#سبکزندگیشهدا🦋
#مهندس🌿
وقتی می اومد خونه دیگه نمی ذاشت من کار کنم.
زهرا رو می ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون
غذا می داد. می گفتم: «یکی از بچه ها رو بده به من»
با مهربونی می گفت: «نه، شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی».مهمون هم که می اومد پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی می گفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» می گفت: «من که از حضرت علی ع بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا س کمک نمی کردند؟»
کتاب شهاب،ص74📚
#شهیدحسنآقاسیزاده