eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااااام😇 🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😃😉 بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀 🌷اسير🌷 به نقل از مهدي فريدوند،مرتضي پارسائيان: از ويژگي هاي ابراهيم،احترام به ديگران😌، حتي به اسيران جنگي بود😇،هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم👂كه:اكثر اين دشمنان👺ما انسان هاي جاهل👿و ناآگاه هستند،بايد اسلام واقعي را از ما ببيند😉آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد. لذا در بسياري از عمليات ها⚔قبل از شليك به سمت دشمن👺در فكر🤔به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود،با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت🤗 . سه اسير عراقي را داخل شهر🏙آوردند،هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود😞. مسئوليت حفاظت💪آنها را به ابراهيم سپرديم❤️. هر چيزي كه از طرف تداركات🍽براي ما مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم😋،ابراهيم همان را بين اسـرا توزيع ميكرد☺️،همين باعث ميشد كه همه،حتي اسرا مجذوب💞رفتار او شوند. كمي هم عربي بلد بود😉در اوقات بيكاري مي نشست و با اسرا صحبت ميكرد👨❤️👨 دو✌️روز ابراهيم با آنها بود،تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد🚙آنها از ابراهيم سؤال كردند:شما هم با ما ميايي؟🙄وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت😔شــدند. آنها با گريه😭التماس🙏 ميكردند و ميگفتند: مــا را اينجا نگه دار،هر كاري بخواهي انجام ميدهيم🙏،حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم⚔👊!!! 💖 [❀ @ebrahimdelha ❀] 🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀 عمليات بر روي ارتفاعات بازي دراز⛰آغاز شد. ما دو👥نفر كمي به سمت بالایی ارتفاعات رفتيم😖از بچه هاي خودي دور شديم😶. به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي👥در آن بودند. با اسلحه🔫اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد😏. فكر نميكردم اينقدر زياد باشــ! ما دو✌️نفر و آنها پانزده نفر بودند😲. گفتم: حركت كنيد🗣. اما آنها هيچ حركتي نميكردند😑!! طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي✌️ما حمله كنند. شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم😏! دوباره داد🗣زدم: حركت كنيد و با دســت اشاره كردم👉ولي همه عراقي ها به افسر👮درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه گ👀ميكردند! افسر بعثي ابروهايشرا بالا مي انداخت😶. يعني نرويد!خيلي ترسيدم😨،تا به حال در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم😞،دهانم از ترس تلخ شد.يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار😑، اما كار درستي نبود⛔️ 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀] 🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀 هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد😣،از ترس اسلحه را محكم گرفتم✊،از خدا💓خواستم كمكم كند🙏 يكدفعه از پشت سنگر ابراهيم را ديديم😍،به سمت ما مي آمد❤️. آرامش عجيبي پيدا كردم😊،تا رسيد،در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم گفتم: آقا ابرام، كمك🙏❣! پرسيد: چي شده؟! گفتم: مشكل اون افسر👮عراقيه،نميخواد اينها حركت كنند😕! بعد با دست،افسر را نشان دادم😉 لباس و درجه اش با بقيه فرق داشت و كاملا مشخص بود😑. ابراهيم اسـلحه اش🔫را روي دوشش انداخت و جلو رفت🚶با يك دست يقه افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت😟و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد😧 تمامي عراقي ها از ترس😰روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند🙌،افسر بعثي👮مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد😏،ذوق زده شــده بودم😍، در پوست خودم نميگنجيدم،تمام ترس لحظات پيش من برطرف شــده بود😅 ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند🙃. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد💓 بعد با هم😊،اسرا و افسر بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم💪 ... [❀ @ebrahimdelha ❀] 🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
⬅️❣این قسمت هم تمام شد .. حتما منتظر باشید تا فرداشب برگردم و قسمت بعدی داستان علمدار ڪمیل رو براتون تعریف کنم😊🌷 🌌شــبتون زهــ♡ــرایی🌠 🔸التماس دعا [❀ @ebrahimdelha ❀]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫 (س) 🌸 میخواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسد اوّل رفته بود سراغ اهل بیت یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع) مشهد. یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فراه ) مسجد جمکران یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه (س) 🕊 قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش! فرموده بود :🌾 “چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی” 🌷 @ebrahimdelha ┅┅✿🍃❀🕊🌷🕊❀🍃✿┅┅
بســـم الله الرحمـــن الرحیـــم اســلام علــیک یا غریـــب الغــربا✋ شنیــــدم امــام رضـــا درد منـــو دوا میـــدی شنیـــدم امـــام رضـــا مریضـــارو شفــا میـــدی شنیـــدم کــه ضـــامن آهــو شـــدی امـــام رضـــا میــشه ضـــامن منــم شمـــا بشـــی پــیش خــدا ◾️ســاعت #هشت بـــه وقت امــام #رئـــوف بــه نیــابت از جمـــیع شهـــدا 🕊و بــه ویــژه #شهید_مسلم_رسولی_کناری (شهید غواص) @ebrahimdelha ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام همراهان عزیز🌷❤️ بریم باهم ادامه زندگی فرمانده دلاور،حاج احمدمتوسلیان رو بخونیم⬇️ @ebrahimdelha🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷 🌷🍃 🌷 #شهید_حاج_احمدمتوسلیان #قسمت_دوم 🌷در دی ماه ۱۳۶۰ عملیات محمد رسول‌الله از دو محور ☄مریوان و ☄پاوه بر روی منطقه خرمال توسط وی و شهیدابراهیم همت🍃 رهبری شد که این عملیات سنگ بنای تأسیس تیپ ۲۷ رسول‌الله به‌شمار می‌رود✔️.حاج احمد در سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از مراسم حج، از طرف محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) مأمور فرماندهی 👮سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسول‌الله شد🙂. او به همراه بروجردی راهی جبهه‌های جنوب شد👌. 🌷در شب ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ 🍃عملیات بیت‌المقدس🍃 به فرماندهی حاج احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد✌️ که موجب آزادسازی خرمشهر شد.💪 در پی آزادسازی خرمشهر، او به همراه دیگر فرماندهان👮👮👮 فتح خرمشهر نزد حضرت امام خمینی رفته و امام✨ آن‌ها را، به ویژه احمد را به گرمی مورد تفقد خاص قرار داد☺️. #ادامه_دارد... @ebrahimdelha🏴 🌷 🌷🍃 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃🌷🍃