eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.1هزار ویدیو
44 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 برخی از کارها خانه را خیلی خوشحال کرده و شما را برایش عزیز می‌کند! 💠 مثلا گاهی که خانمتان منزل نیست نشسته را بشویید و خانه را جارو و کنید. 💠 و برخی از کارهای عقب افتاده‌ی همسرتان را انجام دهید. 💠 این رفتارها باعث می‌شود تا تصورِ بیخیال بودن شما نسبت به زندگی و زن و بچه، از ذهن همسرتان شود. 💠 اگر همسرتان حس کند که شما به زندگی و او دارید تحملش را در برابر زندگی بیشتر می‌کند. 🍃❤️ @ebrahiimhadi74
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
#شهید_محسن‌_حججی #قسمت_پنجم( بخش دوم) از زبان #دایی_همسر_شهید. عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمد
"خاطراتی از شهید حججی" خانه اش ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖 یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز. گفتم: "ای والله آقا . عجب کار توپی کرده ای."😜 لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻 ☜✧✧✧✧✧✧ خیلی زهرایم را ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد. اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود .😇 بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞 از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍 هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇 دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻 ~~~~~~~~~ حساس بود روی صبح هایش. اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز و پکر بود.😞 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، و و میخواند.😔 هر سه اش را. برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد. میخواست چشمانش نشود و خوابش نبرد. میخواست بتواند دعاهایش را و با بخواند.. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای ، دست و بالم بسته میشه. " با این وجود، یکبار پیشنهاد رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره." این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد. افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍 در به در دنبال بود.😇 . °°°°°°°°° سپاه قبولش نمی کرد.😢 بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐 برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد. خیلی این طرف و آن طرف رفت. آخرش هر جور بود درستش کرد.😍 این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن" آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد. آخر سر قبولش کردند. خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت. رفته بودم سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎 :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم . تا دم ظهر کلاس بودیم. بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش. یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟" راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب نکردیم. " فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد. گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇 ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به . مثل باران توی قنوت نماز شبش می ریخت. آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم. عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم." بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!" گفت: " به خود امام رضا علیه السلام من راضیم چون خیلی لذت داره. ... @ebrahiinhadi74
رسید! يادمان باشد: اول حسين، بعد حسين. اول حسينی، بعد حسينی. محرم و صفر زمان است نه فقط ، بساطش است نه . تمرين خوب است نه فقط خوب ...!!! بیایید امسال آیین محرم را درست برگزار کنیم، آنگونه که شایسته صاحب این ماه حسین بن علی (علیه السلام) است. لبیک یا حسین♡ @ebrahiimhadi74
توجه دارید آخرین قرنی هست که هستیم؟ قرن‌‌ بعدی، هیچ کدام مان نیستیم، پس قدر لحظات در کنار هم بودن را بدانیم. 🌷 @ebrahiimhadi74
ممنونم از شما خانم‌ها که بی‌حجاب و با آرایش پیش نامحرم‌ها می‌آید. دیگه لازم نیست برای دید زدن شما و دسترسی به شما به زحمت بیفتم، پول بدم اینترنت بخرم، به زور کانال‌ها یا گروه‌های خاص رو پیدا کنم که آیا فیلتر بشه یا نه، دیگه لازم نیست هزینه کنم ماهواره بگیرم و مخفی‌کاری کنم؛ چون دیگه خود شما با عشق و علاقه، زیبایی‌ها خودتون را در معرض دید عموم قرار می‌دید و من راحت میتونم شما را ببینیم و لذت شهوتی ببرم. ممنون که به فکر دل ما مریض‌های روحی هستید. وقتی بی‌حجاب بیرون میای اعتبارت در دل من از بین میره و چون در دلم اعتباری نداری، درخواست دوستی و گناه میدم و الا کسی رو که دوست داشته باشم ازش سوء استفاده ابزاری نمی‌کنم تو وقتی این طور بی‌حجاب بیرون میای فکر میکنم دلت میخواد کسی پیشنهاد بده؛ نمیشه که هم آرایش کنی، هم تیپ رها بزنی، بعد بیایی بیرون و کسی که بهت دست درازی کرد، بهش بگی اقا حریم خودت رو نگه دار چون من در جواب میگم اگر حریم خصوصیت برات مهم بود که با این وضع بیرون نمی‌اومدی. این وضع حجاب تو داره یه چیزی رو اعلام میکنه و فریاد میزنه که من برای حریم خصوصی خودم احترامی قائل نیستم و هر کس که دلش خواست می‌تونه از من بهره‌های مختلف ببره‌. اصلا اگر هم اذیتت کنم تو حق نداری ناراحت شی مگه علت بی‌حجاب بودنت، این نیست که چون دلت میخواد؟ خب وقتی منم بهت تعرض کنم، اگه بگی اقا چرا اذیت می‌کنی؟ منم در جواب میگم چون دلم میخواد. نمیشه که تو به خاطر دلت بی‌حجاب بیایی بیرون؛ اما من که خیلی دلم میخواد بهت تعرض کنم، این کار رو نکنم. تو دنبال دلی منم دنبال دلم پس حق اعتراض نداری. این متن👆 زبان حالِ دلِ یه مرد چشم هرزه و مریض است حجاب، سدی محکم در برابر استفاده سوءابزاری از خانم‌ها توسط مردان هرزه و کم ارزش @ebrahiimhadi74
حتی اگر حرف مان حق باشد؛ اما مان درست نباشد، آن حرف حق را، ضایع کرده ایم. چه بسیار افرادی، جذب افکاری شدن که باطل بودند، به این علت که طرز بیان مناسبی داشتند. مراقب لحن و طرز بیانمان باشیم. 🌷 @ebrahiimhadi74