🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
هی عکس روی کتاب را بوسیدم و ازشون کمک خواستم ؛🙏
لواشک های خونگی که خودم درست کرده بودم را بسته بندی کردم ؛همش فروش رفت.🙂
یه مقدار از پولی💷 که به دست آوردم را صدقه گذاشتم کنار و بقیه اش هم کار چند روزمون را راه انداخت.😌👐
این بود خاطره ای شیرین آشنایی من با شهید😍
#ارسالی_ازکاربران
@ebrahimdelha🌹
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
دوستان گرامی
✍شاید خیلی ازشما عزیزان هم توسل به شهدا کردین و حتما هم کمکتون کردن😊
خوشحال میشیم اگه مایل بودین حتما به این آیدی #دلنوشته_هاتون رو بفرستین☺️👇
@EBRAHIM_hadi_97
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#گزیده_ای_ازوصیتنامه
حال چند کلامی از خودم. من برای همسر و فرزندانم شوهر خوبی نبودم.😔 چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام می دانستم ولی همه را دوست داشتم به خاطر خدا اگر نتوانستم وقتم را صرف آنها بکنم به دلیل نیاز اسلام و ملت مسلمان بود.
امیدوارم که مرا ببخشید🙏 و برایم دعا کنند. شاید خداوند از گناهان من بگذرد. بعد از من گریه😢 و زاری نکنند و اگر دل شان می سوزد به حال محمد و آل محمد بسوزد.
🌺
و خواهش می کنم اصلا عکس مرا چاپ نکنید و برای من تبلغ نکنید و برای محمد و آل محمد و اسلا م تبلیغ کنید. اگر از من جنازه ای ماند در بهشت زهرا در بین بسیجیها دفن کنید (البته این وصیت نامه پس از تدفین این شهید بزرگوار به دست آمد. لذا طبق خواسته خانواده ایشان محل دفنش در صحن حیاط امام زاده جعفر در شهرستان پیشوا از توابع ورامین که زادگاه وی نیز می باشد، بود.) و همه چیز مانند آنها باشد. من حاضر نیستم کسی بعد از من در رنج بیفتد.🌹 در هیچ مورد.
هر چه بنیاد برای یک بسیجی ساده انجام می دهد بدهد و در بقیه امور طبق قوانین اسلام.👌
والسلام، محتاج دعای همه
#شهیدخلبان_مصطفی_اردستانی
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️❀🍃✿┅┅
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
#قسمت_بیست_و_هفتـم
🌷شروع جنگ🌷
⬅️به نقل از تقی مسگرها
صبح 🌤روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. 😊
مشغول اثاثكشي🛏🚪 بودند.
ســلام كردم👋 وگفتم: امروز عصر قاســم با يك ماشــين🚚 تــداركات ميره
كردستان ما هم همراهش هستيم. 🔸
با تعجب 😳پرســيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشــه. 🤔جواب داد:
باشه اگر شد من هم مييام.
ظهر☀️ همان روز با حمله هواپيماهاي 🚀عراق جنگ شروع شد.
همه در خيابان به سمت آسمان 🌠نگاه ميكردند. 🙄🙄
#ادامه_دارد👇
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫
ســاعت 4🕓 عصر، سر خيابان بوديم.
قاسم تشــكري با يك جيپ آهو🚙، پر از
ّمدل هم بود.
من هم سوار شدم. 😊
وسايل تداركاتي آمد.👌 علي خرمدل هم بود 😐
موقع حركت ابراهيم هم رسيد 🚶و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاثكشي
نداشتيد؟!🤔
گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه 🏡جديد و اومدم.🙂
روز دوم جنگ بود. 💥
قبل از ظهر با ســختي بســيار و عبــور از چندين جاده 🏞🏞
خاكي رسيديم سرپل ذهاب.
هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باوركند.😱 مردم دسته دسته از شهر فرار
ميكردند.🏃🏃🏃
#ادامه_دارد👇
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
داخل شهر صداي انفجار😱 گلوله هاي توپ💣 و خمپاره شنيده ميشد. 🔥
مانــده بوديم چه كنيم.😮😰 در ورودي شــهر از يك گردنه رد شــديم.😓 از دور
بچه هاي ســپاه را ديديم كه دســت تكان ميدادند! 👋👋گفتم: قاسم، بچه ها اشاره
ميكنند كه سريعتر بياييد!😕
يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد.👉👉
از پشت تپه🗻 تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود.😱 مرتب شليك ميكردند.🔥
چند گلوله 💣به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. 😌
از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ 🤔
من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! 😒
قاسم پرسيد: اينجا چه خبره😳؟ فرمانده كيه؟! 🤔
آن رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. ❤️
#ادامه_دارد👇
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫🔱
امروز صبح 🌤عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. 😞
اما با حمله بچه ها عقب رفتند.🙁
حركــت كرديم 🚅و رفتيم داخل شــهر، در يك جاي امن ماشــين را پارك كرديم.
قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند! 📿🔮
ابراهيم جلو رفت و باتعجب 😳پرســيد: قاســم، اين نماز چي بود؟! 🤔😳
قاسم هم خيلي باآرامش گفت😉: تو كردســتان هميشــه از #خدا ميخواســتم كه وقتي با
دشــمنان اســلام و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشــم.😁
اما اين دفعه از #خدا خواستم كه شهادت رو نصيبم كنه! 👌
ديگه تحمل دنيا رو ندارم!😔
ابراهيــم خيلي دقيق به حرفهاي او گــوش ميكرد.❤️
بعد با هم رفتيم🚶🚶 پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت.💛❤️ خيلي خوشحال شد. 😍😍
بعد از كمي صحبت😐😑، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز👮👮 آنطرف
رفتند و فرمانده ندارند.
قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🌺🍃
#ادامه_دارد
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫
🍃💐🍃💐🍃💐🍃
#طنز_جبهه😂
🔅خاطره ای از زبان یک رزمنده😅
(برادرعلیرضا بختیاری)
شب رفته بودیم برای درگیری......
ما که خوابمان نمی امد ، عراقی ها هم نبایست میخوابیدند....
نیروکم بود وخط هم گسترده ....
باید حالشان را میگرفتیم تا خیال بسرشان نزند .....
هی جایمان را عوض میکردیم و تیراندازی ......
بدبختا فکرمیکردند یک سی ، چهل نفری هستیم ...😂
اگر میفهمیدند همش چهار نفریم همان شبانه میامدند میبردنمان ، پدرمان را هم در می اوردند .......😁
قرار بود دو تا دوتا پست بدهیم تا صبح ...
صبح هم که همه چرت میزدیم هم ما و هم انور آبی ها ....
داشتتم تیراندازی میکردم که جرقه آتش آر پی جی را دیدم ....
خودم را که روی زمین پرت کردم رانم سوخت......
گفتم بعله اخرش نپریدی ملیجک اخر افتادی تومشت، ملیجک ......
قبلش موشک از بالای سرم رد شد و زوزه اش را توی گوشم حس کردم.......
چند متری آنطرفتر خورد ....
بلند شدم خودم را نگاه کردم ...
از خون وخونریزی خبری نبود وراحت هم سر پا ایستادم .....
عجب !!! یعنی رفتم اون دنیا !؟!😍
نخیر اون رفیقم با اون ریختش اصلا شبیه ملائک و یا حوری ها نیست 😁
که اگر اینجوری باشند همینجا گیر عراقی ها بیافتم بهتره.... 😉
با اون ریخت وهیکلش......😍
شروع کردم راه رفتن که سوزش پایم زیاد شد ....🚶♂🚶♂🚶♂
دستی روی رانمکشیدم و یک برجستگی احساس کردم ....😳
داخل سنگرکه رفتم وشلوار را در آوردم متوجه شدم چیزی داخل پایم است....
هر چه زور زدم با ناخنهایم در نیامد ،
سیم چین را از بچه های مخابرات گرفتم و انداختم دورش ...
یک دو سه ...کشیدم به عقب و !!!!
ووووی این چیه ؟!!!! 😱
یک خار تقریبا هشت سانتی رفته بود توی پایم !!! 😱😂
از اون خارهای نخل ها که از ترکش هم بدتر است .....👌
کمی بتادین ریختم روی جای زخم و یک چسب هم حواله اش کردم تا صبح........
صبح رفتم سراغ محلی که افتادم روی زمین.....
سر یک نخل با برگهایش انجا افتاده بود.....
بخودم گفتم جابجایش کنم تا شب دیگه اتفاقی برای کسی نیافته ....
تا برش گرداندم سی ، چهل تا بچه عقرب و یک عقرب زرد ماده زیرش پیدا شد...
من بگی !!! الفرار ...🏃♂🏃♂🏃♂
با این یکی نمیشه شوخی کرد ....😅
خلاصه ولش کردم به امان خدا .....😂
راستی برای مجروحیت با خار درصد نمیدن ؟؟؟؟😁😁😁😁😁😁
@ebrahimdelha🌹
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
به نام خالــق شهدا❤️
باز هـــم زائــرت نــیســـتم😞،از دور ســلام ...
ســـلام بر امام رئــوف، یا علــی بن موســی الرضا المــرتضــی💚✋
امـروز در رویــای خود ، پــرواز
بـه آســمان عشق ، مشهــد الرضـا
ســوی بــارگاه آقـا
پــارچه ســبز را گــره
بــه یــاد روزهـای زیــبا
تعــظیـم در بــرابـر رضــا (ع)
خواســتم مهـــدی فاطــمه را💛
ساعــت #هشت به وقت امام #رئــوف
بـه نیـابت از جـــمیع شهدا
🌺و به ویــژه
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
❤️اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ
عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری
الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَةً
مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک❤️
@ebrahimdelha
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
#شهید_تیمسار_سرلشگر_جوادفکوری
#قسمت_اول
دوران کودکی👦 تا جوانی👱
من متولد 17دی ماه سال 1317در محله چرنداپ شهر تبریز هستم☺️، من فرمانده نیروی هوایی🛩 و وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران بودم.😌
مادرم فردی مذهبی😇 و پدرم از کاسبهای جزء بود❗️ که پس از شکست فرقه به تهران مهاجرت کرد‼️ و در سبزه میدان بازار تهران مغازهای خرید و مشغول به همان کار بازرگانی خود، صادرات🛥 فرش به اروپا و واردات چای☕️، کاغذ📄 و چسب 💈از آنجا شد.
من در این موقع دوران کودکی 👦را سپری می کردم. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات 📚ابتدایی وارد مدرسه اقبال شدم و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال ۱۳۳۷ مدرک دیپلم📜 خود را با موفقیت کسب کردم.☺️
در سال ۱۳۳۸ در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی 💉😬پذیرفته شدم ولی به خاطر علاقه زیادی که به خلبانی👮 داشتم، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهر ماه همان سال وارد دانشکده خلبانی🛩🚁 نیروی هوایی شدم.😌
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
❣
دورههای آموزشی📝
پس از گذراندن دوره مقدماتی📃 پرواز در دانشگاه خلبانی، اولین پرواز مستقل خودم را در سال ۱۳۳۹ با هواپیمای T-۳۳🛩 بر فراز آسمان دوشان تپه😃 در وضعیتهای مختلف و به مدت یک ساعت و نیم با موفقیت ✌️انجام دادم✊.
پس گذراندن این دوره، برای تکمیل آموزش به آمریکا🇱🇷 اعزام شدم و پس از یک سال و نیم با ۲۶۳ ساعت آموزش پرواز🛩، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی📃 هواپیمای شکاری بمب افکن اف ۴ شدم😌 و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستوان دومی در پایگاه یکم شکاری مشغول به خدمت شدم💪 و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شدم و در گردان تاکتیکی شکاری مشغول به خدمت شدم.😌
دورههای تکمیلی خلبانی👮، مدیریت خلبانی (اف ۴)، فرماندهی گردان هوایی ❗️و فرماندهی ستاد را با موفقیت طی کردم😊.
من دو بار برای تحصیل 📚به آمریکا🇱🇷 رفتم: بار اول در سال ۱۳۴۲ بود❗️ و بار دوم در سال ۱۳۵۶. با تمام شدن دوره در اسفند ۵۷ به ایران بازگشتم.☺️
🍃پایان قسمت اول🍃
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
یا دَلیلَ مَن لا دَلیلَ لَه❤️
ما غایــبیم ،او منتــظر ماســت..💔
مــن از خوانــدن دعــا بـه امیــد پایــان درد نبــودنت، خســته نمیــشوم...💚
ساعت #ده شــب بـه وقــت امــام #زمــان 💛✋
بــه نیــابت از جمـــیع شهدا
🌺و بــه ویژه
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@ebrahimdelha
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان بزرگوار
سلام وعرض وادب❄️
درنظر داریم به حول قوه الهي و استعانت از امام زمان (عج)برای سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی مراسمی در بهشت زهرا برگزار ڪنیم.🌷
#ونیاز به همڪاری شما دوستان گرامی داریم.
دوستانی ڪ تمایل به ڪمڪ مالی دارندبه این شماره ڪارت ارسال ڪنند؛👇👇
5022291051394581
#محمدعلے خدابنده لو
#درضمن بعد از پرداخت واریزی حتما اطلاع دهید.👌
بعد از پرداخت واریزی خود به خادم گروه اعلام کنید
@Hadi_delha_ebrahim
ان شاءالله ذخیره آخرت و شفاعت شهدا شامل حالتان .
یاعلی🌸🍃
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
میزان دریافت ڪمڪهای مردمی جهت
پاسداشت #شهید ابراهیم هادی تا این لحظــہ
👈 7589599می باشد.🌸🍃
خداوند به همه خیر دنیاوآخرت عطافرماید.☺️
عزیزانی هم ڪه قصد ڪمڪ دارند به شماره حساب ذیل واریز نمایند.
5022291051394581
#محمــدعلے خدابنده لو
باتشڪر✨