♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌸هوالعشــق🌸 . 📜 #رمان_پلاک_پنهان 💟 #پارت_نوزدهم ترافیک خیلی سنگین بود ، سمانه کلافه نگاهی به ما
🌸هوالعشــق🌸
.
📜 #رمان_پلاک_پنهان
💟 #پارت_بیستم
- الان میدونی چقدر وجه بسیج و سپاه خدشه دار میشه
اشاره ای به لپ تاب کرد و گفت:
- بفرما ، این سایتای اونور آب و ضد انقلاب ببین چه تیترایی زدن
عصبی مشتی بر میز کوبید و گفت:
- اصلا میخوام بدونم، این همه نیرو داشتیم تو دانشگاه چرا باید من و تو و چندتا از آقای تشکلات اون وسط دانشجوهارو جمع کنیم، اصلا آقای سهرابی و نیروهاش کجا بودن؟؟
میدونی اگه بودن ، میتونستیم قبل از رسیدن نیرو انتظامی و یگان ویژه ، بچه هارو متفرق کنیم، اصلا بشیری چرا یه دفعه ای غیبش زد
- کم حرص بخور صورتت سرخ شد ،نگا دستات میلرزن
- چی میگی رویا.میدونی چه اتفاقی افتاد. دانشجوهای بسیج دانشگاه ما كل اوضاع کشور و بهم ریختن، کل جهان داره بازتاب میکنه فیلم و عکسای تظاهراتو
- پاشو برو خونه الانشم دیر وقته ، فردا همه چیز معلوم میشه
سمانه خداحافظی کرد و از دانشگاه خارج شد ، هوا تاریک شده بود، با دیدن پوسترها روی زمین و مردمی که بی توجه ، پا روی آرم بسیج و سپاه می گذاشتند، بر روی زمین خم شد و چند تا از پوسترها را برداشت و روی سکو گذاشت
به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست و زیر لب زمزمه کرد
- کار کی میتونه باشه خدا
- سمانه سمانه، باتوام
سمانه کلافه برگشت:
- جانم مامان
- کجا میری امشب خواستگاریته میدونی ؟؟
- بله میدونم
- پس کجا داری میری ساعت ۹ میان
- من دو ساعت دیگه خونم و خداحافظ
سریع از خانه خارج شد و سوار اولین تاکسی شد.
از دیشب مادرش بر سرش غر زده بود که بیخیال این رشته شود، آخرش برایش دردسر میشود اما او فقط سکوت کرد
صغری هم زنگ زد اما سمانه خیلی خسته بود و از او خواست حضوری برایش توضیح دهد.
کنار دانشگاه پیاده شد و سریع وارد دانشگاه شد، دفتر خیلی شلوغ بود، رویا به سمتش آمد :
سلام ، بدو ، جلسه فوری برگزار شده کلی مسئول اومده الان تو اتاق سهرابی نشستن
- باشه الان میام سمانه به اتاقش رفت ، کیفش را در کمد گذاشت .
در زده شد قبل از اینکه اجازه ورود بدهد، خانمی چادر و بعد آقای کت و شلواری وارد اتاق شدند
سمانه با تعجب به آن ها خیره شد، نمی توانستند که مراجع باشند و مطمئن بود دانشجو هم نیستند.
- بفرمایید
- خانم سمانه حسینی؟
- بله خودم هستم
شما باید با ما بیاید
سمانه خیره به کارتی که جلوی صورتش قرار گرفت لرزی پر تنش نشست و فقط توانست آرام زیر لب زمزمه کند
- نیروی امنیتی
به اتاق خالی که جز یک میز و دوصندلی چیز دیگری نداشت. نگاهی انداخت.
نمی دانست لرزش بدنش از ترس یا ضعف بود، دستی به صورتش کشید.
از سردی صورتش شوکه شد ، احساس سرما در کل وجودش نفوذ کرده بود
چادرش را دور خودش محکم پیچاند، تا شاید کمی گرم شود. اما فایده ای نداشت.
ساعتی گذشته بود اما کسی به اتاق نیامده بود، نمی دانست ساعت چند است، پنجره ای هم نبود که با دیدن بیرون متوجه وقت شود
با یادآوری قرار امشب با مشت بر پیشانی اش کوببد
اگر از ساعت گذشته بود ، الان حتما خانواده ی محبی به خانه شان آمده بودند، حتی گوشی و ساعتش را برده بودند، و نمی توانست ، به خانواده خبر بدهد.
فکر و خیال دست از سرش بر نمی داشت، همه ی وقت با خود زمزمه می کرد
"که نکند نیروی امنیتی نباشند"
اما با یادآوری کارتی که فقط کد و نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روی آن حک شده بودند، به خودش دلداری می داد که دروغی در کار نیست و در ارگانی مطمئن هست.
نفس عمیقی کشید که در باز شد و سمانه کنجکاو خیره به در ماند ، که خانمی وارد اتاق شد و بدون حرفی روی صندلی نشست و پوشه ای را روی میز گذاشت
خانم سمانه حسینی
- ببینید خانم حسینی ، فک کنم بدونید کجا هستید و برای چی اینجایید؟
- چیزی که همکاراتون گفتن اینجا وزارت اطلاعاته اما برای چی نمیدونم
- خب بزارید براتون توضیح بدم، ما همیشه زنگ میزدیم که شخص مورد نظر به اینجا مراجعه کنه
اما با توجه به اوضاع حساس کشور و اتفاقاتی که تو دانشگاه شما رخ داد و ترجیح دادیم حضوری بیایم.
سمانه کنجکاو منتظر ادامه صحبت های خانم شد!!
- با توجه به اینکه هیچ سابقه ای نداشتید و فعالیت های زیاد تون در راستای بسیج و فعالیت های انقلابی و با تحقیق در مورد خانواده ی شما اینکه با این همه نظامی در اعضای خانواده ی شما غیر ممکن است
که دست به همچین کاری بزنید اما هیچ چیزی غیر ممکن نیست. و شواهد همه چیز را بر خلاف نظر ما نشان می دهند
سمانه حیرت زده زمزمه کرد
- چی غیر ممکن نیست؟
نویسنده:فاطمه امیرے
.
#ادامه_دارد.....
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
#اطلاعیه🔈
√|| گروه ختم قران و ذکر
#شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید
💫خادمین گروه ختم قران👇
🆔 @Khademalali
💫خادمین گروه ختم ذکر👇
🆔 @Zahrayyy
🔴همچنین هر شب جمعه هیئت مجازی در کانال های مجموعه برگزار خواهیم کرد منتظر همراهی و حضور گرمتون هستیم😊
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
🥀🍀🥀🍀
حج ما هست همان روز که از بیت الله
با گل فاطمه تا کرببلا برگردیم
.
منتظر نیست به جز مهدی زهرا احدی
انتظار از طرف اوست که ما برگردیم
.
.
السلام علی ساکن کربلا
.
#اربعین🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
✨✨✨🌖🔥🌗✨✨✨
#کرونا
#کرونا آمد و یادآور شد،
چقدر دورهمیها لذتبخش بود،
و بیخبر بودیم.
چقدر، قدر داشته هایمان را ندانستیم...
چقدر دستدادن با دوستانمان لذت بخش بود و ما از ان بیخبر بودیم.😞
چقدر آزادانه و بدون ترس معاشرت کردن،گردش و رفت و امد
با مردم آرامش میداد و
ما باز هم بیخبر بودیم.🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🌸بسمــ ربـــــ الشــهدا والصدیقین🌸
.
طبق قرار هر هفتہ مہمان شهداے یڪ استان هستیم
🌹این شب جمعہ به نیابت از شما بزرگواران مہمان شهدای استان چهارمحال و بختیاری هستیم
.
ممنون از همراهے شما🙏
#زیارت_نیابتے🌸🍃
~•°🥀°•~
آنان که گل سپیده را کاشته اند
مارا ز حضور نور انباشته اند
دیروز چو دانه در دل خاک شدند
امروز چو لاله قد برافراشته اند<
#رفیق_شهیدم🍃
#شهید_صادق_طهماسبی🕊
#زیارت_نیابتی🥀
.
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
مـن کجا و بـا شهیدان زندگی؟
مـن کجا و قـصـهی رزمندگی؟
مـن کجا و دیدن وجه خدا؟
مـن کجا و جمع اعلام الهدی؟
با همه بیچارگی تنهـا شدم!
مـن سفیـر بهترین یـاران شدم
گ
#رفیق_شهیدم🍃
#شهید_فتح الله_بامیری🕊
#شهید_حمدالله_بامیری🕊
!#زیارت_نیابتی🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
چه زیبا ملائک شدند زیستند
همان ها که هستند ولی نیستند !
کسانی که در جمع ما بوده اند
ولی حیف نفهمیده ایم کیستند.🥀
#رفیق_ شهیدم🍃
#شهید_هوشنگ_گودرزی🕊
#زیارت_نیابتی
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع) و وادی عشاق کربلا
جایی که ارباب عشق سر به باد میدهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن نیست
#رفیق_شهیدم🍃
#شهید_رمضان_نادری🕊
#زیارت_نیابتی🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
شهیدان عاشقان نور نابند
شهیدان شاهدان انقلابند
کتاب عشق را کاتب حسین است
شهیدان برگه های این کتابند
.
#رفیق_شهیدم🍃
#شهید_امیرعباس_طهماسبی🕊
#زیارت نیابتی🥀
.
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
با بال خونین دعا رفتند
یاران عاشق تا خدا رفتند
آن غنچه ها با یک سبد لبخند
با کاروان لاله ها رفتند.
#رفیق_شهیدم🍃
#شهید_امیرقلی_طهماسبی🕊
#زیارت_نیابتی🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
~•°🥀°•~
شهادت را نه در جنگ، در مبارزه میدهند
ما هنوز شهادتی بی درد میطلبیم
غافل که شهادت را جز به اهل درد نمیدهند
#رفیق_شهیدم🍃
#شهیده_رقیه_شریفی🕊
#زیارت_نیابتی🥀
@ebrahim_navid_delha
@pelak_shohadaa
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆