#خاطرات_شهدا 🌷
🔰 #محرم شده بود
قول و قرار گذاشته بودیم که امسال #اربعین موکبی راه بندازیم که خادم هاش بچه های #خادم_الشهدا باشند.
🔰سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه ای⁉️ گفتم بسم الله
مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه
🔰روز #عاشورا محمد رو دیدم
کشیدمش کنار گفتم حاجی چیکار میکنی کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب #پیگیری کار خبری نیست🚫
🔰با همون #لبخند همیشگیش یه درسی داد بهم گفت #سجاد مگه شماها بسیجی نیستین مگه خط ها رو بتون ندادم که با کیا باید ببندید
منتظر منی⁉️
🔰تو و #سیدهادی پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید
#بسیجی منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید.
.
🔰شد و شد سید هادی پیگیر شد و ما رفتیم #عراق یک ماه قبل #اربعین برای ساخت و ساز موکب ها ...
🔰محمد جان پارسال نشد خادم ها رو ببریم گرچه #بی_تو سخته ولی قول میدم امسال موکب رو بزنیم
#شهید_محمد_بلباسی
❤️ @ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
#لبخند
بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه : گله؟ 🌹🤔
بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه🏁😁
من و بابام 👈😂
مامانمم برگشت گفت: نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انظباطی اینه که:
امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین 😳
من و بابام 👈😕😫😰😔😁
@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
#لبخند
خاطرات یک زندانی
به خاطر عدم پرداخت مهریه افتادم زندان..
اونجا مجبور بودم هر روز دستشویی بشورم…
کلا نظافت اون بند با من بود..
اونجا بود که با خودم فکر کردم
اگر تو خونه همین کارا رو میکردم خب هیچوقت مهرشو نمیذاشت اجرا….
نخند پاشو دستشویی رو بشور مرررررددد 😂😂😂😂😂😂
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
🌸هـر انسـانے،
لبخنـدے از خداونـد است...
سلام بر #شــهدا ڪه
زیبـــاتـرین #لبخــند خـدایـند ...
@ebrahiimhadi74
نشست توی تاکسے🚖•] دید
راننـده صدای قـرآن گذاشته
گفت: ببخشید ڪسے مُـرده؟
رانـنـده با #لبخند گفـت:😊
بله، دل من و شمـا🌱•••••]
فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
پــس هــر آنچه بــرای شمـا
امکان دارد قـرآن بخــوانید
«سورهمبارکه مزمل/آیه۲۰»
@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
#لبخند
واکنش آقایون در برابر آرایش خانوماشون :
موقع #خرید : مگــه داری میری مهمـــونی؟
موقع #مهمونی: مگه داری میری عروســـی؟
موقع #عروسی : مگه تو عروســـی؟!😂😂
@ebrahiimhadi74