֩֠ ஐ💚 ֩֠ ཤ ˺شھیدمحمد‌ࢪضا‌دھقان𖠁˻ #تم_مذهبی °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_شصت_دو ــ حواستونو جمع کنید،نمیخوام اتفاقی بیفته . امیرعلی لبخندی زد و گفت: ــ سرمونو خوردی شاه دوماد،برو همه منتظرتن ما حواسمون هست کمیل خندید و رفت،اما با صدای امیرعلی دوباره برگشت: ــ چی شده؟ ــ کت و شلوار بهت میاد کمیل خندید و دیوانه ای نثارش کرد و به درف محضر رفت،سریع از پله ها بالا رفت،یاسین به سمتش آمد و گفت: ــ کجایی تو عاقد منتظره ـ کار داشتم باهم وارد اتاق عقد شدند،کمیل روبه همه گفت: ــ ببخشید دیر شد کنار سمانه نشست،سمانه با نگرانی پرسید: ــ اتفاقی افتاده ــ اره ــ چی شده؟ ــ قرار عقد کنم سمانه با تعجب به او نگاه کرد و زمزمه کرد: ــ این اتفاقه؟ ــ بله،یک اتفاق بزرگ و عالی سمانه آرام خندید و سرش را پایین انداخت . با صدای عاقد همه سکوت کردند،سمانه قرآن را باز کرد و آرام شروع به خواندن قرآن کرد،استرس بدی در وجودش رخنه کرده بود،دستانش سرد شده بودند،با صدای زهره خانم به خودش آمد: ــ عروس داره قرآن میخونه. و دوباره صدای عاقد: ــ برای بار دوم .... آرام قران می خواند،نمی دانست چرا دلش آرام نمی گرفت‌،احساس می کرد دستانش از سرما سر شده اند. دوباره با صدای زهره خانم نگاهش به خاله اش افتاد: ــ عراس زیر لفظی میخواد سمیه خانم به سمتش امد و ست طلای زیبایی به او داد سمانه آرام تشکر کرد،و جعبه ی مخملی را روی میز گذاشت،دوباره نگاهش را به کلمات قرآن دوخت،امیدوار بود با خواندن قرآن کمی از لرزش و سرمای بدنش کم شود،اما موفق نشد،با صدای عاقد و سنگینی نگاه های بقیه به خودش آمد: . ــ آیا بنده وکیلم؟ . آرام قرآن را بست و بوسه برآن زد و کنار جعبه مخملی گذاشت،سرش را کی بالا اورد، که نگاهش در آینه به چشمان منتظر کمیل گره خورد،صلواتی فرستاد و گفت: ــ با اجازه بزرگترها بله همزمان نفس حبس شده ی کمیل آزاد شد ،و سمانه با خجالت سرش را پایین انداخت،و این لحظات چقدر برای او شیرین بود ✍🏽نویسنده:فاطمه‌امیری #ادامه_دارد... #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

اعضاۍمحتـࢪم🙌🏻 ⏰رأس‌‌ساعـت21:00 مصاحبـۀ‌آنلایـن‌بـا‌ پـدࢪ#شهید_سید_مصطفی_موسوی شـروع‌میـشۅد. میـزبـان‌شمـا‌هسـتـیـم‌دࢪ↯ ڪانالِ"‌عشـق‌یعـنـۍ‌یـه‌پلاڪ" ♡http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f خـوش‌آمـدیـن🌱 #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ

⇝◌『🥀』 شهیداݧ بر شهــادت خنده ڪردند بہ عطرخود بهاراݧ زنـــــده کردند بہ زیرلب بگفتـا لالـــــہ با خــود شہیداݧ لالہ را شرمـــــنده ڪردند سالروز شهادتت مبارک رفیق🥀 #رفیق_شهیدم #شهید_محمدرضا_دهقان‌امیری #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

•🥀 ⃟◯•⠀ بال هایم هۆس با تۆ پࢪیدن داࢪد بوسہ از خاکِ قدم هاێ تۆ چیدن داࢪد سالروز اسمانێ شدنٺ مباࢪک داداش✨ #رفیق_شهیدم #شهید_مصطفی_موسوێ #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

۞ ⃟ ۞ ‌♢پیامبراسلام(ص)فرمود: دࢪقیـامـت‌ نزدیـڪ‌تـࢪیـن‌مـࢪدم‌بـه‌مـن👉🏻 کسـۍاسـت‌ڪه... بیشتـࢪبـڔمـن‌صلـوات‌بفـࢪستـد📿 ﴿کنزالعمال،ج ۱،ص۴۸۹﴾ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•   3⃣3⃣4⃣7⃣1⃣صلـوات تـاکنـون هـدیـه بـه #شهید_سید_مصطفی_موسوی

•𖣔⃟⃟ ⃟💚• 🦋|امام‌علي‌عليه‌السلام: هيچ‌ستمگرۍ‌رانديدم‌همانند‌حسود ڪه‌چنين‌به‌ستمديده‌شبيه‌باشد؛ نفسْ‌نفس‏‌زنان،‌با‌دلۍ‌سرگشته‌واندوهۍپيوسته! 📚|تحف‌العقول،ص216 #حدیث|#ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

↯ ⃟⁉️ هرگز‌به‌ڪسی‌حسادٺ‌نکن بخاطر‌نعمتۍ‌ڪه‌خدا‌به او داده زیرا‌تــونمیدانۍخداوند چه‌چیزۍ‌را از‌او گرفته∅ و غمگین‌مباش‌وقتۍخداوند چیزۍ‌را ازتــو گرفٺ زیرا‌نمیدانۍ‌چه‌چیزۍ‌را عوض‌آن‌به‌تــو‌خواهد‌داد پس‌همیشه‌شاڪرباش... ‌ 🗣|دڪتر‌الهه‌قمشه‌اۍ #تلنگر┆#ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ

>•💔 ⃟❥•< •|ڪه‌به‌آهۍعـالمۍبہم‌مۍریزد|• #استوری|#ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f