⭕️ سقراط و انبیاء الهی
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله:
عَنْ سُقْراط أنَّهُ سَمِعَ بِمُوسی عَلَیْهِ السَّلامُ ، وَ قیلَ لَهُ أَ وَ هاجَرتَ إلیْهِ؟ فَقالَ نَحْنُ قومٌ مُهَذَّبُونَ ، فَلا حاجَةَ إلی مَنْ یُهَذِّبُنا.
سقراط، آوازه دعوت موسی علیه السلام را شنید، به سقراط گفته شد چرا به سوی موسی علیه السّلام هجرت نمیکنی (و سخن او را نمیشنوی و به او ایمان نمیاوری)؟
سقراط گفت: ما خود، خویشتن را تهذیب کرده ایم و دیگر به کسی که ما را تهذیب کند نیاز نداریم.
📚 بحارالأنوار، ج57، ص198
و با پیروی از چنین افرادی بود که در مقابل انبیاء و ائمه علیهم السلام، دکان باز شد.
@ebnearabi
⭕️ ولنگاری عرفا و متصوفه در عرصه علوم حديث – محمدباقر ملکیان
▪️ چکيده
در آثار اهل تصوف، احادیث بسیاری نقل و بدانها استناد شده که عمدتا از متفردات متون عرفانیاند و در هیچ کتاب دست اول – و حتی دست دومِ – حدیثی، ردی از آنها نمییابیم و در واقع، کلمات و شطحیات اقطاب اهل تصوف و از زمرۀ احادیث مَنامیهاند که در قالب احادیث معصومین(علیهم السلام) عرضه و ارائه میشوند. فراوانی این احادیثِ ساختگی، رویکرد متساهل و بیمبالاتی این طایفه در نقل حدیث را بیش از پیش آشکار میسازد. البته منشأ این بیمبالاتی را باید در برخی باورهای اهل تصوف جستوجو کرد؛ چراکه متصوفه برای مکاشفات خود شأنی برتر از احادیث مُسند، قائلاند و به روایات و احادیث تنها بهمثابه مؤیدی بر مشاهدات و مکاشفات خود مینگرند و چنانکه ابنعربی نیز اذعان کرده است، مستندِ صوفیه در حکم به صحت سندی/ صدوری احادیث، رؤیا و مکاشفه است. ازهمینرو، در بررسی سند و صدور روایات نگاهی توأم با تساهل دارند و نیازی به پیجویی سند احادیث احساس نمیکنند و افزون بر این، گویا بر این باورند که مکاشفهها و خطورات قلبی را میتوان بهعنوان حدیث نقل کرد. در این مقاله، پس از اشارهای گذرا به مبنا و رویکرد متفاوت و توأم با تساهلِ اهل تصوف، در نقل احادیث و بررسی سند آنها، با ذکر نمونههایی از انبوه احادیث جعلی (لا اصل لَه) در نگاشتههای مشایخ اهل تصوف (همچون احیاء العلوم، قوت القلوب، تذکرة الأولیا و…)، تلاش شده تا بهگونهای مستند، گوشهای از بیمبالاتی و وِلانگاری اهل تصوف در درج و نقل احادیث نشان داده شود. شایان ذکر است که این بیمبالاتی تا بدان اندازه بوده که در کتب رجال، صوفیه را ازجمله جاعلان حدیث و دروغپردازان بهحساب آوردهاند و ازهمینروست که بسیاری از کتب اهل تصوف آکنده از احادیث جعلی و عبارات حدیثنُمایند و این البته، دقت و هشیاری در نقل منقولات حدیثی متصوفه و متفردات متون عرفانی را بیش از از پیش ضروری میسازد.
▪️ سخن پایانی
با دقت در منقولات حديثی متصوفه میتوانيم بگوييم، مبانی حديثی اهل تصوف ضعيف است و متصوفه نهتنها حديثشناسان خبرهای نيستند و دقت در اين جهات را فضيلتی علمی نمیدانند، بلکه در نقل احاديث دقتی ندارند؛ بهگونهای که بسياری از مجعولات حديثی در گفتار و نوشتار آنها آمده است و از آنجا به ديگر متون معرفتی راه يافته است. اين آشفتگی و بیدقتی تا آنجاست که گاه مکاشفات آنها در قالب حديث بطان شده است. ازهمينروست که در نگاه بسياری از حديثشناسان، بسياری از متصوفه به جعل حديث متهم شدهاند و ازجمله دروغپردازان شمرده شدهاند. اين بیدقتی و بیمبالاتی در نقل حديث از سويی نشاندهنده ضعف مبانی حديثی متصوفه است و از سوی ديگر، هشداری است به تمام کسانی که به نقل منقولات حديثی متصوفه، خصوصا متفردات متون عرفانی میپردازند.
📌 مطالعه متن مقاله در سایت: ولنگاری عرفا و متصوفه در عرصه علوم حديث
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
🎙فایل صوتی: بررسی سند و محتوای حدیث عنوان بصری؛ آیا این روایت از امام صادق علیه السلام است؟ (استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی - علی عادل زاده)
📌 دانلود فایل های صوتی و مطالعه متن کامل در سایت: بررسی سند و محتوای حدیث عنوان بصری
▪️نکات استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی درباره حدیث عنوان بصری
- این روایت اولین بار در مشکاة الانوار وارد شده و در منابع متقدم شیعه و سنی چنین روایتی وجود ندارد.
- حدیثی که تعابیر آن اصلا با ادبیات و شیوه های تعبیری اهل بیت علیهم السلام سازگاری ندارد.
- محور قرار دادن چنین روایات بی اصل و سندی برای سلوک نادرست است.
- برخی تعبیرات این روایت با مصباح الشریعه مطابق است.
- اما کتاب مصباح الشریعه نیز از امام صادق علیه السلام نیست بلکه متعلق به یکی از سران صوفیه است.
▪️توضیحات تکمیلی آقای علی عادل زاده درباره حدیث عنوان بصری
1- قدیمی ترین منبع روایت، مشکاة الانوار است که روایت را بدون ذکر سند و به صورت مرسل نقل می کند. و پیش از آن منبعی یافت نمی شود که این روایت را نقل کرده باشد.
2- گذشته از تاخر منبع و ارسال روایت، عنوان بصری هم شخص کاملا ناشناسی است. با وجودی که شاگردان مالک ابن انس و امام صادق علیه السلام کاملا شناخته شده هستند و درباره عنوان بصری هم ادعا شده که از معمرین و اهل حدیث بوده، اما هیچ اثری از او در کتب رجال و حدیث و … در منابع شیعه و سنی پیدا نمی شود.
3- اشکالات و اضطراب های تاریخی نیز در متن روایت دیده می شود. مثلا در روایت، ادعا شده عنوان بصری چند سال نزد مالک ابن انس درس می خوانده و وقتی امام صادق علیه السلام به مدینه آمدند، او خدمت حضرت رسیده و از محضر ایشان تلمذ کرده است.
در صورتی که امام صادق علیه السلام در مدینه حضور داشتند. و گزارشی وجود ندارد که ایشان سفر و غیبتی طولانی داشته و در مدینه حضور نداشته باشند.
4- در این روایت، اصطلاح “شریف”، سه بار برای حضرت به کار رفته است. این اصطلاح، یک اصطلاح متاخر است و حداقل از قرن سوم به بعد برای ایشان به کار می رفته است. و این حاکی از آن است که این روایت از قرن سوم به بعد ایجاد یا تنظیم شده است.
5- در این حدیث به روایتی نبوی استناد شده و مسلم فرض شده که برای مخاطب شناخته شده است... این حدیث نبوی هیچ راوی مدنی ندارد و حدیثی شامی است و در زمان امام صادق علیه السلام در مدینه شناخته شده نبوده است. و نمی توان پذیرفت که شاگرد مالک بن انس این روایت را می شناخته.
6- نکته بعد، الفاظ و اصطلاحات صوفیانه در این حدیث است. برای نمونه تعابیری چون حقیقة العبودیة دو بار، ریاضت النفس دور بار، مرید الطریق الی الله و… در روایت ذکر شده است که در کنار هم ادبیاتی صوفیانه را تشکیل می دهد.
المرید و هو من اراد الطریق الی الله … از یحیی بن معاذ در جواهر التصوف نقل شده است.
فلا تشغلنی عن وردی از ذالنون مصری نیز نقل شده است.
7- برخی از جملات این حدیث نیز، انتساب موازی به افراد دیگر دارد.
مثلا عبارت: «لَيسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، إنَّما هُوَ نورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّه ُ تَبارَكَ و تَعالى أن يَهدِيَهُ»، در منابع اهل سنت معمولا به مالک بن انس منسوب شده است. این عبارت در منابع صوفیه نیز کاربرد بسیاری دارد.
یا تعبیر: «إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً» به افرادی چون احنف بن قیس یا ضرار بن قعقاع نسبت داده شده است.
مضامین صوفیانه و توصیه هایی که در حدیث عنوان بصری مطرح است و عدم شباهت به روایات دیگر اهل بیت علیهم السلام، حاکی از عدم ارتباط این روایت با امام صادق علیه السلام است.
8- مطلب آخر اینکه وقتی شخصی که اهل ولایت و امامت نیست و اصل اعتقاد او در زمینه امامت دچار مشکل و انحراف جدی است، مذهب حق را نمی شناسد و از اهمیت ولایت بی خبر است و خدمت امام صادق علیه السلام می رسد، بالاخره انتظار می رود حضرت به او بفرمایند که کمتر غذا بخور؟ یا فلان ذکر را بگو؟ یا اینکه او را به هدایت و ولایت رهنمون فرمایند؟
آیا مشکل یک سنی و شاگرد مالک بن انس، این بوده که غذا و آب زیاد می خورده؟ یا مشکلات ریشه ای در زمینه توحید و ولایت و امامت داشته؟ این توصیه ها درباره خوراک و… که بین خود آنها نیز رایج بوده است .
📌 دانلود فایل های صوتی و مطالعه متن کامل در سایت: بررسی سند و محتوای حدیث عنوان بصری
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ برخی از انحرافات اعتقادی سید احمد نجفی (ملقب به آقا جون)
🔺 عناوین این نوشتار
▪️ادعای الوهیت برای صوفیان و ذکر لا اله الا انا
▪️توهین به علما: صوفیان صاحب اسرار توحید هستند
▪️داستان جعلی اقتدای امام جواد علیه السلام بر بایزید بسطامی در کتاب شراب طهور
▪️دفاع تمام قدِ سید احمد نجفی (آقا جون) از صوفیه و فلاسفه و استناد به زنان نخ ریس!
▪️سید احمد نجفی: توحید واقعی همان یکی شدن با خداوند است!
▪️سید احمد نجفی و تضعیفِ حج!
▪️جعل حسن سابقه برای ابن ملجم با استناد به منابع صوفیه
▪️پیوند سید احمد نجفی و تصوف فرقه ای
📌 مشروح مطالب در سایت: انحرافات اعتقادی سید احمد نجفی (آقا جون)
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ صفحه اینستاگرامی صوفیان خاکسار ابوترابی (بحرعلیشاه) و تسلیت به مناسبت درگذشت سیداحمد نجفی
@ebnearabi
moavenian-ebnearabi.com-velayat.ogg
2.24M
🎙 ولایت و خلیفة اللهی در تصوف و تشیع – حجت الاسلام معاونیان
🔺 گزیده ای از برخی نکات فایل فوق:
- اینگونه نیست که هر کسی عبادتی ریاضتی در یک معبدی در یک خانقاهی در یک مسجدی بکند و ترک حیوانی بکند. چند کرامت از خودش بروز بدهد و بشود خلیفة الله.
- خلیفة الله به جعل خداوند است یعنی باید خداوند، خلیفه بر روی زمین تعیین بکند.
- لذا در قرآن میخوانید: «یا داوود انا جعلناک خلیفة فی الارض» داوود ما تو را خلیفه قرار دادیم روی زمین
- این چنین نیست که خلفاء الرحمن را مردم انتخاب بکنند یا کسی به ریاضت و به عبادت و به تقوا به مقام خلافت اللهی برسد.
- صوفیه تمام مقاماتی که مخصوص اهل بیت علیهم السلام است را برای خودشان ادعا کردند.
▪️ بیشتر بخوانید:
صمدی آملی: ما هم می توانیم پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (علیهم السلام) شویم
- جدیداً حتی برخی معممین که اصل تفکراتشان بر اساس مبانی تصوف است می گویند که ما باید در ریاضت به مقامی برسیم که خلیفة الله بشویم. این افراد در حقیقت مشرک و مسرف در ولایت اند.
- مولوی در مثنوی می گوید مهدی واقعی شخص خاص و پسر علی ابن ابی طالب علیهم السلام نیست، بلکه در هر زمانی یک ولی و قطبی هست، خواه از نسل عمر خواه از علی. این اعتقاد واقعی صوفیه است که اقطاب آنها در هر عصر و زمان، همان مهدی هستند.
📌 دانلود فایل صوتی با کیفیت در سایت: ولایت و خلیفة اللهی در تصوف و تشیع
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
پژوهشی درباره ابن عربی
🎙 ولایت و خلیفة اللهی در تصوف و تشیع – حجت الاسلام معاونیان 🔺 گزیده ای از برخی نکات فایل فوق: - این
❗️ این پست در سایت آپدیت و اشعار مثنوی طاقدیس مرحوم نراقی درباب شاهد بازی که در فایل صوتی به آن اشاره شده بود، اضافه گردید.
📌 دانلود فایل صوتی با کیفیت و مشاهده اشعار مرحوم نراقی در سایت: ولایت و خلیفة اللهی در تصوف و تشیع
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 سیاه پوش شدن حرم مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
+ هم اکنون
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اباحه گری صوفیان و غلات
@ebnearabi
⭕️ استشفا و توسل مریدان به مدفوع و ادرار حلاج
حتما تابحال فیلم هایی که از مرتاض های هندی بیرون منتشر شده را دیده اید. در برخی از این فیلم ها، مردم ساده لوح به نجاست و ادرار مرتاض هندو توسل کرده و از آن طلب شفا می کنند. این قبیل اعمال فقط در هند دیده نمی شود. یکی از نمونه های وطنی آن حلاج است.
حلاج مدتی به هند سفر کرد تا در آنجا سحر و جادو و علوم غریبه آموزش ببیند. روزبهان بقلی در شرح شطحیات ماجرای سفر به هند را آورده است.
▪️ بیشتر بخوانید: زندگی نامه و انحرافات منصور حلاج | از سحر و جادو تا تقدیس ابلیس
🔺 خطیب بغدادی درباره استشفا به بول و ادرار حلاج از ابن زنجی نقل می کند:
«در مجلس حامد سبدی خیار لطیف حاضر کردند که از منزل محمد بن علی قنائی گرفته بودند. حامد دستور داد تا سبد را باز کنند و دیدند که مقداری پشکل خشک و سبز و همین طور شیشه هایی که در آن چیزی رنگی مانند جیوه و تکه هایی از نان خشک بود. و سمری هم در آنجا حاضر بود و در کنار پدرم نشسته بود. پدرم از دیدن اینها متعجب شده بود، حامد از سمری در این خصوص پرسید؟ و سمری از جواب طفره رفته و خودداری نمود. حامد بر این امر اصرار ورزید و سمری پاسخ داد: این مدفوع حلاج است که از آن برای شفا استفاده می کرده است و آنچه در شیشه بوده نیز ادرار حلاج است. »[2]
🔺 مرحوم محدث نوری نیز در این زمینه می نویسد:
«… أبو مغيث الحسين بن منصور الحلاج الصوفي، كان جماعة يستشفون ببوله… .»[3]
▪️ بله حقایق تاریخی حلاج را اینگونه معرفی کرده است و البته در افسانه ها و تخیلات صوفیه که یک عده مستشرق مسیحی مثل لوئی ماسینیون تکرار و ترویج کرده اند، حلاج به عنوان نماد استقامت و شهید عشق الهی به ملت ما قالب می شود.
📌 مشروح مطالب در سایت: استشفا و توسل مریدان به مدفوع و ادرار حلاج
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ مبانی شریعتگریزی صوفیه – دکتر حسن یوسفیان
▪️ چکيده
بسیاری از اهل تصوف میان سه واژۀ شریعت، طریقت و حقیقت فرق نهاده و تفاسیر گوناگونی از آنها بهدست دادهاند. براساسِ دیدگاهی معروف که بسیاری از صوفیانِ پرآوازه از آن جانبداری کردهاند، هرکدام از شریعت و طریقت نردبانی بیش نیست؛ بهگونهای که پس از رسیدن به بامِ حقیقت، نیازی به نردبانِ شریعت و طریقت باقی نمیماند. همچنین، ارجمندیِ مقام ولایت، صوفیان را به بهرهبرداری از آن فرا خوانده و از این رهگذر، پناهگاه دیگری برای شریعتگریزی آنان فراهم آمده است. صوفیان بهجای آنکه نشانههای ولایتیافتگان را از کتاب الهی و سنت و سیرۀ نبوی بجویند، پیران و مرشدان فراوانی را برخوردار از این مقام دانسته و در افزودن بر شمار اولیا از یکدیگر سبقت جستهاند. آنان بهحق، کمال ولایت را در پیوندی تنگاتنگ با عصمت یافتهاند؛ اما در برخورد با پیرانِ آلودهدامن، بهجای آنکه ولایت آنان را بهچالش بخوانند، معنای عصمت را تغییر داده و آن را به اباحه تفسیر نمودهاند! از سوی دیگر، در میان آیینهای صوفیانه به مسائلی برمیخوریم چون پایکوبی و آوازخوانی، همنشینی با زنان نامحرم و رفتار عاشقانه با نوجوانان زیبارو که حرمتِ شرعی آنها، دستکم در برخی از مراتب، مورد پذیرش همۀ متشرعان بوده است. در تحلیلی خوشبینانه از چگونگی راهیابی این امور به طریقتِ اهل تصوف به این نتیجه میرسیم که آنان هدف را توجیهکنندۀ وسیله میدانستند. سرانجام، چنانکه میدانیم، برخورداری از عقل یکی از شرایط مسئولیتپذیری است و بار تکلیف بر دوش مستان و ناهشیاران نتوان نهاد. صوفیان از این نکته بهرههایی فراوان برده و آن را تکیهگاه شریعتگریزی قرار دادهاند.
▪️ سخن پایانی
این نوشتار نه درپی آن بود که میزان پایبندی عملی صوفیان به احکام شریعت را بسنجد، و نه اینکه در موارد اختلاف آنان با فقیهان در حکمی از احکام شریعت، به داوری بنشیند. بلکه مقصود، بررسی مهمترین مبانی شریعتگریزی در مکتب تصوف بود. این مبانی را میتوان چنین فهرست کرد:
الف) حقیقت، بینیازکننده از شریعت؛ بسیاری از اهل تصوف و عرفان میان سه واژه شریعت، طریقت و حقیقت فرق نهاده و تفاسیر گوناگونی از آن بیان کردهاند. براساس دیدگاهی معروف – که بسیاری از صوفیان پرآوازه از آن جانبداری نمودهاند – هرکدام از شریعت و طریقت نردبانی بیش نیست؛ بهگونهای که پس از رسیدن به بام حقیقت، نیازی به نردبان شریعت و طریقت باقی نمیماند.
ب) ولایت در برابر نبوت؛ ارجمندی مقام ولایت، صوفیان را به بهرهبرداری از آن فراخوانده و از این رهگذر، پناهگاهی برای شریعتگریزی آنان فراهم آمده است. صوفیان بهجای آنکه نشانههای ولایتیافتگان را از کتاب الهی و سنت و سیره نبوی بجویند، از پیش خود، پیران و مرشدان فراوانی را برخوردار از این مقام دانسته و در افزودن بر شمار اولیا از یکدیگر سبقت جستهاند. آنان بهحق، کمال ولایت را در پیوندی تنگاتنگ با عصمت یافتهاند؛ اما در برخورد با پیران آلودهدامن، بهجای آنکه ولایت آنان را بهچالش بکشند، معنای عصمت را تغییر داده و آن را به اباحه تفسیر نمودهاند.
ج) هدف، توجیهگر وسیله؛ در میان آیینهای صوفیانه به مسائلی همچون مانند پایکوبی و آوازخوانی، همنشینی با زنان نامحرم و رفتار عاشقانه با نوجوانان زیبارو برمیخوریم که حرمت شرعی آنها – دستکم در برخی از مراتب – مورد پذیرش همه متشرعان بوده است. در تحلیلی خوشبینانه از چگونگی راهیابی این امور به طریقت اهل تصوف به این نتیجه میرسیم که آنان هدف را توجیهکننده وسیله میدانند.
د) سکر، گریزگاهی از تکلیف شرعی؛ برخورداری از عقل، یکی از شرایط مسئولیتپذیری است و بار تکلیف بر دوش مستان و ناهشیاران نمیتوان نهاد. صوفیان از این نکته بهرههای فراوانی برده و آن را پناهگاهی مطمئن برای شریعتگریزی یافتهاند.
گفتنی است در این نوشتار صرفا درپی آن بودهایم که گزارشی تحلیلی از مبانی شریعتگریزی صوفیه ارائه دهیم و نقد این مبانی مجالی دیگر میطلبد.
📌 مطالعه متن مقاله در سایت: مبانی شریعتگریزی صوفیه – دکتر حسن یوسفیان
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ نمونه ای از رویکرد سران صوفیه نسبت به شریعت و شریعت گریزان
«محمد معتوق مردی بود که هرگز نماز نکردی؛ یکروز او را به قهر گفتند: نماز کن! چون در نماز شد و گفت: الله اکبر، خون از وی جاری شد. گفت: من میگویم حائضم و شما باور نمیکنید!» (عینالقضات همدانی، ۱۳۶۲، ج1، ص62)
با این حال، وی اینچنین مورد ستایش صوفیان قرار میگیرد: «روز قیامت همه صدیقان را این تمنا بود که کاش خاکی بودندی که روزی محمد معتوق قدم بر آن خاک نهاده بودی.» (جامی، بیتا، ص309؛ عینالقضات همدانی، ۱۳۶۲، ج1، ص63؛ داراشکوه، بیتا، ص61)
@ebnearabi