✅🌻☀️⭐️🍀💠❤️🍏💎🍁💚
✋🌹🕊🍂🍀🌴
🌔⭐️☀️
🍂🌙
🌴
«یاٰ حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمـَّد! یاٰ عاٰلي بِحَقِّ عَلي! یاٰ فاٰطِرُ بِحَّقِّ فاٰطـِمِة! ...»
#دسته_جمعی_دعا_کنیم
💟پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
هرگاه جماعتى گِرد هم آیند و برخى دعا کنند و برخیشان آمین گویند، حتما خداوند، دعایشان را اجابت میکند.
‼️❗️‼️❗️‼️❗️‼️
#شمادوستان میتوانید در گروه ختم قرآن و گروه ذکر، برای حاجت روایی وشفای بیماران مدنظر
به آیدی زیر مراجعه بفرمایید.👇👇
#خادمین گروه ذکر:
@Iezadi
@Marfou97
@monji_fp
#خادمین گروه ختم قرآن:
@Yazahra1373
@Soltani_Zahra
@Yamahdi2097
🌴
🍂🌙
🌔⭐️☀️
✋🌹🕊🍂
✅🌻☀️⭐️🍀💠❤️🍏💎🍁
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#خاطره
#توسل
🍃
در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
🌸
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟"
با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم".
╔═ ✾════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═⚘════ ✾ ═╝
❣💞❣💞❣💞❣💞❣
#قسمت_پنجاه_و_نهم
🌱برخورد صحيح🌱
راویان:جمعي از دوستان شهيد🌷
ازخيابان17شــهريورعبورميکرديم🚶.من روي موتورپشــت سرابراهيم💚بودم.ناگهان يک موتورسوار🏍ديگرباسرعت ازداخل کوچه واردخيابان شد.پيچيدجلوي ماوابراهيم شديد😨ترمزکرد.جوان موتورســوارکه قيافه وظاهردرستي هم نداشت،داد😡زد:هو!چيکارميکني؟!بعدهم ايستادو باعصبانيت😠مارانگاه کرد!همه ميدانســتندکه اومقصراست.من هم دوست داشتم ابراهيم باآن بدن قوي پایین بيايدوجوابش رابدهد.ولي ابراهيم بالبخندی😊که روي لب داشت درجواب عمل زشت اوگفت:سلام،خسته نباشيد!موتورســوار🏍عصباني يکدفعه جــا😰خورد.انگارتوقع چنيــن برخوردي رانداشت.کمي مکث کردوگفت:سلام،معذرت ميخوام،شرمنده😞.بعدهم حرکت کردورفت.ماهم به راهمان ادامه داديم.ابراهيم❤️دربين راه شــروع به صحبت کرد.سؤالاتي كه درذهنم ايجادشده بودراجواب داد:ديدي چه اتفاقي افتاد؟بايك ســلام عصبانيت طرف خوابيد.تازه معذرت خواهي هم کرد.حالااگرميخواستم من هم داد😠بزنم ودعوا كنم.جزاينکه اعصاب واخلاقم رابه هم بريزم هيچ کارديگري نميکردم.😊
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
❣💞❣💞❣💞❣💞❣
❣💞❣💞❣💞❣💞❣
روش امربه معروف ونهي ازمنکرابراهيم❤️درنوع خودبسيارجالب بود.اگرميخواست بگويدکه کاري رانکن سعي ميکردغيرمستقيم باشد.مثلادلايل بدي آن کارازلحاظ پزشــکي،اجتماعي و...اشــاره ميکردتاشــخص،خودش به نتيجه لازم برسد.آنگاه ازدســتورات دين براي اودليل مي آورد.يکي ازرفقاي ابراهيم گرفتارچشم چراني😞بود.مرتب به دنبال اعمال ورفتارغيراخلاقي ميگشــت.چندنفرازدوستانش بادادزدن😡وقهرکردن نتوانسته بودندرفتاراوراتغييردهند.درآن شرايط کمترکسي آن شخص راتحويل ميگرفت.اماابراهيم💚خيلي بااوگرم گرفته بود!حتي اوراباخودش به زورخانه مي آوردوجلوي ديگران خيلي به اواحترام ميگذاشت😀.مدتي بعــدابراهيم بااوصحبت کرد.ابتــدااوراغيرتي کردوگفت:اگرکسي به دنبال مادروخواهرتوباشدوآنهارااذيت کندچه مي کني؟آن پسرباعصبانيت😡گفت:چشماش رودرميارم.ابراهيم خيلي باآرامش گفت:خب پسر،توکه براي ناموس خودت اينقدرغيرت داري،چراهمان کاراشتباه راانجام ميدي؟!بعدادامه داد:ببين اگرهرکسي به دنبال ناموس ديگري باشدجامعه ازهم ميپاشد😞وسنگ روي سنگ بندنميشود.بعدابراهيم ازحرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد.حديث پيامبر اکرم را گفت كه فرمودند:🌷چشمان خودراازنامحرم ببنديدتاعجايب را ببينيد🌷.بعدهم دلایل ديگرآورد.آن پســرهم تأييدميکرد.بعدگفت:تصميم خودت را بگير،اگه ميخواهي بامارفيق باشي بايداين كارهارا ترك كني☺️
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
❣💞❣💞❣💞❣💞❣
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒 #منو_به_زور_جبهه_آوردن ◀️آوازه اش در مخ کار گرفتن صفر کیلومترها به گوش ما رسیده بود. ب
😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒
◀️در ادامــــه
گفت: «والله شما که غریبه نیستید، از بی خرجی مونده بودیم. این زمستونی هم که کار پیدا نمیشه. گفتیم کی به کیه، میرویم جبهه و میگیم به خاطر خدا و پیغمبر آمدیم بجنگیم. شاید هم شکم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم!»
نفر دوم «احمد کاتیوشا» بود که با قیافه معصومانه و شرمگین گفت: «عالم و آدم میدونن که مرا به زور آوردن جبهه. چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادر و یک مشت بچه یتیم هم هستم، دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه میترسم! تو محله مان هر وقت بچههای محل با هم یکی به دو میکردند من فشارم پایین میآمد و غش میکردم. حالا از شما عاجزانه میخواهم که حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ کنید. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل کنند!»
خبرنگار که تند تند مینوشت متوجه خندههای بی صدای بچهها نشد.
#ادامه👇👇
╔═ ✾════⚘🍒 ═╗
@ebrahimdelha
╚═🍒 ⚘════ ✾═╝😊🍒😊🍒
😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒😊🍒
«مش علی» که سن و سالی داشت، گفت: «روم نمیشود بگم، اما حقیقتش اینه که مرا زنم از خونه بیرون کرد. گفت، گردن کلفت که نگه نمیدارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را میبندم دور گردنم و اول یک فصل کتکت میزنم و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمیگذارم. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم.»
خبرنگار کم کم داشت بو میبرد. چون مثل اول دیگر تند تند نمینوشت. نوبت من شد.
گفتم: «از شما چه پنهون من میخواستم زن بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد دخترش را بدبخت کند و به من بدهد. آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و داماد خدا بشوم. خدا کریمه! نمیگذارد من آرزو به دل و ناکام بمانم!»
خبرنگار دست از نوشتن برداشت.
بغل دستی ام گفت: «راستش من کمبود شخصیت داشتم. هیچ کس به حرفم نمیخندید. تو خونه هم آدم حسابم نمیکردند چه رسد به محله. آمدم اینجا شهید بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی کنند.»
دیگر کسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجک تو چادرمان ترکید. ترکش این نارنجک خبرنگار را هم بی نصیب نگذاشت.
#پایان
╔═ ✾════⚘🍒 ═╗
@ebrahimdelha
╚═🍒 ⚘════ ✾═╝😊🍒😊🍒
ساعت هشت هر شب و یک قرار عاشقانه😍🕗
هرجا هستیم یک لحظه دلمون رو راهی صحن و سرای امام هشتم بکنیم و سلامی عرض کنیم:✋
#به نیابت از جمیع شهدا
#بویژه
#شهید_عباس_ڪــریمی
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
@ebrahimdelha
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
❤زندگیتون امام رضایی
#شهیددکترمصطفی_چمران
#قسمت_آخر
🍃دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتکاری حرکتی بوجود آورد👌 او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه های الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود❌ به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا💪 ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود😊
✨شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت😍 در حالی که دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا کاری و قدرت تمام💪 تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند👏
🌷پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، بسوی بستان سرازیر شوند👊 که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت✌️
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
✨
🌸✨
🍃🌸✨
💖🍃🌸✨✨✨✨✨
شهادت💔
✨در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده❌ شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروهاانتقاد کرد😠 و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد👌 این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود😢
🌺 در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید😞 و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود😭 غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود😔 شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند 😢 در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»😔
🍃بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد✨ برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند 😭
🌸چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت💔 و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی😞 ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»❤️
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
✨
🌸✨
🍃🌸✨
💖🍃🌸✨✨✨✨✨
شهد شهادت💔
🍃دکتر چمران پس از معرفی فرماندهِ جدید منطقه دهلاویه به همه سنگرها سرکشی، و با همه رزمندگان دیداری تازه می کند ودر خط مقدم در نزدیک ترین نقطه به دشمن پشت خاکریزی می ایستد و نکاتی را به رزمندگان یادآور می شود و تاکید می کند که از این نقطه که دشمن با چشم غیرمسلح دیده می شود کسی جلوتر نرود❌ در همین حین آتش خمپاره باریدن می گیرد. شهید چمران دستور متفرق شدن و پناه گرفتن می دهد 😰و خود در حال پناه گرفتن بود که ترکش خمپاره ای به پشت سرش اصابت می کند😓 به دنبال این واقعه غم انگیز آه و شیون اطرافیان او از صحنه جانکاهی که ناظر آن بودند بلند می شود😭 تلاش هم رزمان وی در رساندن او به بیمارستان بی ثمر می ماند. وقتی جسم او به اهواز می رسد که روح ملکوتی او به آسمان ها پرکشیده بود😓
✨قسمتی از پیام امام (ره )در شهادت دکتر چمران
🌺«چمران عزیز با عقیده پاک، خالص [و [غیر وابسته به دستجات و گروه های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد در راه آن را از آغاز زندگی شروع و [زندگی خود را] با آن ختم کرد... ✨او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خودنمایی های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت❤️ روانش شاد و یادش به خیر».🌺
🍃پایان🍃
@ebrahimdelha
✨
🌸✨
🍃🌸✨
💖🍃🌸✨✨✨✨✨
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
سلام دوستان همیشه همراه😊
ان شاءالله از فرداشب قرار دراین قسمت از برنامه کانال یعنی #معرفی_شهدا تغییری ایجاد بشه😊
اونم اینکه ..... از شهدای جنگ تحمیلی رسیدیم به #شهدای_مدافع_حرم😍❤️
پس مشتاق تراز همیشه همراه ما باشید😊
✍خادم
@ebrahimdelha
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️