⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
من چیز های زیادی از شهید ابراهیم هادی دیدم☺️ ولی اصلی ترینش این بود که یه روز تو اینستاگرام داشتم می چرخیدم رسیدم به یه پیجی به نام سلام بر ابراهیم🌷 و از کرامات داش ابرام می گفت و اتفاقاتی که براش افتاده.
من ناراحت شدم😔 و با خودم گفتم چرا برا من اتفاق نمیفته وچرا من چیز خاصی حس نمی کنم؟🤔
شبش رفتم گلستان شهدا و بعد که اومدم خونه خوابیدم.
@ebrahimdelha🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
خواب داش ابرام رو دیدم تو خواب داشت😌 همه رو راهنمایی می کرد و چیز زیادی یادم نیس ولی آخراش یادمه که میدونستم شهید شده و قراره بره دوباره تعقیبش کردم ولی هر کاری کردم نرسیدم بهش...😢
فهمیدم که نه هواسش به منم هست..😊
🌺
یکی دیگم که حالا ریا نشه من برا خادم الشهدا(راهیان نور)ثبت نام کردم🤗 برا گزینش که رفتم نا امید که نه ولی سوالاتی که پرسیدن احتمال میدادم که قبول نشم ولی توسل کردم به داش ابراهیم و امروز جوابش اومد که قبول شدی❤😍
فقط میتونم بگم که داداش ابراهیم دمت گرم😭😔❤️
#ارسالی_ازکاربران
@ebrahimdelha🌹
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
عزیزان اگه عنایتی از #شهید دیگه ای هم بهتون شده خوشحال میشیم با ما به اشتراک بزارید☺️
کانال ماله خودتونه و با وجود شماست که ما هم شوق این رو پیدا میکنیم تا با قدرت بیشتر در کارمون پیش بریم🌸🍃
@EBRAHIM_hadi_97
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
#وصیتنامه
⚜اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و سرباز کوچک حضرت زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که به حضرت زینب بی احترامی کردند،😔 جواب دندان شکنی دهم و به جهادی که رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده اند لبیک گویم و برای دفاع از حرم به عنوان مدافع حرم به سوریه بروم.
🌺
از شما مردم عزیز میخواهم که همیشه کنار رهبر انقلاب بوده و هیچوقت نگذارید تنها باشد و اجازه ندهید کسی به این انقلاب با چشمان بد نگاه اندازد.👌 همیشه کنار دین و قرآن📖 باشید و هرگز آن را ترک نکنید که تمام شیعیان امیدشان به خدا و ایمه اطهار می باشد. امیدوارم روزی برسد که تمام مستکبران نابود و اسلام پیروز شود.🌸
#شهیدمدافع_حرم_مصطفی_شیخ_الاسلامی
#سالروزولادت
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️❀🍃✿┅┅
یـــا عــماد مــن لا عمـــاد لـــه❤️
ای #شیـــعه بـــه اقــتــدار #زیــنــب صــلـوات🌸
هـــر روز به روزگــــار زیـــنب صـــلـوات🌺
بــا اوســـت که دل در #انــتظار مـــهدیست💚
بــفرست به افتـــخار #زینـــب صلـــوات🌷
الــــسلام علـــیک یـــا #زینـــب کبــــری❤️✋
ولادتـــ اسطــوره صبـــر و شکــیبایی، قائــــم مقـــام فاطمــه زهـــرا (س) ، حضــرت زیــنب کبــری (س) بــر تمـــام شیـــعیان مبـــارک بــاد❤️
#ولادت_حضرت_زینب (س)💚
@ebrahimdelha
🌷💚🌷💚🌷💚🌷💚🌷
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
#قسمت_سی_و_یڪم
🌷حلال مشكلات🌷
⬅️به نقل از يكي از دوستان شهيد :
از پيامبر ســؤال شــد:
کداميــک از مؤمنين ايماني کاملتر دارند؟🤔
فرمودند:
«آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند.»
سردار محمد کوثري👮،فرمانده سابق لشكر حضرت رسول🙂،ضمن بيان خاطراتي از ابراهيم تعريف ميكرد:
در روزهاي اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادي،حقوق شما آماده است✔️ هر وقت صلاح ميداني بيا و بگير😉
در جواب خيلي آهسته گفت:
شما کي ميري تهران!؟🤔
گفتم: آخر هفته🙂
بعدگفت: سه 3⃣ تا آدرس رو مينويسم،تهران رفتي حقوقم💶رو در اين خونه ها بده!🙏❣
من هم اين کار را انجام دادم😊
بعدها فهميدم هر سه،از خانواده هاي مستحقو آبرودار بودند😔 ..
#ادامه_دارد 👇
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
خلاصه ..
از جبهه برميگشــتم💪.
وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود😓 ..
به سمت خانه🏠در حرکت بودم،اما مشغول فكر😖 الان برسم خانه همسرم و بچه هايم👩👦👦 از من پول ميخواهند😞تازه اجاره خانه را چه كنم!؟😟
ســراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم😪؟ خواستم بروم خانه برادرم👤، اما او هم وضع خوبي نداشت💔.
سر چهار راه عارف ايستاده بودم🚶..
با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند🙏❤️.
من اصلا نميدانم چه كنم😭!
در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم ســوار بر موتور🏍 به ســمت من
آمد😍خيلي خوشحال شدم😇
#ادامه_دارد ...
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
تا من را ديد👀از موتور پياده شد🏍،مرا در آغوش کشيد👨❤️👨 .
چند دقيقه اي صحبت كرديم😊وقتي ميخواســت برود اشــاره کرد:حقوق
گرفتي؟!😐
گفتم: نه،هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست😑
دســت کرد توي جيب و يک دسته اســکناس درآورد💶گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم😨 خودت احتياج داري🙏❤️.
گفت:اين قرض الحسنه است،هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي😉.
بعد هم پول💶 را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت😦.
آن پول خيلي برکت داشت🤗خيلي از مشکلاتم را حل کرد😖تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم😑
خيلي دعايــش کردم🙏💓.
آن روز خدا ابراهيم را رســاند😊مثل هميشــه حلال مشكلات شده بود ..
#پایان_قسمت_سی_و_یڪم
❣ @ebrahimdelha ❣
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
#طنزجبهه
آمبولانس شیخ مهدی😊
شیخ اکبر فرمانده ی مقر بود و شیخ مهدی راننده ی مایلِر🚙 و شوخ و خوشمزه.🙂
نزدیک اذان ظهر بود که شیخ مهدی گفت: «آهای شیخ اکبر! من میخوام یه دور با این آمبولانس🚑 بزنم».
شیخ اکبر گفت: «تو بی خود کرده ای!😠 اگه سوار آمبولانس شدی از مَقر اخراجت میکنم». و رفت داخل سنگر. 😳
هنوز نرفته بود تو سنگر فرماندهی، که شیخ مهدی پرید تو آمبولانس. اکبر کاراته هم نشست کنارش. آمبولانسو روشن کرد.😧
پشتِ سرشو نگاه کرد. پدال گازو فشار داد و زد دنده جلو. تا اومد به خودش بیاد آمبولانس رفت نوک خاکریز!😨
شکم آمبولانس نشست رو سرِ خاکریز و مثل اَلّاکُلَنگ، این طرف و آن طرف می شد.😓
با صدای خنده ي بچهها،😆😆 شیخ اکبر از سنگر دوید بیرون. دو دستی زد تو سرش و گفت:« شیخ مهدی برای همیشه برو. اصلا از جبهه برو!»🚶
شیخ مهدی هم سرشو از پنجره آمبولانس بیرون کرد و گفت:« حالا که رفتم تو هوا!»😂😂😁
@ebrahimdelha🌹
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
یـــا دلــیل من لا دلــیل لــه❤️
السلــام علیـــک یـا علــی ابن موســـی الرضــا المرتضــی💛✋
کار مــن و ضریـــح تـــو بـــالا گــــرفته اســت
قــلبــم میـــان پنــــجره اش جــا گـــرفته اســت
اذعـــان کنـــند در حـــرمت کـــل زائـــران
هر کـــس که قطــره خواســـته دریـــا گــرفته اســـت💚
ساعــت #هشت بــه وقــت امـــام #رضا❤️
بــه نیابــت از جمـــیع شهـــدا
🌷و بــه ویـــژه
#شهید_ایمان_خزاعی_نژاد
@ebrahimdelha
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
#سپبهد_علی_صیاد_شیرازی
#قسمت_پنجم
💥-نمونه ای از این برکات✨ خداوند در ذهنتان هست؟
-عراق در مرز تحرکاتی کرده بود😐 و سپهبد یوسفی-فرمانده لشکر تبریز-مامور شده بود تا قرارگاهی🏚 تاکتیکی در کردستان ایجاد کند. او من را- که ستوان یک بودم-با تعدادی سرهنگ و سرگرد دیگر، برای ستادش انتخاب کرد😌. من شده بودم آجودان عملیاتی اش🙂 آن روزها نمی دانستم که روزی فرمانده ی عملیات غرب کشور خواهم شد 😅و آگاهی داشتن از منطقه، آن هم در سطح قرارگاه برایم مهم خواهد بود‼️ و در اصفهان بود که اولین هسته ی تشکیلات ما به صورت مخفی شکل گرفت✌️ و من با شهیدان«کلاهدوز» و «اقارب پرست» آشنا شدم.😍
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
💥-دوره ی دوم زندگی شما، یعنی دوران بعد از پیروزی انقلاب هم بسیار حماسی✊ و شنیدنی است😃. آن قدر که باید ساعت های متمادی بنشینیم و فیض ببریم. 😇
-به اجمال می گویم: سه روز قبل از پیروزی انقلاب، بازداشت، اما با پیروزی انقلاب آزاد شدم 😁و به دنیای نورانی خدمت در ارتش اسلام وارد شدم😇. همان روزها، ضد انقلاب توطئه ی سنگینی را آغاز کرده بود😒. پنجاه و نه نفر پاسدار اصفهانی را در جاده ی سردشت-بانه به شهادت رسانده بودند😞. من همراه برادرم«سردار صفوی»☄ و در معیت«دکتر چمران»☄ وارد سردشت شدیم. هفده روز طول کشید تا ما توانستیم طرحی را آماده و سپس سردشت را آزاد کنیم💪. شهر سنندج در تصرف ضد انقلاب 👿بود. شهرهای دیگری مانند دیواندره، مریوان،سقز و بانه هم دست ضد انقلاب بودند☹️ که در کمتر از سه ماه این شهرها هم آزاد شدند😌.با اعطای دو درجه ی🎖 موقت، به عنوان فرمانده ی عملیات غرب کشور منصوب شدم😉. اما به موجب سعایت هایی که علیه من شد😐، توسط بنی صدر، از این مسئوولیت عزل شدم😕. دو درجه ام را نیز گرفتند.😏
#ادامه_دارد....
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
❣
با فرار 🏃بنی صدر👹 و انتخاب رئیس جمهور جدید(شهیدرجایی)😍 دوباره فراخوانی شده و با اعطای دو درجه🎖، مجددا ماموریت یافتم تا قرارگاه عملیاتی شمال غرب را فعال کنم 😃که در همین مقطع موفق شدیم دو شهر اشنویه و بوکان را هم آزاد کنیم💪. در هفتم مهرماه سال شصت، از سوی امام امت☄ به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش انتخاب شدم☺️. در مدت پنج سال انجام وظیفه در این مسئوولیت، در عملیات های ☄طریق القدس، ☄فتح المبین، ☄بیت المقدس، و ده ها نبرد دیگر شرکت داشتم تا این که از این پست استعفا کردم 😊و بدون وقفه و بنا به امر امام راحل، به نمایندگی ایشان در شورای عالی دفاع منصوب شدم که تا پایان جنگ ادامه داشت.🙂💪
🍃پایان قسمت پنجم🍃
@ebrahimdelha🌺
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺