🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
سلام خسته نباشید🌺
من چندسال پیش به یه خانوم معرفی شدم براکلاس خودسازی.مدتی به برنامه ای که دادن عمل کردم خداییشم خوب بودبرام☺️ ولی یه شب خواب دیدم تو یه کوچه دنبال یه خونه ام🤔 خونه های توی کوچه که باز و بزرگ بود،ظاهرتمیزوهمه منظم ساخته شده بودن👌 رفتم تویکیشون،داخل خونه خیلی بهم ریخته و نامرتب بود.یه خانوم میانسال که مریض هم بودندتوهمون حال مریضی جزوه هایی روبه من دادندگفتن اینامال شهداس😌
این براچندسال پیش بود...
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
تاچندوقت پیش یه موضوعی خیلی ناراحتم میکرد😔درمونده شده بودم خواب دیدم توی یه خونه جنگ زده ام😳 ردمیشدم یه رزمنده مجروح رودیدم که من رو به جنازه یه شهیدکه نزدیک خودش بودارجاع داد،🌷بعدازاون براخودم دورفیق شهیدانتخاب کردم یابهتربگم انتخابم کردند.😍😢
#ارسالی_ازکاربران
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
دوستان گرامی
✍شاید خیلی ازشما عزیزان هم توسل به شهدا کردین و حتما هم کمکتون کردن😊
خوشحال میشیم اگه مایل بودین حتما به این آیدی #دلنوشته_هاتون رو بفرستین☺️👇
@EBRAHIM_hadi_97
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
#قسمت_چهلم
🌷ابوجعفر🌷
به نقل از: حسین الله کرم،فرج الله مرادیان
روزهاي پاياني سال 1359 خبر رسيد📢بچه های رزمنده، عمليات⚔ديگری را بر روی ارتفاعات🏔بازی دراز انجام داده اند. قرار شد هم زمان بچه های اندرزگو👥، عمليات نفوذی در عمق مواضع دشمن انجام دهند.
برای این کار به جز ابراهیم💚، وهاب قنبری، رضا گوديني و من انتخاب شديم☺️
شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند.👬
وسايل لازم كه مواد غذايي🍞و سلاح 🔫و چندين خوردو ضد مین🛡بود برداشتيم.
با تاريك شدن هوا🌌به سمت ارتفاعات حركت كرديم🚶.
با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا🌄در محل مناسبي استقرار پيدا كرديم و خودمان را مخفي كرديم😎.
در مدت روز، ضمن اســتراحت😇، به شناســايي مواضع دشــمن و جاده هاي داخل دشت🏞 پرداختيم. از منطقه نفوذ دشمن👺نيز نقشه اي📝 ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو✌️جاده داشــت كه يكي جاده آســفالته (جاده دشــت گيلان)🛣و ديگري جاده خاكي بود🏞كه صرفًا جهت فعاليت نظامي⚔ از آن استفاده ميشد.
فاصله بين ايــن دو جاده حدوداً پنج 🖐كيلومتر بود. يــك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت👀 آن را برعهده داشتند.
#ادامه_دارد 💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
با تاريك شدن هوا🌌و پس از خواندن نماز📿 حركت كرديم.
من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته 🛣و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي🏞رفتند. در اطراف جاده پناه😎گرفتيم. وقتي جاده خلوت شــد به ســرعت🏃 روي جاده رفتيم.
دو✌️عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي 🕳موجود كار گذاشتيم😏. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع🏃به سمت جاده خاكي حركت كرديم😶.از نقــل و انتقالات🚙نيروهای دشــمن معلوم بود كــه عراقي ها هنوز بر روي بازي دراز درگير⚔ هســتند. بيشــتر نيروهــا و خودروهاي🚙 عراقي به آن ســمت ميرفتند😉. هنوز به جاده خاكي🏞نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي💥 از پشت سرمان شنيديم👂. ناگهان هر دوي👥 ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم😑!
يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن🔥بود. بعد از لحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر💥 شــد. تمام دشــت از ســوختن تانك روشن🌋شــده بود. ترس و دلهره😰عجيبي در دل عراقي ها افتاده بود😏. به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي👮 بدون هدف شليك🔫 ميكردند.
#ادامه_دارد 💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
وقتي به ابراهيم و بچه ها👥رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند😌.
با هم به سمت ارتفاعات🏔حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح🌤وقت زيادي داريم. اســلحه و امكانات هم داريم😊، بياييد با كمين زدن👀، وحشت بيشتري در دل دشمن👺ايجاد كنيم😉.
هنوز صحبت هاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري💥از داخل
جاده خاكي🏞شــنيده شد👂. يك خودرو عراقي🚙روي مين رفت و منهدم شد. همه
ما از اينكه عمليات⚔موفق بود خوشحال شديم😇. صداي تيراندازي🔫عراقي ها بسيار
زياد شد. آنها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آنها نفوذ كرده اند👀 براي همين شروع به شليك خمپاره و منور🎆كردند. ما هم باعجله به سمت كوه رفتيم🏃.
روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ🚙عراقي از پشــت آن به سمت ما آمد😱. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميم گيري باقي نگذاشت!😨
بچه ها ســريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند🔫. بعد از لحظاتي به سمت خودرو عراقي🚙حركت كرديم. يك افسر👤عالی رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند😵. فقط بيسيم چی📞آنها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به پای بيسيم چی عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد😰.
#ادامه_دارد 💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#عنایت_حضرت_فاطمه
به شهید عزیز #عبدالحسین_برونسی
تا نزدیک خط دشمن رفتیم. یک هفته ای می شد که عراقی ها روی این خط کار می کردند. دژ قرص و محکمی از آب در آمده بود.😑 جلو دژ موانع زیادی توی چشم می زد، جلوتر از موانع هم، درست سر راه ما، یک دشت صاف و وسیع خودنمایی می کرد. اگر مشکل موانع را می توانستیم حل کنیم، این یکی ولی کار را حسابی پر دردسر می کرد.😓 با همه این احوال، بچه ها به فرمانده تیپ می گفتند: شما فقط بگو برای برگشتن چه کار کنیم.😟
🌱
ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم. برای همین مهم تر از همه، قضیه سالم برگشتن نیرو بود.👌 فرمانده تیپ چند تا راهنمایی کرد. عملاً هم کارهایی صورت دادیم، حتی گرایمان را، رو حساب برگشتن تنظیم کردیم.
⚜
از شناسایی که بر گشتیم، نزدیک غروب🌄 بود، بچه ها رفتند به توجیه نیروها. من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان.
#ادامه_دارد
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🕊یا غیـــاث من لا غیـــاث لــه
الســلام علیـک یـا علـــی ابن موســی الرضـــا المرتضـــی✋
◾️حالا ڪه نیامدم دمتــ را بفرستــ
من نیستم آنجاڪرمت را بفرستــ
گفتم ڪه مریضم و دوا میخواهم
پس گرد و غبار حرمتــ را بفرستــ▪️
ساعــت #هشت به وقــت امام #رضا
به نیابـــت از جمیـــع شهــدا
🕊و به ویــژه
#شهید_رسول_خلیلی (مدافع حرم)
@ebrahimdelha
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
#شهیدمحمدعلی_جهان_آرا
#قسمت_دوم
🌷پس از آزادی✌️ از زندان، پرتلاشتر از گذشته💪 به فعالیت خودم ادامه دادم باز ساواك من را احضار و تهدید كرد تا از فعالیتهای سیاسی و اسلامی كنارهگیری كنم😏 تهدیدی بینتیجه😁، كه منتهی به نیمه مخفی شدن فعالیتهای من و دوستانم گردید😉.
✨پس از اخذ دیپلم📜 (در سال 1354) برای ادامه تحصیل📚 راهی مدرسه عالی بازرگانی🏨 تبریز شدم و برای شكلگیری انجمن اسلامی✊ این مركز دانشگاهی تلاش نمودم☺️. در این زمان در تكثیر و پخش اعلامیههای📑 امام امت(ره)✨ و نیز انتشار جزوهها📄 و بیانیههای افشاگرانه علیه سیاستهای سركوبگرانه رژیم 👿فعالیت میكردم✌️.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
✨در سال 1355 به دلیل ضرورتی👌 كه در تداوم جهاد مسلحانه 🔫💣احساس میكردم به گروه منصورون پیوستم✌️. از همین دوران بود كه به دلیل ضرورتهای كار مسلحانه مكتبی✊، ناچار به زندگی كاملاً مخفی روی آوردم😐.
✨سال 1356 مامور جابجایی مقادیری سلاح⛔️ از تهران به اهواز شدم💪. در حالی كه گروه، توسط عوامل نفوذی ساواك👹 شناسایی شده😐 و گلوگاههای جاده تهران – قم توسط مامورین كمیته مشترك ضدخرابكاری كنترل میشد🚔، ماهرانه خودرو حامل سلاحها را از تور ساواك عبور دادم😁😊 و به اهواز رساندم✌️ با همین سلاحها من و دوستانم دست به اجرای تعدادی عملیات مسلحانه (هماهنگ با اعتصاب كارگران شركت نفت در اهواز) زدیم.✊
✨در كنار فعالیتهای مسلحانه‼️، امور سیاسی – تبلیغی را نیز از یاد نمیبردم😌 و دامنه فعالیتهایم را به شهرهای 🍃تهران، قم، یزد، اصفهان و كاشان🍃 گسترش دادم.😃
در تاریخ 2/2/1357 سیدعلی جهانآرا،یعنی برادرم 👱 توسط ساواك به شهادت میرسد😞.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
🌷فعالیتهای دوران انقلاب✌️
✨دربهار🌳 و تابستان🌞 سال 1357 تصمیم گرفتم تا به منظور گذراندن آموزش و كسب تجارب نظامی 💪بیشتر همراه با عدهای از دوستان👬👬 خود به سوریه🇸🇾 و اردوگاههای مقاومت فلسطین🇮🇱 برود. شهید 🍃حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو 🍃مسئولیت اعزام سید م و دوستانم را عهدهدار میشود.😊 پس از اعزام گروهی از یاران من و همزمان با راهی شدن خودم‼️ ، كشتار😞 مردم تهران در میدان ژاله سابق ➡️توسط رژیم صورت میگیرد😢 كه من را از رفتن به خارج منصرف میکند😠. تصمیم گرفتم در ایران بمانم💪 و به مبارزه در شرایط حاد آن دوران ادامه دهم.✌️✊
✨در پاییز سال 1357 در پی اعزام تانكهای ارتش😐 رژیم شاه👺 به خیابانهای اهواز و كشتار مردم☹️، من و دوستانم تصمیم به دفاع مسلحانه😡 از مردم تظاهر كننده گرفتیم💪. در یك درگیری سنگین با نیروهای زرهی رژیم،👊 حدود 30 نفر از مزدوران😈 و چماقداران👻 شاهنشاهی را مجروح کردیم😁 و سالم به مخفیگاه خویش برگشتیم☺️.
✨با پیروزی✌️ انقلاب اسلامی😍 در بیست و دوم بهمن 1357 من پس از دو سال و نیم زندگی مخفی‼️ به خرمشهر برگشتم☺️❤️
🍃پایان قسمت دوم🍃
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃