بِــسـمِ الــرَبِّ الــشُـهــدا وَ صِـــدّیـقیـن❤️
اللــهـم ارزقــنا کربلــا💛
فــدای تــربت پـاکـت حســینم، فــدای تشــنه لبـهایـت حســینم
من از زیر و بــم اعــماق جــانم ، بگــشتم مبتلا عشــقت حسیـــنم❤️
ساعـت #۵:۴۵ به وقــت امـام #حسیـن💛✋
🌺اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸
بــه نـیـابت از جمـــیع شهــدا
🌷و بــه ویــژه
#شهید_حسین_همدانی
@ebrahimdelha
💜💗💜💗💜💗💜💗
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
#سلام_رفقــا ✋
شهید#ابراهیم _هادی هستم ❤️
امروز شهــــــــــدا به شما میگن :
ســــــــــلام صبح بخیر ...
قـــــرارهامــون با هـم یادتون نره ...
بـرای خـدا ڪــار ڪنید ...
و به او توڪـــل ڪــنید ...
مثـــــل ما ...
پس به توڪــل نام اعظمت ...
یاعلـی ...
صباحڪـم خیــر والعــافیة...
@ebrahimdelha🌹
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹
#همسرشهید
صبح روز عاشورا بود .از روضه به خانه برگشته بودم و باعجله ، کارهای منزل را انجام می دادم . در زدند؛ سید بود.☺️
از جبهه آمد .تا مرا آن وقت روز داخل خانه دید ، اخم هایش رفت توی هم!😠
سید!چیزی شده؟
با حالت قهر رو به رویم ایستاد .
من اصلا انتظار نداشتم که روز تاسوعای حسینی توی خانه باشی !😞
توضیح دادم :
از روضه می آیم .تو خونه موندن هم که از تو خیابون موندم بهتره.دوباره همان طور نگاهم کرد.
بله ،ولی تو خیابون ایستادن و بر امام حسین گریستن،😭ارزشش بیشتر از موندن تو خانه است.👌
#شهیدسیدعلیرضاقوام
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
✅ رهبرعزیزم !
" آقا جان"
🔸در قلب ما جز مهر پاکت جا نگیرد
آقا خدا هرگز تو را از ما نگیرد
🔹هرچند گرگانِ مهاجم در کمینند
با لطفتان این توطئه ها پا نگیرد
🔸ما با شما هستیم تا آخر ، به وَالله
این نقشه ها پروانه ی اجرا نگیرد
🔹لب تر کنی اشرافیت را نسخه میپیچیم
تر کن که دیگر حرف ها بالا نگیرد
🔸لب تر کنی کشور پر از قاسم شود امروز
دستور فرما بلکه نقشه ها نگیرد
🔹ما با بصیرت ، تابعِ امر شماییم
آقا ! خدا هرگز تو را از ما نگیرد
مقام دلبری سایه ات مستدام 😍☺️
@ebrahimdelha
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─–
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
سلام✋ دل نوشته که نمیشه گفت ولی خب ...
دوس دارم که بگم از طریق دوستم کتاب📗 یادت باشد رو خوندم وقتی نشستم سر کتاب دیگه نمیتونستم کتابو ببندم خیلی واسم جذاب بود☺️ خیلی زیاد
کلا روش زندگی کردن من رو عوض کرد🤗 روش نگاه کردنم به دنیا به کارام به همه چی🙏
آخرای کتاب از گریه زیاد به هق هق افتادم😭😭
آروم نمیشدم خیلی سبک زندگی کردنش به دلم نشست خدایی زندگی میکردن خیلی خووب.❤️
@ebrahimdelha🌹
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
من تو برهه ای از زمان که واقعا حالم بد بود😔 این کتاب منو به آرامش رسوند😌 چقد رو رفتارم تاثیر گذاشت باعث شداز ی ناراحتی که 5 ماه بود افسرده ام کرده بود😞 اصلا نفهمیدم چی شد که خودش خود به خود فراموش شد🤔 منی که اصلا مخالف مداحی گوش دادن بودم و میگفتم افسردگی میاره کم کم به تعداد مداحی هام اضافه شد👐 و جالبیش این که اصلا افسردگی نمیاره نشاط میاره😇 بعدش حالم خوبه.
شهید کمکم کرد #شهیدحمیدسیاهکالی خیلی دوس دارم برم سر مزارش من بهش میگم داداش حمید😊 و از این مسیر جدید خیلی راضی هستم تو این مسیر همه چی آرامشبخشه.😍
#ارسالی_ازکاربران
@ebrahimdelha🌹
🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐
عزیزان اگه عنایتی از #شهید دیگه ای هم بهتون شده خوشحال میشیم با ما به اشتراک بزارید☺️
کانال ماله خودتونه و با وجود شماست که ما هم شوق این رو پیدا میکنیم تا با قدرت بیشتر در کارمون پیش بریم🌸🍃
@EBRAHIM_hadi_97
⚜🌸⚜🌸⚜🌸⚜🌸
#آخرین_ملاقات_شهیداحمدکاظمی_بارهبرمعظم_انقلاب
دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم:🙏
یکى اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم.😢
گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛🌷 ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت#صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد.👌 وقتى این جمله را گفتم، چشمهاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد،😭 گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند! فاصلهى بین مرگ و زندگى، فاصلهى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مىکنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضىها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مىکنند، که #احمدکاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند. ما باید سعىمان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛🌺 چون از حالا تا یک لحظهى دیگر، اصلاً نمىدانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم انشاءاللَّه مایهى روسفیدى ما باشد.👐 انشاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.🌹
#شهیداحمدکاظمی
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
#نماز
🌷 #شهدا
#شهید_علیرضا_کریمی
🌷اون روز،به مسجد نرسیده بود.برای نماز به خونه اومد ورفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی نماز خوندنش رو تماشا میکردم.حالت عجیبی داشت.انگار خدا، درمقابلش ایستاده بود.🌜
طوری حمد وسوره میخوند مثل اینکه خدا رو می بینه; ذکرها رو دقیق وشمرده ادا می کرد.
بعدها درمورد نحوه ی نماز خوندنش ازش پرسیدم،گفت:
👌"اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم،جز برای خدا!❗️
نمازمون رو سریع میخونیم وفکر می کنیم زرنگی کردیم؛😐
😔 اما یادمون میره اونی که به وقت ها برکت میده ،فقط خود خداست".✅
🌺(مسافر کربلا ص32)🌺
شادی روح شهید بزرگوار #صلوات
@ebrahimdelha
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
سلاااااااام😊
✨شَبِتون نــوراٰنے دوستٰانْ 🖐🌠
🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️
⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😃😉
بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇
@ebrahimdelha❤️💚
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
#قسمت_بیست_و_نهــم
#تسبيحات
#به_روایت_امير_سپهرنژاد
◀️دوازدهم مهـ🍂ــر 1359 است. دو روز بود كه #ابراهيم مفقود شده!😢
براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بي فايده بود.😔
تا نيمه هاي شب🌓 بيدار و خيلي ناراحت بودم.😞 من ازصميميترين دوستم هيچ خبري نداشتـم.😭
بعــد از #نماز صبح آمدم داخل محوطه. ســكوت عجيبــي در پادگان ابوذر حکم فرما بود.😐☹️
روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با #ابراهيم داشتم👥 در ذهنم مرور ميشد😔
هوا هنوز روشـ🌓ـن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد😦 و چند نفري وارد شدند.
ناخــودآگاه به درب پادگان نگـ👁👁ــاه كردم. تــوي گرگ و ميش هوا به چهرهآنها خيره شدم.
يكدفعــه از جــا پريدم! خودش بود😮، يكــي از آنها #ابراهيم بــود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم. 😭😭
#ادامہ_دارد👇👇
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
خوشــ😍😍ــحالي آن لحظه قابل وصف نبود.
🕡ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم.
#ابراهيم ماجراي اين سه روز را ⏪تعريف ميكرد: 🎶
با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند.🔴
كنار يك تپه محاصره شــديم💢، نزديك به يكصد عراقــي😱 از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند. 💥⚡️
ما پنج نفرهم دركنار تپه در چاله اي سنگر گرفتيم و شليك ميكرديم💥💥.
تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا🌌 عراقيها عقب نشيني كردند🔴.
دو✌️ نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيـ🕊ــد شدند.
از سنگر بيرون آمديم، 😟كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها🌳 رفتيم.
در آنجا پيكر شهـ🕊ـدا را مخفي كرديم. خسته😰 و گرسنه😓 بوديم.
از مسير غروب آفتـ☀️ـاب قبـ🕋ـله را حدس زدم و #نماز را خوانديم.
#ادامـہ_دارد👇👇
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅
⏮بعد از #نماز به دوســتانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت تســبيحات حضرت زهرا📿(س)را بگوئيد🍀.
🍀بعد ادامه دادم: اين تسبيـ📿ـحات را پيامبر، زماني به دخترشان تعليم فرمودند
كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند🌼🌷.
🍀بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم.😑 خبري از عراقيها نبود. 🤗
مهمات ما هم كم بود☹️.
يكدفعــه در كنــار تپه چندين جنــازه عراقي را ديدم.😉
اســلحه و خشــاب و نارنجكهــاي آنها را برداشــتيم. 👌مقداري آذوقه هم پيــدا كرديم و
آماده حركت شديم🚶🚶. اما به كدام سمت!؟🤔
هوا تاريك⛺️ و در اطراف ما دشــتي صاف بود.
تســبيـ📿ـحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم.🌹🕊🍀
در ميان دشــمن☠، خستگي😓، شب تاريك 🌑و...
اما آرامش عجيبي داشتيم😊!
نيمه هاي شب🌜 در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم⚡️.
مسير آن را ادامه داديم☄.
به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار🛰📡 در داخل آن قرار داشت.
#ادامـہ_دارد👇👇
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀❤️🌷❤️❀🍃✿┅┅