فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه،بدجورمراڪوفہبہهمریختحسین🖤
همہےشہربہیڪبارهسرمریختحسین
باورمنیستڪہآوارهشدمدراینشہر
نیستپنہانزتو،بیچارهشدمدراینشہر
#السلام_علے_سفیر_الحسین✋
#شہادت_حضرت_مسلم(ع)🥀
#تسلیٺ_باد💔🏴
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_rasoul_asemani
@ebrahim_reza_shahadat
@hadi_hazrat_madar
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
📜#رمان جانم می رود 🔹قسمت : هفتاد_وششم کم کم، ماشین ها حرکت می کردند و مردم، همراه آن ها آرام آرام
📜#رمان جانم می رود
🔹قسمت : هفتاد_وهفتم
ــ امیرعلی! صدات کردم؛ چرا نگفتی جانم؟! امیر علی، نبودنت سخته...
با هق هق داد زد.
ــ امیر علی!!!
مهیا دیگر نمی توانست سر جایش بایستد. مریم و سارا متوجه حال بدش شدند. به او کمک کردند، که از جمعیت دور شوند و گوشه ای بشیند.
مهیا، سر روی زانوهایش گذایش و هق هق اش در فضا پیچید. سارا حرفی نزد. گذاشت تا مهیا آرام شود...
مهیا با احساس اینکه کسی روبه رویش نشست؛ سرش را بالا آورد. با دیدن شهاب، اشک هایش، گونه اش را خیس کرد. آرام زمزمه کرد.
ــ شهاب!
شهاب، به چشمان سرخ و پر اشک مهیا نگاه کرد.
ــ جانم؟!
گریه اجازه حرف را به مهیا نمی داد.
شهاب می دانست، مهیا الان به چه چیزی فکر می کرد. خودش لحظه ای به این فکر کرد، که اگر شهید شود؛ و مهیا برای دیدنش اینگونه زار بزند و دیگران را التماس کند؛ عصبی شد.
ـــ مگه من به مامان نگفتم نزاره بیای؟!
مهیا اشک هایش را پاک کرد.
ــ انتظار نداشتی تو این موقعیت ولت کنم؟!
شهاب لرزد بر دلش افتاد. لیوان آب را به دست مهیا داد.
ــ بیا یکم بخور...
پسری از جمعیت جدا شد و به طرف آن ها آمد.
ــ شهاب!
شهاب سر برگرداند.
ــ جانم؟!
ــ حاج آقا موسوی گفتند بیاید. می خواند شهید رو دفن کنند.
ــ باشه اومدم!
شهاب، نگران مهیا بود. نمی توانست اورا تنها بگذارد. مهیا که از چهره و چشمان شهاب قضیه را فهمید؛ دستش را روی دست شهاب گذاشت.
ــ شهاب برو من حالم خوبه.
ــ بیا ببرمت تو ماشین، خیالم راحت باشه.
ــ باور کن شهاب! حالم خوبه! سارا و مریم پیشمن تو برو...
شهاب سری تکان داد. دست مهیا را فشرد.
ــ مواظب خودت باش!
ــ باشه برو!
شهاب از او دور شود.
مهیا دوست نداشت برود. دوست داشت کنارش می ماند و او را آنقدر نگاه میکرد، تا مطمئن شود؛ که هست و هیچوقت تنهایش نمی گذارد.
مهیا با دخترها به سمت جمعیت رفتند. کار خاک سپاری تمام شده بود و مرضیه سرش را روی قبر گذاشته بود و با گریه امیر علی را صدا می کرد.
صدای مداح در فضای غم انگیز معراج پیچید.
عشق؛ عشق بی کرونه...
اشک؛ از چشام روونه...
حق؛ رزق و روزیمونو...
تو؛ روضه میرسونه...
عشق یعنی ، نوکر روسفید شدن...
عشق یعنی ، مثل شهید حمید شدن...
عشق یعنی ، تو سوریه شهید شدن...
کاش میشد ، جدا بودم از هر بدی...
کاش میشد ، شبیه حجت اسدی...
رو قلبم ، مهر شهادت میزدی...
نغمه ی لبات، اعتقاد ماست...
راه سوریه، راه کربلاست...
کلنا فداک......
صدای گریه مرضیه بلندتر شده بود. مهیا دستش را روی دهانش گذاشته بود. تاصدای هق هقش بالا نرود. نگاهی به شهاب انداخت، که به دیوار تکیه داده بود؛ و شانه های مردانه اش تکان می خوردند.
احساس می کرد، خیلی خودخواه است که شهاب را از آرزوهایش جدا کرده...
آن هم به خاطر اینکه نمی توانست، نبود شهاب را تحمل کند.
به خاطر خودش، به شهاب ظلم کرده بود.
مهیا احساس بدی داشت. دائم در این فکر بود، که او که همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب_س داشت. الان که همسرش می خواست، برای دفاع از حرم بجنگد؛ جلویش را گرفته بود.
او جلوی شوهرش را گرفته بود. مهیا لحظه ای شوکه شد. خودش تا الان اینجور به قضیه نگاه نکرده بود.
من ، خاک پاتم آقا...
باز ، مبتلاتتم آقا...
حرف دلم همینه...
هر شب ، گداتم آقا...
( عشق یعنی ، محافظ علم باشم...
عشق یعنی ، تو روضه غرق غم باشم...
عشق یعنی ، #مدافع_حرم باشم... ) 2
نغمه ی لبم ... ذکر هر شبم ...
نوکر حسین_ع ... مست زینبم_س ...
کلنا فداک ......
دل خورده باز، به نامت...
هر شب میدم، سلامت...
شاهم تا وقتی که من...
هستم بی بی، غلامت...
( عشق یعنی ، همش باشی به شور و شین...
عشق یعنی ، میون بین الحرمین....
عشق یعنی ، فقط بگی حسین_ع حسین_ع ...) 2
من خداییم ... باز هواییم ...
از عنایتت ... #کربلاییم ...
کلنا فداک ......
نگاهی به مرضیه انداخت و در دل خودش گفت.
مگر مرضیه همسرش را دوست نداشت؟! پس چطور به او اجازه داده بود، که برود؟! اگر دوستش نداشت، که اینگونه برای نبودش زار نمی زد!
نگاهش دوباره به طرف شهاب سو گرفت.
به شهاب نگاهی کرد. به شهابی که با آمدن اسم سوریه و حضرت زینب_س گریه اش بالاتر می رفت.
مهیا احساس بدی داشت. از جمعیت جدا شد.
احساس خودخواهی او را آزار می داد.
آرام زمزمه کرد.
ــ من نمیتونم جلوشو بگیرم... نمیتونم...
↩#ادامه_دارد...
نویسنده:فاطمه امیری
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_rasoul_asemani
@ebrahim_reza_shahadat
@hadi_hazrat_madar
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عرض سلام خدمت همه همراهان عزیز کانال
در خدمتتون هستیم با هئیت مجازی این هفته با موضوع 👇
⏪ روز عرفه در کلام رهبر معظم انقلاب
در خدمت سخنران جناب آقای #شیخ_محمدِ_اَمین هستیم.
همراه ما باشید😊
35.6K
🌷هدیه به پیشگاه امام زمان (عج) و مادر امام زمان ، حضرت نرجس خاتون؛🌼 یک صلوات🌹 و یک حمد🌱 تنها هدیه بفرمایید.
833.2K
💠ایام دهه اول ذی الحجه و ایام روز بزرگ عرفه و عید فرخنده قربان است.
🔰حضرت آقا در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۱۱ طی بیاناتی که درجمع دانش آموزان و دانشجویان داشتند درباره این دوره با عظمت یک صحبتی دارند......
1⃣ همه ی حرکت ها و پیروزی ها قوام اصلیش ذکر الهی است پس یاد خدا باشید
2⃣ در قرآن به ذکر در این ایام سفارش شده روزی که برای استغفار و دعا است
744.9K
دومین موردی که حضرت آقا فرمودند ایثارگر شدن هستش در عید قربان.
💠اگه به حکمت مندرج در عید قربان توجه بشه،خیلی از راهها برای ما باز میشه.
♻️در حکمت عید قربان یه قدرانی بزرگ الهی نهفته ست.بالاتر از ایثار جان در مواردی، ایثار عزیزان هستش.
817.6K
گفته های حضرت آقا در روز عرفه در خانه پدری!
🦋رهبری از امتیازی گفتند که اگر جوانهای امروز داشته باشند، دعاها و نمازها براشون شیرین میشه و اون امتیاز.......⁉️
📌دلیل خستگی از نماز برای بعضی از ماها چی میتونه باشه؟؟ چطور میتونیم از خوندن دعاهای طولانی لذت ببریم و خسته نشویم⁉️
🔰جواب در کلام رهبری👆
4_5843801617551329787.mp3 X-Amz-Content-Sh
788.9K
#سامی_یوسف
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد🌸
عید فرخنده ی نورانی قربان آمد.
حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول
رحمت واسعه ی حضرت سبحان آمد.🌺
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد.🌷
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد.🌼
#عید_سعید_قربان_مبارک
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_rasoul_asemani
@ebrahim_reza_shahadat
@hadi_hazrat_madar
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
عید همگی مبارک🌸🌸🌸
ان شاءالله به حق دستهایی که در این روز عزیز به سمت آسمانها بلند شده،، خداوند ظهور مهدی فاطمه را نزدیکتر بفرمایید🌸🌼
#العجل_یاصاحب_الزمان🍃🌺
سرخوش آن عیدی که آن بانی نور
از کنار کعبه بنماید ظهور🌺🍃
قلبها رامهر هم عهدی زند
ازحرم بانگ #اناالمهدی زند🌺🍃
عید قربان مبارک🌺🍃
یاعلی
🔹رهبر معظم انقلاب اسلامی روز جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ و همزمان با عید سعید قربان با ملت شریف ایران از طریق رسانه ملی سخن خواهند گفت.
🔹سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی ساعت ۱۱:۳۰ از شبکههای سیما
🕊بنام پروردگار هستی بخش🕊
📦#صندوق_کمکهای_مردمی💌
🖇درخواست از نیکوکاران و خیرین برای کمک رسانی فوری، آگاهانه و مستقیم 📩
📌در راستای پیشرفت و گسترش مجموعه و برنامه های فرهنگی نیـازبه تبلیغ بزرگو گسترده هست
🚺 لذا از همراهان عزیز درخواست دارم بـه نیت چهارده معصوم وبرآورده شـدن حوائج کمکهای نقدی خود را به شماره حساب زیر پراخت نمایند⤵️
💳 6037997291276690 💌
❣#خداخیرتون_بده. 🌷 اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣
❤️🌺🌸💕⚜✨