eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.1هزار ویدیو
44 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚مطلع عشق 💞 این کتاب گزیده‌ای از رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی به زوج‌های جوان است؛ ا
📚برشی از کتاب 💕 ازدواج یک ارزش اسلامی است . 🍃اگرچه ازدواج از نظر شرعی واجب نیست ، اما خداوند متعال به آن اصرار دارد . 🍂خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمی آید . 🍁فرد مجرد مثل یک موجود بیگانه در مجموعه پیکر انسانی است ✨اسلام خانواده را سلول حقیقی مجموعه پیکره ی جامعه می داند نه فرد تنها را . 💕 @ebrahiimhadi74
ماجرای‌ آشنایی‌ شهید حججی‌ با همسرش😍 از زبان همسر شهید هفته دفاع مقدس بود؛ مهر ماه . بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه بودیم. من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران. چون دورادور با ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست.. برای انجام کاری ، موسسه را لازم داشتم. با کمی و رفتم پیش محسن گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟" محسن سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. و شد. با صدای و گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🤔 گفتم: "بله." چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم. از آن موقع، هر روز ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم. سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان. با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، . توی قبول شدی."😃 حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍 گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است. سرش را پایین انداخت. موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟" گفتم: "بله.بابل." گفت: "می‌خواهید بروید؟" گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔 توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم. @ebrahiimhadi74
•[ ]• •[ ]• 🌹~ همه چیز دست خداست ~🌹 رابطه ی عاشقانه ای با خدا داشت. این را از صحبت های خصوصی اش فهمیدم. من از بقیه نیروهای رزمنده کوچکتر بودم. غیر مستقیم مرا نصیحت میکرد. یکبار به من گفت: خدا، خدا، خدا. همه چیز دست خداست. تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست. ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد. هر چی گفته باید قبول کنیم. خیر و صلاح ما در همین است. بعد به من گفت: این آیه رو ببین، چقدر خدا قشنگ با ما حرف زده. آدم میخواد از خوشحالی فریاد بزنه: «أَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدَهُ» «آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟» [زمر،۳۶] ‌‌‌‌‌‌🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
🎬آقا ابراهیم و اقتدا به حضرت اباالفضل علیه السلام🕊⚘ 🕊⚘ ◽️همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت می‌‌گفت‌: طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشد بی دلیل از کسی چیزی نخواه و عزت نفس داشته باش . ◽️می‌‌گفت: این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر بخاطر اینه که کسی گذشت نداره بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن را نداره آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره.... 📗سلام بر شهداء 🕊⚘ 🌀 @ebrahiimhadi74