♥️Γ∞ مهربونی‌|خدا|رو ازاونجامیشه‌فہمید ڪه‌خودش‌تنہاسٺ ولی‌ما‌روتنہانمیذاره ࢪوز‌دهـم#چله‌حـاجـت‌ࢪوایۍ فـرامـۅش‌نشـود❌ #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ

❥••□ ⃟🕊 خـوشا‌بہ‌حال‌‌رفیقانی‌ڪه رســم‌رفاقٺ‌را‌‌به‌جا‌آوردند...! ‌#شهید_رسول‌_خلیلی #شهید_نوید_صفری #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

°•❥ ⃟ ⃟❥•° اۍ‌شہـ🕊ـادٺ↯ چہ‌زیباگلچین‌میڪنی،خۆبان‌عالم‌ࢪا✔ ۆمن،مبہوٺ‌هࢪ‌شہیدݥ🥀 چہ‌زیبا‌مۍ‌ࢪۆد،تاعࢪش‌اعــــلاء↻ 『سالرو‌ز‌آسمانۍ‌‌شدنت‌مبارڪ』 #رفیق_شهیدم|#شهید_رسول_خلیلی

•🧕 ⃝⃡🦋• گاهۍڪہ‌|چادرٺ‌|خاڪۍمیشود‌↯ از طعنہ‌هاۍ‌مردم‌این‌شهر🏙 بہ‌گلزار‌شہدا‌ بـرو↻ یادٺ‌نرود🚫 سرخۍخۆن‌هزاران‌شہیدۍ🥀 ڪه‌خرج‌سیاهۍ|چادرٺ‌|شدنڊ⤹ تاخاڪۍنشود...❗️ #حجاب|#چادرانھ #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

#واجبات_مجازۍ ♢بـررسۍ‌ و اثبـات‌دقیـق‌‌ِ ࢪوایـات و تبلیـغات‌دࢪوغیـن دربـارۀ‌کشتـار‌امـام‌زمان‌(علیه‌السلام)... ♢وظایـف‌مـا‌ در"دفـاع‌" از ‌ایشـان #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

^✨ ⃟ • ⃟🌼^ فڔاموش‌نڪنیم‌بڔادڔِمن‌خواهڔِمن امڔوز‌ ڔو ‌غدیڔِثانی‌نامیدن ینی‌عیـن‌همون‌غدیڔه 👤استـادرائفی‌پـور #صوت_مهدوی #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

𖣊💚⃞🌷𖣊 می‌رسد‌بہ‌گوشِ‌من عصرِ‌ولایـټ‌‌عهـدی‌اسـټ... نوبـټ‌صاحب‌الزمانـی‌ِ‌امام‌مهـدی‌‌است...💫 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

"𖦹⃝⃡•🌿" حڪمرانی در جھان پس از ڪرونا چگونه خواهـد بود؟! #کرونا #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

✨🌼✨ بہ درستی نماز نیکوتریݩ صورتێ اسٺ ڪه خدا آݩ ࢪا خلق ڪرد. جامع احادیث الشیعه ✨ #نماز_اول‌_وقت

✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_شصت_هشت پرونده را بست و دستی به صورتش کشید،گوشی اش را برداشت و شماره سمانه را گرفت ،از دیشب که سمانه را به خانه رسانده بود ،دیگر خبری از او نداشت. ــ شماره ی مورد نظر خاموش می باشد لطفا .... تماس را قطع کرد و اینبار شماره ی فرحناز خانم را گرفت،بعد از چندتا بوق آزاد بلاخره جواب داد. ــ سلام خاله ــ سلام پسرم،خوبی؟؟ ــ خوبم شکر،شما خوب هستید؟ ــ خداروشکر عزیزم ــ ببخشید مزاحم شدم،سمانه هستش؟چون هر چقدر بهش زنگ میزنم گوشیش خاموشه ــ چی بگم خاله جان،سرما خورده هم تب کرده،الانم تو اتاقشه،فک کنم گوشی اش شارژ نداشته باشه ــ پس چرا به من چیزی نگفت؟ ــ نمیدونم خاله جان،صبح محمود بردش دکتر کلی دارو و امپول نوشت براش کمیل کلافه و عصبی دستی در موهایش کشید و گفت: ــ باشه خاله جان،من یکم دیگه مزاحمتون میشم ــ مراحمی پسرم،خوش اومدی کمیل بعد از خداحافظی،از جایش بلند شد و کتش را برداشت و از اتاق خارج شد،با برخورد هوای سرد به صورتش لبه های کتش را بیشتر بهم نزدیک کرد،سوار ماشین شد و به سمت خانه ی آقا محمود رفت. ** با صدای تیکی در باز شد و کمیل وارد حیاط خانه شد،زمین از بارش باران خیس شده بود،سریع مسافت کم را طی کرد و وارد خانه شد،با برخورد هوای گرم داخل خانه به صورتش لبخندی بر روی لبانش نشست،فرحناز خانم با خوشحالی به استقبال خواهرزاده اش آمد. ــ سلام عزیزم ،خوش اومدی ــ سلام خاله،ببخشید این موقع مزاحم شدم فرحناز خانم اخمی کرد و گفت: ــ نشنوم یه بار دیگه از این حرفا بزنی ها کمیل آرام خندید و کیسه های خرید را به طرف فرحناز خانم گرفت. ــ برا چی زحمت کشیدی خاله جان ــ این چه حرفیه خاله،وظیفه است فرحناز خانم خریدها را به داخل آشپزخانه برد و وقتی متوجه نگاه نگران کمیل به اتاق سمانه شد آرام خندید و گفت: ــ پسرم سمانه تو اتاقشه کمیل شرم زده سرش را پایین انداخت و به سمت اتاق رفت،آرام تقه ای به در زد و در را باز کرد،وارد اتاق شد،با دیدن سمانه که با صورت سرخی روی تخت دراز کشیده بود و کلی پتو روی آن بود و حدس اینکه این کار فرحناز خانم باشه سخت نیست. کمیل آرام خندید که سمانه اعتراضگونه گفت: ــ کمیل ــ جانِ کمیل سمانه آرامتر گفت: ــ بهم نخند از حالت مظلومانه و بچگانه ای که به خود گرفت خنده ی بلند کمیل در اتاق پیچید،کنارش نشست و بوسه ای بر پیشانی اش کاشت. ــ اِ کمیل سرما میخوری برو عقب ــ من راحتم تو نگران نباش ــ مریض میشی خب ــ فدای سرت،شرمندتم سمانه سمانه با تعجب گفت: ــ برای چی؟ ــ حال الانت تقصیر من بود،من نمیخواستم دیشب با همچین صحنه ای روبه رو بشی،دقیقا من از این اتفاقات میترسیدم که زودتر پیش قدم نشدم سمانه اخمی کرد و مشت محکمی به بازوی کمیل زد و غر زد: ــ آروم آروم،برا خودت گازشو گرفتی رفت،اصلا تقصیر تو نیست،اتفاقا الان من بهت افتخار میکنم که دیشب جون یک انسانو نجات دادی بدون اینکه بزاری ترس یا چیزی به تو غلبه کنه . چشمکی زد و بالحن با مزه ای گفت: ــ شوهر من قهرمانه ،حالا تو چشم اینو نداری خوشبختی منو ببینی به خودت ربط داره کمیل در سکوت به چشمان سمانه خیره شده بود،باورش نمی شد که این دختر توانست با چند جمله همه ی عذاب وجدان و آتشی که به جانش رخنه زده بود را از بین ببرد،و با خود فکر کرد که سمانه پادادش کدام کار خوبش بوده اما به نتیجه ای نرسید جز اینکه سمانه حاصل دعاهای خیر مادرش است. ✍🏽نویسنده:فاطمه‌امیری #ادامه_دارد... #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

↯ ⃟ 💌 📝|بخشۍ‌از‌دلنوشته‌هاۍ‌شہید‌خلیلۍ "خدایا!میدانم‌ڪم‌ڪاری‌از‌من‌اسٺ خدایا!میدانم‌ڪه‌من‌بی‌توجهم خدایا!میدانم‌ڪه‌من‌بۍهمتم اماخودمیگویۍڪه‌به‌سمٺ‌من بازآیید آمده‌ام‌خدا... ڪمڪم ڪن تاازاین‌جسم‌دنیوۍ‌و‌فڪرهاۍمادۍنجاٺ‌یابم به‌من‌هم‌مثل‌شہداشیوه‌گذراندن‌این‌‌دنیاۍفانۍ ومحل‌گذر رابیاموز به‌من‌هم‌معرفٺ‌امام‌زمانم‌را‌عنایٺ‌ڪن..." #دلنوشته|#شهید_رسول_خلیلی #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

❥••□ ⃟🕊 شـهـ∞ـادتـــ❥ یعنۍ⇣ متفاوٺ‌بہ‌⇠آخࢪبرسیم‌⤹ ۆگرنہ‌مرگـــ∅ پایان‌همه‌قصه‌هاسٺــ... #شهادت

♥️Γ∞ و اوگفٺ: نتࢪسیدخودم‌هوایتان‌را داࢪم… +اِنَّامُنَجُّـوكَ "33عنڪبوٺ" ࢪوز‌یـازدهـم#چله‌حـاجـت‌ࢪوایۍ فـرامـۅش‌نشـود❌ #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ

•𖣔⃟⃟ ⃟🧡• منــو‌رهـــا‌نڪــن⤹ ڪــه‌جلـد‌گنبــدم... مثـل‌ڪبـوتــرا🕊 هـواۍمشہــدم... #چهارشنبه_های_امام_رضایی #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

°•♢ ⃟💛 ⇠خاطراتم‌را‌ڪمۍ بالاوپاییـن‌میڪنم⇵ تابہ‌|مشہـ∞ـد|میـرسد⇢ ^حالـم‌دگرگۆن‌میشـود💔 #امام_رضا

•🙎🏻‍♂ ⃟⌚️• ـᒳپــــرۅفایڶ‌پســرۅنھᒮـ #پروفایل|#ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

⊱"•💫🦋•"⊰ -دل‌هـوایِ‌ماندن‌نـدارد(:💔↬ #استوری #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

"༃♥️" مڔدانِ‌خــدا پرده‌پنڊار‌دڔیدند یعنے‌همه‌جاغیڔخــدا‌هیچ‌ندیڊند...⚘ #شهیدانه

➣💙⃝⃡ • ⃝⃡💑↷ هیچ‌چیزی‌مثـل‌⇦"اخلاق‌" آدمو‌عاشق‌نمیڪنه♥️• *استـاد‌رائفی‌پور* #صوت_ازدواج #ڱـڔدان‌منتظـڔان‌ظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f

●•°📿°•● هرگاه ڪہ نماز میخوانی آنگونہ باش؛ ڪہ گویا آخرین نمازِ توسٺ...! رسول خدا (ص)🌱 #نماز_اول‌_وقت