننده
🔹به شفاعت حضرت عبدالعظیم برگشتم
🔹یکی بودن کربلا وحرم شاه عبدالعظیم
🔹اسم و رسم دنیا همه سراب است
🔹اثر گناه مثل آهن گداخته روی پوست است
🔹با وضو طهارت روحی پیدا میکنیم
🔹طهارت ظاهر وباطن انسان را در معرض نور خدا قرار میدهد
🔹مکان نورانی و عمل نورانی انسان را نورانی میکند
🔹مسجد محل صدور نور است
🔹حقیقت سلام نماز چیست؟
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#قسمت_چهارم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
آن چند روز عالی بود . در این مدت فهمیدم پاسدارها هم آدم های معمولی مثل ما هستند . غذا می خورند ، حرف می زنند . آدم هایی که خوبی هایشان از بدی هایشان بیشتر است ، باهم خرید هم رفتیم . هیچ کداممان نمی دانستیم چه کار باید کنیم . برای زندگی ای که خرید کردن و مصرف کردن هدفش باشد ساخته نشده بودیم . در بازارهای سوریه خیلی دنبال سوغاتی مناسب بودم . آخرش ده تا سجاده خریدم . آقا مهدی هم یک ساعت خرید تا به مجید سوغات بدهد ؛ تا هر وقت دستش را نگاه می کند یاد او بیفتد . یک بار همین جور که ویترین مغازه ها را نگاه می کردیم ، جلوی یک لوازم آرایشی ایستادیم . خانمی داشت رژ لب می خرید . آقا مهدی هم رفت تو . همان جا ایستاد . از فروشنده پرسید " این ها چیه . " فروشنده های اطراف هتل اغلب فارسی بلد بودند گفت " رژ لبه بیست و چهار ساعته است . " پرسید " یعنی چی ؟ " آقایی که هم راه آن خانم بود گفت " یعنی امروز بزنی تا فردا معلوم می شه . " خنده مان گرفت و زدیم از مغازه بیرون . همین تا دو ساعت برایمان اسباب شوخی خنده بود . بعد خودم یک بار تنهایی رفتم و سرو سوغات برای فامیل هردویمان گرفتم .
لبنان که می خواست برود نگران بودم . حاج احمد متوسلیان هم که آن جا اسیر شده بود . گفتم " اون جایی که می روی جنگه ؟ اگر هست بگو . من که تا اهوازش را با تو آمده ام . " گفت " نه ، بابا ، خبری نیست . من اینجا شهید نمی شوم . قراره تو وطن خودمان شهید شویم . " اولین بار در سوریه بود که حرف از شهادت زد . برگشتنی از سوریه دیگر خودمانی تر شده بودیم . دیگر صدایش نمی کردم آقا مهدی . راحت می گفتم مهدی . دلیلش شاید بچه ای بود که به زودی قرار بود به دنیا بیاید . دیگر شرم و حیای تازه عروس و دامادها را نداشتیم . حرف هایمان را راحت تر به هم می گفتیم .
🌸پايان قسمت چهارم داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
🌺@eamamali110