🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
#قسمت_سی_و_هفتم
🌷اسير🌷
به نقل از مهدي فريدوند،مرتضي پارسائيان:
از ويژگي هاي ابراهيم،احترام به ديگران😌، حتي به اسيران جنگي بود😇،هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم👂كه:اكثر اين دشمنان👺ما انسان هاي جاهل👿و ناآگاه هستند،بايد اسلام واقعي را از ما ببيند😉آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد. لذا در بسياري از عمليات ها⚔قبل از شليك به سمت دشمن👺در فكر🤔به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود،با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت🤗 .
سه اسير عراقي را داخل شهر🏙آوردند،هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود😞.
مسئوليت حفاظت💪آنها را به ابراهيم سپرديم❤️. هر چيزي كه از طرف تداركات🍽براي ما مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم😋،ابراهيم همان را بين اسـرا توزيع ميكرد☺️،همين باعث ميشد كه همه،حتي اسرا مجذوب💞رفتار او شوند.
كمي هم عربي بلد بود😉در اوقات بيكاري مي نشست و با اسرا صحبت ميكرد👨❤️👨
دو✌️روز ابراهيم با آنها بود،تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد🚙آنها از ابراهيم سؤال كردند:شما هم با ما ميايي؟🙄وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت😔شــدند. آنها با گريه😭التماس🙏 ميكردند و ميگفتند: مــا را اينجا نگه دار،هر
كاري بخواهي انجام ميدهيم🙏،حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم⚔👊!!!
#ادامه_دارد 💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
عمليات بر روي ارتفاعات بازي دراز⛰آغاز شد. ما دو👥نفر كمي به سمت بالایی ارتفاعات رفتيم😖از بچه هاي خودي دور شديم😶.
به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي👥در آن بودند. با اسلحه🔫اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد😏.
فكر نميكردم اينقدر زياد باشــ! ما دو✌️نفر و آنها پانزده نفر بودند😲.
گفتم: حركت كنيد🗣. اما آنها هيچ حركتي نميكردند😑!!
طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي✌️ما حمله كنند.
شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم😏!
دوباره داد🗣زدم: حركت كنيد و با دســت اشاره كردم👉ولي همه عراقي ها به افسر👮درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه گ👀ميكردند!
افسر بعثي ابروهايشرا بالا مي انداخت😶.
يعني نرويد!خيلي ترسيدم😨،تا به حال در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم😞،دهانم از ترس تلخ شد.يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار😑، اما كار درستي نبود⛔️
#ادامه_دارد 👇
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد😣،از ترس اسلحه را محكم گرفتم✊،از خدا💓خواستم كمكم كند🙏 يكدفعه از پشت سنگر ابراهيم را ديديم😍،به سمت ما مي آمد❤️. آرامش عجيبي پيدا كردم😊،تا رسيد،در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم گفتم: آقا ابرام، كمك🙏❣! پرسيد: چي شده؟!
گفتم: مشكل اون افسر👮عراقيه،نميخواد اينها حركت كنند😕! بعد با دست،افسر را نشان دادم😉 لباس و درجه اش با بقيه فرق داشت و كاملا مشخص بود😑.
ابراهيم اسـلحه اش🔫را روي دوشش انداخت و جلو رفت🚶با يك دست يقه افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت😟و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد😧
تمامي عراقي ها از ترس😰روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند🙌،افسر بعثي👮مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد😏،ذوق زده شــده بودم😍، در پوست خودم نميگنجيدم،تمام ترس لحظات پيش من برطرف شــده بود😅 ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند🙃. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد💓
بعد با هم😊،اسرا و افسر بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم💪 ...
#پایان_قسمت_سی_و_هفتم
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫
#شهداوحضرت_فاطمه(س)
🌸
میخواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسد اوّل رفته بود سراغ اهل بیت
یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع) مشهد.
یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فراه ) مسجد جمکران
یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه (س)
🕊
قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش! فرموده بود :🌾
“چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی”
#سردار_شهید_مصطفی_ردّانی_پور🌷
@ebrahimdelha
┅┅✿🍃❀🕊🌷🕊❀🍃✿┅┅
بســـم الله الرحمـــن الرحیـــم
اســلام علــیک یا غریـــب الغــربا✋
شنیــــدم امــام رضـــا درد منـــو دوا میـــدی
شنیـــدم امـــام رضـــا مریضـــارو شفــا میـــدی
شنیـــدم کــه ضـــامن آهــو شـــدی امـــام رضـــا
میــشه ضـــامن منــم شمـــا بشـــی پــیش خــدا
◾️ســاعت #هشت بـــه وقت امــام #رئـــوف
بــه نیــابت از جمـــیع شهـــدا
🕊و بــه ویــژه
#شهید_مسلم_رسولی_کناری (شهید غواص)
@ebrahimdelha
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
#شهید_حاج_احمدمتوسلیان
#قسمت_دوم
🌷در دی ماه ۱۳۶۰ عملیات محمد رسولالله از دو محور ☄مریوان و ☄پاوه بر روی منطقه خرمال توسط وی و شهیدابراهیم همت🍃 رهبری شد که این عملیات سنگ بنای تأسیس تیپ ۲۷ رسولالله بهشمار میرود✔️.حاج احمد در سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از مراسم حج، از طرف محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) مأمور فرماندهی 👮سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسولالله شد🙂. او به همراه بروجردی راهی جبهههای جنوب شد👌.
🌷در شب ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ 🍃عملیات بیتالمقدس🍃 به فرماندهی حاج احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد✌️ که موجب آزادسازی خرمشهر شد.💪 در پی آزادسازی خرمشهر، او به همراه دیگر فرماندهان👮👮👮 فتح خرمشهر نزد حضرت امام خمینی رفته و امام✨ آنها را، به ویژه احمد را به گرمی مورد تفقد خاص قرار داد☺️.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha🏴
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃