eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 📝سلام تازه پیکر مطهر شهید🕊 مجید قربان‌خانی🕊 رو آورده بودند. یه حال وهوای خاصی داشتم😇 تصمیم گرفتم بعنوان دوست شهیدم انتخابش کنم😊 بعد فهمیدم مادرشون گفتند: برایش نماز📿 بخوانید... ۱ روز نماز براشون برداشتم اون روزا خیلی دلم راهیان می‌خو است حدودا ۱۰ اردیبهشت که خبری از کاروان‌های راهیان نبود... اما پایگاه مون می برد قم وجمکران... بهش گفتم منو دعوتم کن تا آخرین نمازو اونجا بخونم. 😔 اما یه مشکل بزرگ داشتم😞 اینکه اونها می‌خواستند پنجشنبه صبح راهی شوند و من فکر می‌کردم در روز حرکت من کلاس ریاضی دارم! اما حواسم نبود که اون روز کلاس نداریم! و در نهایت به لطف شهدا🤗 و خواست خدا من رفتم و آخری نمازِ شهید 🕊مجید قربان‌خانی🕊 رو تو حرم حضرت معصومه سلام الله‌علیها خوندم‌ 😍❤️ عیدتون🎉🎉 مبارک خدانگهدار... 💐 📎صلوات 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
✨🍃🌺✨🍃🌺✨🌺🍃✨🍃🌺 ••✾ِدوستان گرامی••✾ِ سلام وعــرض ادب ✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم... ✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده باعث افتخار ماست ڪه دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️ ••✾ِ✾• @ashegeshohada:خادم دلنوشته ╔═ 🌺🍃════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════🌺🍃 ═╝✨🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 بنا بود آن روز ما رانسبت به خط توجیه کنند. در هما بِ بسم الله خمپاره زدند مسئول محور دود شد رفت روی آسمان.🕊 رو کردند به کسی که در میان برادران همه قدیمی تر بود، برادر سید حمید سیدی، پرسیدند: آیا می تواند این وظیفه را به عهده بگیرد؟ با خوشرویی☺️ گفت: بله مسأله مهمی نیست. بعد رفت بالای خاکریز. همه منتظر بودیم که او یک جلسه مفصل راجع به این قضیه صحبت کند. اول با دست اشاره کرد به سمت چپ:👈 این چاله که می بینید جای خمپاره 60 است. بعد رویش را برگرداند به طرف راست👉: آن یکی گودال هم محل اصابت خمپاره 120 است. بعد از مکث 🤔نقطه کوری را در دشت نشان داد و گفت: این هم جای خمپاره ای است که در راه است و تا چند لحظه دیگر می رسد!🙆‍♂‍♂ والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.😂   📚از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی 😇 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
سبـ🌱ــز ترین #خاطرات از آن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه💖 #دوستشان_داریم امروز برایت #زیباترین گلهای💐دنیا را خواهم آورد هرچند #تو مهربان تر از همه آن هایی😍 امروز #تولد_تو 🎊 تولـ🎈ـد همه #خوبی هاست #شهید_روح_الله_قربانی #سالروز_ولادت ┏━━━🍃🕊🍂━━━┓ @ebrahimdelha ┗━━━🍂🕊🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
سبـ🌱ــز ترین #خاطرات از آن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه💖 #دوستشان_داریم امروز برایت #زیباترین گله
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ❣ 🌹 🔰یک روز که حسابی دلش هوای را کرده بود، دور از چشم خانواده اش به خانه خودشان🏘 رفت. کلید را که به در🚪 انداخت و وارد شد بیشتر احساس 💔 کرد. خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود😢 با قدم های آهسته و چشمی ، خودش را به اتاق او رساند. به کتابخانه📚 نگاه کرد. از بین آن همه کتاب و جزوه های ، نگاهش روی هشت کتاب سهراب سپهری، که روح الله برایش کادو🎁 خریده بود ثابت ماند‌. جلو رفت و آن را از بین کتاب های دیگر بیرون کشید📕 با دست خاک رویش را پاک کرد و آن را باز کرد📖 را ورق زد، دوتا گل رز🌹خشک شده از آن بیرون افتاد. عادت داشت، گل هایی را که روح الله برایش می خرید، پرپر می کرد و لای کتاب می کرد. در یکی از های روح الله، وقتی دلتنگش💔 شده بود، روی یکی از گلبرگ ها نوشت: آن چنان در دل و جان جای گرفت، که اگر برود از دل و از جان نرود❌ این گلبرگ را خودش نوشته بود. اما جریان را نمی دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط را شناخت که روی نوشت بود: ••●❣ عشقِ من ❣●•• 🌷 🌹 🌺 @ebrahimdelha 🌸 🌿🍃 🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
اس ۵۰۰ ام وی آگوستا سوزوکی مازراتی تویوتا بنز اینا موشک نیستن! با اینا می‌رفته بانک سر کوچه وام می‌گرفته که بزنه اقتصاد ملت رو بترکونه رضوی میگه "من رو به عنوان داماد وزیر محاکمه نکنید اخه داماد مثل پسر خانواده است. به این میگن دامادنمونه 😁😉 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 سلام خدمت همراهان گرامی🌟🌸 طبق روال با مروری بر کتاب مهمان شام در خدمت شماییم✨ با اجازتون بریم سراغ ادامه ی داستان✨ آماده این؟! بِسْمِـ اللّٰہ .. @ebrahimdelha 🌷🌷🌷
🌷🌷🌷 ... 🍃🍃🍃 ✍بعد از شهادت ، اين جمله علي آقاوداستان خوابش عينيت بيشتري براي ما پيدا کرد. اگر براحتي توانست از سيم خاردار دشمن عبور کند و شجاعانه به قلب دشمن سرسختي همچون داعش بزند وبه مقام شهادت برسد، رازش اين بود که سالها در اين دنياي وانفسا با نفس خود مبارزه کردو خيلي خوب بلد بود که ازراهکاراشک، خودرا به مقام شهدا برساند. تو خلوتهاش خيلي اهل گريهبود... کنارمزارعلي آقا نشسته بودم. به من گفت همينجا بشين تا بيام. رفت سراغ دو سه تا ازمزار شهدا و اونها روهم شست. گفت اگه لياقت داشته باشم وفرصت کنم هرهفته ميام مزار اين عزيزان روميشورم... ... @ebrahimdelha 🌷🌷🌷
🌷🌷🌷 ✍باشستن سنگ مزار شهدا دل خودم رو از آلودگي وهواي نفس ميشورم. حس عجيب وقشنگي داره و اون روز جزو يکي از خاطره انگيزترين روزهاي من با شد ورفاقت من با شهدا آغاز شد. بارها شاهد بودم که ازانجام هيچ کاري ابايي نداشت. توکل عجيبي داشت. به ما هم توصيه ميکردتوکل داشته باشيم. مصداق عيني آيه قرآن بود که ميفرمايد: و علی الله فلیتوکل المومنين:مؤمنان بايد فقط برخداوند توکل کنند. ... @ebrahimdelha 🌷🌷🌷
🌷🌷🌷 خب تا فردا منتظرم باشید که بیام و ادامه ی این قسمت رو براتون تعریف کنم😊 ✨شبتون منور با نور شهـــــدا✨ یاعلی🙏 @ebrahimdelha 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕یـا امـام رئــوف..💕 ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم مهمان تو و سُفره ی احسان تو بودم #به رسم عاشقی هرشب 😍 #رأس ساعت هشت🕗 به نیابت تمامی شهـــــ🌙ــــدا #بویژه #شهید_حســـن_باقــــرے💕 #دفاع_مقدس 🌻اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي  و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌻 ╔═ 🌸 ════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨ 🌺🍃مشهد مقدس 🌺🍃 @ebrahimdelha🌹 🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
💫✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم✨💫 #زیارت_نیابتی 🌺🍃 مشهد مقدس🌺🍃 🗓 #چهارشنبه ۱۳۹۸/۳/۱ 🌻خادمِ " مشهد" امروز نائب الزیاره بزرگوارانی بودند که نامشان ثبت شده🍃 ⚜🍃ان شاءالله به حق چهارده معصوم علیه السلام وامام زمان(عج)وشهدا حاجت دل همه ی عزیزان ختم بخیر شود ...🍃 »آمین یٰارَبَّ الْعٰالَمینٰ« @ebrahimdelha🌹 🍃🌺🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸 سلام دوستانِ عزیز🖐 مُحِبّانِ شهید هادی😍 در خدمتتون هستیم با دومین قسمت از زندگیِ #شهید_کمیل_صفری_تبار عزیز حاجت روا انشاءالله عزیزان🌹🍃 @ebrahimdelha 🌍 🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸 شهید مدافع حرم #یگان_صابرین #شهید_کمیل_صفری_تبار همسر شهید صفری تبار از دوران کوتاه عاشقی با مصطفی روایت می کند: مریم یوسفی همسر پاسدار شهید مصطفی (کمیل) صفری‌تبار؛ متولد اول شهریور ماه سال ۱۳۷۲ در استان مازندران، شهرستان فریدونکنار هستم. زمانی که من مجرد بودم حجاب و ظاهرم کامل نبود! دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که کمکم کند بتوانم حجابم را کامل‌تر کنم. دوست داشتم بعد از ازدواج در روش زندگی‌ام را تغییر بدهم. همسرم هم دوست داشت با کسی ازدواج کند که خودش روی حجاب و اعتقادات او کار کند. از طریق یکی از دوستان خانوادگی‌ام که با خانواده کمیل هم آشنایی داشت به هم معرفی شدیم. کمیل با خانواده‌اش در مورد من صحبت کرده بود. آنها اول مخالفت کرده و می‌ترسیدند که شاید من دوباره به وضعیت سابقم برگردم، ولی کمیل به خانواده‌اش گفته بود در مرحله اول که نمی‌خواهیم عقد کنیم! برویم دختر خانم و خانواده‌اش را ببینیم که چطور هستند. این خانم شرایطی را که من می‌خواهم دارد. ادامه_دارد @ebrahimdelha 🌍 🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸 شهید مدافع وطن وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم,کمیل گفت: در خواستگاری اول دختر تمام شرط و شروطش را می‌گوید اما ابتدا بگذارید من شرط‌هایم را بگویم! کمیل از دوری خانواده و زندگی در تهران گفت. مأموریت‌های گاه و بیگاهش و اینکه ممکن است از مأموریت‌هایی که می‌رود سالم برنگردد. گفتم: یعنی چی!؟ گفت: ببینید من آرزوهای خیلی زیادی در زندگی دارم که بزرگ‌ترین و بهترین آن شهادت است، شما مشکلی ندارید!؟ در دلم گفتم چه می‌گوید! شهید و شهادت برای حدوداً ۳۰ سال پیش بود. الان دیگر شهید و شهادت چیست؟ دوباره پرسید مشکلی ندارید!؟ گفتم: نه! گفت: واقعاً!؟ گفتم : بله، من مشکلی ندارم   . سر سفره عقد وقتی خطبه عقد خوانده می‌شد، کمیل دست به دعا داشت و زیر لب زمزمه می‌کرد. بعد از عقد که مهمان‌ها برای تبریک گفتن آمدند، کمیل به یکی از فامیل‌هایمان گفت: دعا می‌کردم که شهید بشوم ان شاءالله. من و کمیل بهمن ماه سال ۱۳۸۹ با هم ازدواج کردیم. من آن زمان ۱۷ سال داشتم. ما هفت ماه با هم زندگی کردیم. کمیل به من می‌گفت: دلم خیلی برایت می‌سوزد من باید چه کار کنم که از شرمندگی‌ات دربیایم. دوران عقد باید پیش هم باشیم ولی من همه‌اش ازت دورم. مدام به من می‌گفت: عزیزم روزی من شهید می‌شوم و تو مشکلات زیادی در پیش داری ولی توکلت به خدا باشد و من هم همیشه پشتت هستم.  کمیل بسیار مهربان و دلسوز بود. همیشه وقتی می‌خواست فیلم یا عکس شهدا را ببیند، من را می‌نشاند کنارش و با هم نگاه می‌کردیم. به قول خودش می‌خواست من را آماده کند. همیشه از شهادت حرف می‌زد. وقتی گریه می‌کردم بغض می‌کرد و اشک در چشم‌هایش جمع می‌شد.😭😔 @ebrahimdelha 🌍 🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸