#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#قصه_های_یک_دقیقه_ای
🌷🌷امیر مومنان علی(ع) لباسی خرید و از آن لباس خوشش آمد. اما آن را به فقیری بخشید و فرمود: «از پیامبر(ص) شنیدم که می فرمود هرکسی ایثار کند خدا در روز قیامت بهشت را به او
می بخشد.»
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#قصه_های_یک_دقیقه_ای
🤗🤗🤗با مامان به خانه ی خاله رفته بودیم. خاله، مقدار زیادی سبزی در ایوان گذاشته بود و می خواست آش نذری بپزد. مامان و همسایه ها به کمک خاله آمدند و سبزی ها را پاک کردند. من هم به آنها کمک کردم.
🤗🤗🤗
امام زمان (علیه السلام) که بیاید، همه با هم مهربان می شوند و به یکدیگر کمک میکنند.
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#قصه_های_یک_دقیقه_ای
😊😊ابوهارون خدمت امام صادق (ع)رسید. امام به او فرمود: «چند روزی است که نمی بینمت؟» گفت:« خداوند پسری به من عطا کرده است. چند وقتی سرگرم او بودم.»
امام فرمود:«خدا مبارک کند! او را چه نامیده ای؟
ابو هارون گفت: «محمد نامیدهام»
امام خیلی خوشحال شد. سه بار فریاد زد: «محمد، محمد،محمد»
بعد هم فرمود:«جان من، جان فرزندانم، جان پدر مادرم و جان همه اهل زمین فدایی پیامبر(ص)! حالا که پسرت را محمد نامیده ای پس هرگز به او ناسزا نگو. او را نزن و به او بدی نکن.»
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#قصه_های_یک_دقیقه_ای
🌷🌷عبدالرحمان، در راه مکه به مدینه با امام صادق(ص) همسفر شد. وسط راه عبدالرحمان به حضرت گفت:«سرورم! علامت امام چیست؟»
در آن نزدیکی یک کوه بود. امام به آن کوه اشاره کرد و فرمود:«ای عبدالرحمان! علامت امام این است که اگر به این کوه بگوید حرکت کن، حرکت میکند!»
پس از این سخن امام، کوه به حرکت در آمد. حضرت نگاهی به آن کوه انداخت و فرمود:«حالا از تو نخواستم که حرکت کنی !» و کوه از حرکت باز ایستاد.
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#قصه_های_یک_دقیقه_ای
😢😢چرا می گریی؟
ابراهیم پسر حضرت محمد(ص) در کودکی از دنیا رفت. وقتی بدنش را در قبر گذاشتند پیامبر(ص) گریه کرد. از گریه پیامبر مسلمانان هم به گریه افتادند. بعضی ها با خودشان گفتند: خیلی عجیب است پیامبر همیشه از ما می خواست که صبر داشته باشیم. پس چرا خودش اکنون گریه می کند؟
پیامبر(ص) فرمود: چشمم می گرید و دلم غمگین است ولی حرفی نمی زنم که باعث خشم خداوند شود.