eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜🌷 #مادرشهیدذوالفقاری با اشاره به اخلاص فرزندش گفت: پسر من طلبه حوزه حاج ابوالفتح بود که در 26 بهمن ماه سال 93 به شهادت رسید.🌷 مراسم او را در نجف برگزار کردیم و بدنش در وادی السلام به خاک سپرده شد. علمای نجف در مراسم چهلم او می‌گفتند شهید ذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی نمازش را می‌خواند به وادی السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود، قرآن📖 و زیارت عاشورا می‌خواند تا آن را برای آخرتش ذخیره کند.👌 مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است.🌹 وی افزود:هادی یک کتاب📗 معراج السعاده خریده بود و در نجف می‌گفت هر شبی یک صفحه از آن را می‌خوانم و به آن عمل می‌کنم و شب بعد سراغ صفحه بعد می‌روم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای خواهرانش خرید و همین توصیه را به آن‌ها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی اعمال و کردارتان خواهد داشت و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از برادر خود نگاه داشته و آن را می‌خوانند.🌸 #شهیدمدافع_حرم #شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری #سالروزولادت ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼 🍃 ادامه داستان ⏬ - آن شب یکی از همان آقایانی که با گروه بختیار ارتباط داشت، اعلامیه بختیار را که در آن گفته بود می خواهم برای پاره ای مذاکرات با #آیت #الله #خمینی به پاریس🗼 بروم ، آورد آنجا و گفت این اعلامیه📃 را بختیار داده و گفته است امام هم با این اعلامیه موافقت کرده است و این امر برای ما غیر قابل باور بود که امام ملاقات با بختیار را به این سادگی بپذیرد. 🔶🔸 چون ما از قبل می دانستیم که شرط دخول برای زیارت امام #استعفا از مقامات و حتی بالاتر از آن تبری جستن از نظام پادشاهی و این قبیل چیزها است و در بین ما این شرط به عنوان اذن دخول برای رسیدن به خدمت امام گفته می شد و لذا برای ما قابل تصور نبود که بختیار با یک متن بیرمق و ضعیفی اجازه رسیدن به حضور امام را دریافت کرده باشد لکن آن کسی که اعلامیه را آورده بود و خودش هم #عضو #شورای #انقلاب بود، می گفت تحقیقا آن کار انجام گرفته است. 💠 ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼 🍃 ⏪در ابتدای که اعلامیه را آوردند، در جلسه نبود و قبل از اینکه ایشان بیایند یکی از عبارات اعلامیه📃 را اصلاح کرد و بعد که شهید بهشتی آمد یک اصلاح دیگری هم ایشان به عمل آوردند که در نتیجه این دو اصلاح تقریباً محتوا عوض شد و آن دو گفتند اگر عبارات این طور باشد شاید مورد قبول حضرت امام قرار بگیرد، لکن به نظر اکثریت بعید به نظر می رسید که امام چنین چیزی را قبول کنند. از اثنای صحبت یکی از حضار هم عقیده خودمان گفت: این مشکلی ندارد، خوب است خودمان تلفنی ☎️از پاریس🗼 سؤال کنیم؟ شهید مطهری گفت: 💠من خودم سؤال می کنم و رفت در اتاق مجاور که تلفن☎️ بود، پس از اندکی که برگشت گفت: بله امام قبول کردند و آقای مطهری گفته بودند ما اینجا دو مطلب را اصلاح کردیم که به بختیار بقبولانیم لکن از آنجا گفته بودند شما برای تغییر اعلامیه📃 اصرار نکنید، امام همان متن را قبول کردند، فقط شما کاری بکنید که اعلامیه📃 به اخبار ساعت هشت بعد از ظهر برسد ایشان که برگشت، گفت: امام قبول کردند و می گویند اصرار هم نکنید. ما گفتیم پس اقلاً این دو اصلاح انجام شده باشد که همان ساعت قم . . . ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
🇮🇷 #روزشمار: تا جشن بزرگ انقلاب= فقط 9⃣روز دیگر #همه_می_آییم ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
خوآهـرمـ|💚|••• اَگَــر زیبایے گیسُوآنَٺ عُنوآنے اَسٺ ڪِہ دَر شِعر ها سِتایش مےشود... #حجب‌وحیاے طُــ|❤️| عنوآنے اسٺ ڪہ در قرآݩ ستایش و تاڪید شده اسٺ.... ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
#زهرا #سادات #رفیعی علوی ۸ساله از شهر علویجه ای جانم عزیزم 😍ان شالله دعای خانم #فاطمه #زهرا س بدرقه راهت. ☺️ سرباز #ولایت ان شالله 😍 ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
#حجاب اسلحه محکمی است که زن با آن می تواند از حقوق و ارزش هایش دفاع کند. #چالش_دختران_فاطمی عزیزان وهمراهان همیشگی ،عکس دختر دلبند خود یا اطرافیان عزیزتان را با حجاب برای ما ارسال کنید تا با نام خودشون درکانال به اشتراک بزاریم 😍 🌟لطفا هنگام ارسال عکس به خاطر داشته باشید که: 1)حتما اسم فرزند دلبندتون رو همراه ،سن و نام شهری که ساکن هستید ذکر کنید. 2) لازم به ذکر است رده سنی شرکت در این چالش تا 8 سال میباشد. عکس رو به آیدی زیر ارسال کنید،منتظر عکس فرشته های کوچولوتون هستیم 😍 👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌ ╭─┅─🍃🌺🍃─┅─╮ @Yaaliiiiiiii ╰─┅─🍃🌺🍃─┅─╯
قرآن مجيد، اول وقت را يكى از صفات مۆمنان مى داند و مى فرمايد: مۆمنان كسانى هستند كه را حفظ مى كنند. حفظ نماز به اين است كه گزاران آن را از اول وقت به تأخير نيندازند. @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#استاد فاطمی نیا بنابر فرموده اهل معرفت برای دور ماندن از گناه این دو کار ضروری است 🌺 اول 🌺 سکوت و کم حرف زدن دوم 🌺 مشغول یکی از اذکار مانند صلوات یا استغفار شدن 🌺 گفته های عرفانی 🌹🌹 @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 آن روزها دلم عجیب هوای شلمچه را داشت😔 و روز شماری میکردم برای رسیدن این مژده و راهی شدن من به شلمچه... بالاخره امروز خانم مدیر سر صف اعلام کرد که قراره بریم اردوی راهیان نور...😍 لحظه ها رو پشت سر هم گذراندم و با ذوق وارد خانه شدم🤗 وقتی همه سر سفره نشستیم به پدرم گفتم اما پدرم مخالفت کرد...😢 تمام ذوقی ک در چشمانم برای رفتن به شلمچه بود ناگهان به غمی در گلویم تبدیل شد...😭😔😔😔 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 با فکر شلمچه چشمانم را بستم و به خواب رفتم؛😴 در خواب دیدم که مردِ بی سری نزدیکم میشود و میگوید غصه نخور من دعوتت میکنم،☺️ از خواب پریدم و به اینکه چه کسی قرار است من را به شلمچه دعوت کند فکر کردم.🤔 صبح شد و به مدرسه رفتم وقتی وارد سالن شدم همکلاسی ام که انگار فقط در آن لحظه انتظار آمدن من را میکشید مرا در آغوش کشید و گریه کرد😭...گیج شده بودم. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 دلیلش را پرسیدم گفت:«دختر خواب دیدم که همه ی بچه های کلاس توی یه باغ🏞 هستیم یک آقایی با لباس خاکی و سر بریده میاد دست و تو رو میگیره و میبره...»😭 فقط خوابم تو ذهنم تداعی شد و وقتی رفتم به شلمچه فهمیدم خوابها گاهی از آینده خبر می آورند و من مهمان شهید ابراهیم همت بودم و چه میزباني بهتر از ایشان...😥🤗 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
عزیزان اگه عنایتی از دیگه ای هم بهتون شده خوشحال میشیم با ما به اشتراک بزارید☺️ کانال ماله خودتونه و با وجود شماست که ما هم شوق این رو پیدا میکنیم تا با قدرت بیشتر در کارمون پیش بریم🌸🍃 @EBRAHIM_hadi_97
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷 #همسرشهید ملیکا بعدازظهر روز ۱۳ بهمن ماه از خواب بیدار شد و با گریه😭 خوابی را که دیده بود برایم تعریف کرد. گفت دیدم پدرم آمد از روی یک بلندی با دست خونی من را بوس کرد و به من گفت تندتند می‌آیم به دیدنت و رفت. با شنیدن این خواب نگران شدم اما حرفی نزدم.😔 روزپنج‌ شنبه۱۵بهمن ماه بود که به دلم افتاد سجاد دارد بر می‌گردد.☺️ موقع اذان ظهربود. زنگ زدم خانه پدرم و آنها خبر دادند که سجاد شهید شده است.😢 باورم نمی‌شد و پیش خودم می‌گفتم سجاد دارد بر می‌گردد و با این خبر سر به سرم می‌گذارند. اصلا در حال خودم نبودم. 🌹  می‌خواستم به همه بفهمانم که این شوخی است، دوست داشتم همه حرفم را باورکنند. ولی با این حال خیلی آرام بودم. انگارحضرت زینب(س)‌ به من نظرکرده بودند که اینطور آرام و صبور بودم.💫 همه از آرامشم نگران بودند. هرچه همه بیقراری می‌کردند، من آرام‌تر می‌شدم. اصلاً انگار در عرض چند ساعت کلی تغییرکرده و صبور شده بودم. آنقدر آرام بودم که نگران خودم شده بودم که چرا در نبود سجاد می‌توانم نفس بکشم و زنده باشم.😞🌺 #شهیدسیدسجادروشنایی #سالروزشهادت ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃🌺🍃 👈 #نمازاول_وقت 💢هر اذانی یک صدا زدن خصوصی است برای کندن تو از یک وضعیت بد⚠️ 💢پس این لحظه و فرصت طلایی را از دست نده! چون کسی که این فرصت را برایت ایجاد کرده خداوند است که مثل یک مربی دلسوز ، زمینه رشد و سازندگی روح تو را به وسیله #نماز اول وقت فراهم کرده است... ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااااام😇 🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😊❤️ بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀]
💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚 [] 💕مطلع الفجر💕 راوی:حسین الله کرم مدتي از عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا گذشــت. براي درهم شكستن عظمت ارتش عراق👺، سلسله عمليات هایی در جنوب، غرب و شمال جبهه هاي نبرد طراحي گرديد. در هشــتم8⃣آذرماه اولين عمليات بزرگ يعني طريق القدس(آزادي بســتان)انجام شد و اولين شكست سنگين به نيروهاي حزب بعث👹 وارد شد. طبق توافق فرماندهان، دومين عمليات در منطقه گيلان غرب تا سرپل ذهاب .كه نزديكترين جبهه به شهر بغداد بود انجام ميشد. لذا از مدتها قبل،كار شناسائي منطقه و آمادگي نيروها👥 آغاز شده بود. مسئوليت عمليات اين محور به عهده فرماندهي سپاه گيلان غرب بود. همه بچه هاي اندرزگو در تكاپوي كار بودند. مســئوليت شناسايي منطقه دشمن👺به عهده ابراهيم بود. اين كار در مدت كوتاهي به صورت كامل انجام پذيرفت. ابراهيم💚براي جمع آوري اطالعات، به همراه يكي از كردها به پشت نيروهاي دشمن👺رفت. آنها طي يك هفته تا نفت شهر رفتند. ابراهيم در اين مدت نقشه هاي خوبي از منطقه عملياتي آماده كرد. بعد هم به همراه چهار عراقي👿 كه به اسارت گرفته بودند به مقر بازگشتند! ابراهيم💚پس از بازجویی از اسرا و تكميل اطلاعات لازم. نقشه هاي عمليات را كامل كرد و در جلسه فرماندهان آنها را ارائه نمود.😉 ... [❀ @ebrahimdelha ❀] 💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚
💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚 سرهنگ علي ياري و سرگرد سالمي از تيپ ذوالفقار ارتش نيز با نيروهاي سپاه هماهنگ شدند. بسياري از نيروهاي محلي از سرپل ذهاب تا گيلان غرب در قالب گردان های مشــخص تقسيم بندي شــدند. اكثر بچه هاي اندرزگو به عنوان مسئولين اين نيروها انتخاب شدند. چندين گردان از نيروهاي ســپاه و داوطلب به عنوان نيروهاي خط شــكن، وظيفه شروع عمليات را بر عهده داشتند. فرماندهان در جلســه👥 نهايي، ابراهيم💚 را به عنوان مســئول جبهه مياني، برادر صفر خــوش روان را به عنوان فرمانده جناح چپ و برادر داريوش ريزه وندي را فرمانده جناح راســت عمليات انتخاب كردند. هدف عمليات پاكســازي ارتفاعات🗻 مشرف به شهرگيلان، تصرف ارتفاعات 🏔مرزي و تنگه هاي حاجيان و گورك وپاسگاه های مرزي🇮🇷 اعلام شده بود. وســعت منطقه عملياتي نزديك به هفتاد كيلومتر بود. از قرارگاه خبر🗣 رسيد كه بلافاصله پس از اين عمليات، سومين حمله در منطقه مريوان انجام خواهدشد. همه چيز در حال هماهنگي بود. چند روز قبل از شــروع كار از فرماندهي سپاه اعلام شد: عراق👹 پاتك وسيعي را براي باز پس گيري بستان آماده كرده،شما بايد خيلي سريع عمليات را آغاز كنيد تا توجه عراق👹از جبهه بستان خارج شود.براي همين، روز بعد يعني بيســتم آذر 1360 براي شــروع عمليات انتخاب شد. شــور وحال 😍عجيبي داشتيم. فردا اولين عمليات گسترده در غرب كشور و بر روي ارتفاعات⛰ شــروع ميشــد. هيچ چيز قابل پيش بينــي نبود. آخرين خداحافظي😭 بچه ها در آن شب ديدني بود😍. ... [❀ @ebrahimdelha ❀] 💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚🕊💚
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 حتما منتظر باشید تا فرداشب برگردم و ... ادامشو براتون تعریف کنم 😊 یاعلی ✋ [❀ @ebrahimdelha ❀] 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 به شهید عزیز در چنین شرایطی، بدون یک ذره چون و چرا برگشت.😕 حالا هم منتظر عکس العملش بودم، گفت: نظرت همین بود؟ پرسیدم: مگه شما نظر دیگه ای هم داری؟🤔 چند لحظه ای ساکت ماند. جور خاصی که انگار بخواهد گریه اش بگیرد،😥 گفت: من هم عقلم به جایی نمی رسه. دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟😐 حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم:😠 حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟! ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 به شهید عزیز باز چیزی نشنیدم، چند بار دیگر سوالم را تکرار کردم. او انگار نه انگار که در این عالم است.😕 یک آن شک برم داشت که نکند گوش هاش از شنوایی افتاده اند یا طور دیگری شده؟😣 خواستم باز سوالم را تکرار کنم، صدای آهسته ناله ای مرا به خود آورد. صدا از عقب می آمد. سریع، با سینه خیز رفتم لابه لای ستون.🌸 حول و حوش ده دقیقه گذشت.توی این مدت،دو،سه بار دیگر هم امدم پیش عبدالحسین. اضطراب و نگرانی ام هر لحظه بیشتر می شد. 😓تمام هوش و حواسم پیش بچه ها بود. نمی دانم او چش شده بود که جوابم را نمی داد. با غیظ می گفتم: آخه این چه وضعیه حاجی؟ یک چیزی بگو!😡 هیچی نمی گفت. بار آخر که آمدم پهلوش، یک دفعه سرش را بلند کرد. به چهره اش زیاد دقت نکردم، یعنی اصلاً دقت نکردم؛ فقط دلم تند و تند می زد😢 که زودتر از آن وضع خلاص شویم. دشمن بیکار نشسته بود؛ گاه گاهی منور🔥 می زد، و گاه گاهی هم خمپاره یا گلوله ی دیگری شلیک می کرد. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝