eitaa logo
تیغ و زیتون
515 دنبال‌کننده
649 عکس
154 ویدیو
4 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 در صف جماعت در انتظار حضرت آقا بودیم . حدود سی دقیقه مانده بود تا اذان مغرب آقا تشریف‌فرما شدند و پشت به قبله روبروی شاعران نشستند و مشغول احوال‌پرسی شدند . فاصله‌ی زیادی با ایشان نداشتم اما از ترس محافظین نمی‌توانستم برای دست‌بوسی مشرف بشوم . ناگهان آقای محافظ صدا زد : (شاعرانی که به تازگی مجموعه‌ یا دیوان شعری چاپ کرده‌اند اگر می‌خواهند کتاب خویش را به حضرت آقا هدیه کنند در سمت راست ایشان صف بگیرند.) من که مجموعه‌ی تازه‌ای چاپ نکرده بودم اما نگاهم به کتابی افتاد که در برابر دوست شاعرم مهندس افتاده بود . آن‌را برداشتم و رفتم به سمت صف . عبدالرحیم گفت: (کتابم را کجا می‌بری؟) گفتم: (نگران نباش ، می‌آورمش) خلاصه در صف ایستادم تا رسیدم به حضرت آقا . پس از سلام و احوال‌پرسی آقا فرمود: (از اهواز چه خبر؟) عرض کردم: (حاج‌حبیب‌الله معلمی فوت کردند) فرمودند: (از طرف من به خانواده‌ی ایشان سلام برسان و تسلیت بگو) بعد دست مبارکشان را سمت کتاب آوردند و فرمودند: (کتاب تازه چاپ کردی؟) با خنده عرض کردم: (آقاجان ! لطفا از کتاب بگذرید و بی‌خیالش شوید) فرمودند: (چطور؟ مگر کتاب شما نیست؟) عرض کردم: (نه آقاجان ! این کتاب امانت مردم است . فقط دستم گرفتم و در صف ایستادم محافظان شما را فریب بدهم) آقا حسابی خندید و فرمود: (آفرین آقای سنائی ! تقلب قشنگی بود) بعد در حالی که می‌خندیدند ادامه دادند: (تا حالا کسی نتوانسته این‌ها را گول بزند)😂 پی‌نوشت: موی سر و ریشم را شب قبل از دیدار رنگ کرده بودم . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ تاثیر اقبال عامّه در شعر اقبال عامّه همان استقبال یا پذیرش مردم کوچه و بازار است که برخی و البته بسیاری از شاعران امروزی نه تنها آن‌را نادیده گرفته بلکه هیچ اعتقادی به آن ندارند . آنها به زیبایی ساختار شعر از زیبایی محتوا یا معنا بیشتر اعتقاد دارند و لذا اکثر شعرهای روزگار ما مثل بناهای بساز - بفروش شده‌اند ، یعنی دارای نمای جذاب اما معنا و محتوای پوچ . شاعران روزگار ما می‌گویند: (شعر را باید مخاطب خاص یا قشر دانشگاهی بپسندد و اگر مردم کوچه و بازار آن‌را نپسندیدند اشکال ندارد.) در حالی‌که رمز جاودانگی و بقای شاعران قدیمی همین اقبال عامه بود . سعدی را به هیچ جشنواره‌ای دعوت نکردند . از هیچ شهری برای سعدی بلیط هواپیما نفرستادند . در روزگار او روزنامه نبود . انتشاراتی‌ها قراردادی با سعدی برای چاپ گلستان و بوستان نبستند . اما مردم کوچه و بازار اشعار او را پسندیدند و لذا نسل به نسل از دیرباز تا روزگار ما شعرهای او ماندند و این یعنی همان اقبال عامه . اما چه شاعران بسیاری که شعرشان نقل روزنامه‌های کثیرالانتشار کشور بود و بارها چهره‌ی آنها را مردم از طریق رسانه‌ی ملی مشاهده کردند . در جشنواره‌ها نمونه و در ضیافت رهبری پایه‌ی ثابت جلسه بودند اما سال‌هاست از دنیا رفته‌اند در حالی‌که حتی یک بیت از سروده‌های آنها در خاطر هیچ علاقمند شعری نمانده . باباطاهر عریان نیز از شهری به شهری برای شعرخوانی فراخوان نمی‌شد . دانشگاه‌ها و سمینارها دعوتش نمی‌کردند . ارشاد اسلامی یا بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس از او تجلیل نمی‌کرد اما شعر او را چوپان روزگار ما هنگام چرای گوسفندان نی می‌زند و می‌خواند . حتی مادرهای بی‌سواد اشعار باباطاهر را هنگام لالایی برای بچه‌ها می‌خوانند . استادان دانشگاه اشعار او را برای دانشجوها تفسیر می‌کنند در حالی‌که شاعران روزگار ما بابا را شاعر نمی‌شناسند اما رویشان نمی‌شود او را منکر شوند و در واقع از همین عنصر موثر اقبال عامه می‌ترسند . با اطلاع کامل عرض می‌کنم مرحوم محمدرضا آقاسی را در محافل شعری و شب‌های شعر کشور دعوت نمی‌کردند . توجیه صاحبان امر این بود که (او شاعر خوبی نیست) در حالی‌که من می‌دانم علت بی‌رغبتی به دعوت آقاسی چه بود . اوائل ظهور آقاسی او هم مثل خیلی‌ها پایه‌ی ثابت کنگره‌ها بود اما متولیان حسود دیدند آنجایی که او باشد دیگر یخشان نمی‌گیرد . شاید حق داشتند ، آخر حضور او مانع گرایش مردم به شاعران دیگر بود . عکس‌ها را مردم با او می‌گرفتند ، امضاها را محمدرضا برای مردم می‌کرد و هیچ‌کس سراغ سایرین نمی‌رفت و لذا متولیان برنامه‌ها دور او را خط سرخی کشیدند و چون نمی‌خواستند دلیل اصلی را بگویند این توجیه را علَم کردند و گفتند: (آقاسی شاعر خوبی نیست) و اُشهِدلله که بی‌واسطه از زبان بعضی شعرا می‌شنیدم که (اگر آقاسی باشد من نمی‌آیم.) البته رزق مخلوقات خداوند دست خداست ، تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء ، عزت هم از جمله روزی‌های خداست . طرد محمدرضا از کنگره‌ها نیز او را گوشه‌نشین نکرد . او تا سه روز مانده به رحلت دائم‌السفر بود و استقبال بی‌نظیر مردم از او خاری بود در چشم کسانی که می‌گفتند: (او شاعر نیست) . حالا هم پس از سال‌ها که از مرگ محمدرضا گذشته شعرهای او را مردم کوچه و بازار دوست دارند . جوان‌ها سی‌دی او را در ضبط ماشین‌ها می‌گذارند . خطبا شعرهای او را بر فراز منابر می‌خوانند . خواننده‌ها و مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام اشعار محمدرضا را می‌خوانند و کمتر کسی‌ پیدا می‌شود که ابیاتی از این شعر را حفظ نباشد: (با همه‌ی بی‌سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام زهره‌ی منظومه‌ی زهرا حسین! کشته‌ی افتاده به صحرا حسین! بر سر نی زلف رها کرده‌ای با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای) اما جالب اینجاست که جشنواره‌‌ی شعری با حضور شاعران مطرح کشور در بندرعباس اجرا و شاعری دیگر را مردمی‌ترین شاعر کشور از نگاه مردم معرفی می‌نمایند آن هم در دهه‌ای که آقاسی در آن دهه می‌زیسته . البته او نیز از رفقای من است و خودش و شعرش را دوست دارم اما بی‌انصافی‌ست اگر بگوئیم مردم او را بیش از محمدرضا آقاسی می‌شناسند . با این‌که شاعر منتخب جشنواره سالی ده‌ها بار مهمان صدا و سیماست تعداد محدودی مخاطب خاص شعر او را می‌شناسند اما محمدرضا در حالی‌که ممنوع‌التصویر بود در میان خاص و عام جامعه شهرت داشت . آقاسی تاثیرگذارترین شاعر عصر خویش بود . تا قبل از ظهور او شعر و شاعری در کنگره‌ها و مجامع شعری خلاصه می‌شد اما آقاسی شعرخوانی را به حسینیه‌ها ، تکایا ، هیئات مذهبی ، حرم‌ها ، یادواره‌ها ، مساجد ، دانشگاه‌ها ، نهادهای دولتی و حتی روضه‌های خانگی رساند و فکر می‌کنم فقط این ویژگی برای انتخاب آقاسی به عنوان مردم‌پسندترین شاعر عصر او کافی بود .
ادامه‌ی ✅ تاثیر اقبال عامه در شعر خلاصه این‌که جشنواره‌ها نقش موثری در ماندگاری و بقای شاعر ندارند اما اقبال عامه شعر شاعر را قرن‌ها زنده نگه‌می‌دارد . خدا می‌داند دو بیت زیر را چه کسی و چه سالی سروده: (جوانان بنی‌هاشم بیائید علی را بر درِ خیمه رسانید خدا داند حسین طاقت ندارد علی را بر در خیمه رساند) و اقبال عامه سینه به سینه شعر مذکور را به عصر حاضر رسانیده . بگذار اهل فن شاعری و خبرگان ادب بگویند این دو بیت از عناصر شعری بی‌بهره ، دارای مشکل وزنی و اشکال قافیه می‌باشد . فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
خرمشهر یادواره‌ی شهدای دانشگاه علوم و فنون دریایی دوشنبه ۲۵ اردیبهشت http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
نکته‌ای درباره‌ی نشریه‌ی رواق فرهنگی در هفته‌ی هنر انقلاب اسلامی برادر بزرگوارم آقای شهباز (ریاست محترم حوزه‌ی هنری خوزستان) و هیئت همراهشان آقایان سیدعلی‌رضا شفیعی و فردین کوراوند (که هر دو بزرگوار از شاعران خوب کشورند) و دوستان دیگری که نام آنها را به خاطر ندارم ، به بهانه‌ی (دیدار با پیشکسوت شعر خوزستان) به خانه‌ی اینجانب آمدند که از این فرهیختگان گرامی صمیمانه سپاسگزارم . به‌هرحال امروز بعد از حدود یک‌ماه و اندی متوجه گزارش دیدار مذکور در نشریه‌ی رواق حوزه شدم که باز هم به خاطر محبت آنها ممنونم اما متاسفانه قصیده‌ای در مدح رسول خدا با مطلع؛ کفر و ایمان را هم اندر تیرگی ، هم در صفا نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفی در گزارش نشریه به نام حقیر ذکر گردیده که از سروده‌های بنده نیست . اصلا آن‌روز من شعری نخواندم و لذا تهیه کننده‌ی گزارش مذکور برای پیدا نمودن شعری از من به گوگل متوسل گردیده و به خاطر تشابه اسمی شعر سنائی غزنوی را به نام حقیر ثبت نموده . به هرحال از جناب سنائی غزنوی به خاطر اشتباهی که پیش آمد عذرخواهی می‌کنم . ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 قصیده‌ی نحن‌الغالبون - در مدح خاتم‌الانبیاء محمد مصطفی صلوات الله علیه که در گزارش بالا به نام اینجانب به چاپ رسیده از من نیست . این قصیده سروده‌ی حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی‌ست . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ احساس عاشقانه به مناسبت سالروز فتح خرمشهر فضای شهر پر از بوی رازقی شده است دوباره نوبت پیمان عاشقی شده است حریم خلوت چشمانم از ستاره پر است دوباره شهر من از موجِ یادواره پر است دوباره بوی خدا ، بوی جبهه دارد شهر که دل به غیر شهیدان نمی‌سپارد شهر اگرچه سینه‌ی من سوگوار خورشید است هنوز شهر من آئینه‌دارِ خورشید است هوای ابریِ چشمم شده‌ست بارانی گرفته بوی خدا سینه‌ام ، نمی‌دانی ! برای غربت آلاله‌ها پریشانم ستاره می‌چکد از آسمانِ چشمانم من از کنار شهیدان عبور خواهم کرد تمام خاطره‌ها را مرور خواهم کرد دلم به یاد شهیدان بهانه می‌گیرد وَ کوله‌بار جدایی به شانه می‌گیرد به یاد غربتِ همسنگرم دلم خون است وَ چشم‌های من آئینه‌دارِ کارون است گرفته است دلم ، مثل عصرِ عاشورا چگونه بی تو بمانم؟! بگو جهان‌آرا ! چگونه بی تو بمانم که سینه‌ام تنگ است میان ما و تو ای گل ! هزار فرسنگ است تو رفته‌ای و من آئینه‌دارِ آه شدم تو روسفید ، ولی من چه روسیاه شدم بگو برادر خوبم ! بگو کجا رفتی ؟! شکست بال من امّا تو تا خدا رفتی مجالِ پر زدنم بود با تو امّا حیف نشد که با تو بیایم به آسمان‌ها حیف مرا ببخش برادر ! اگر عقب ماندم تو آفتاب شدی ، من اسیرِ شب ماندم من‌ استعاره‌ی خاموشی‌ام برادرجان ! وَ در حصار فراموشی‌ام برادرجان ! بگیر دست مرا تا دوباره برخیزم برای جستنِ یک راهِ چاره برخیزم شما اگر که بخواهید می‌توانم من که باز بر سرِ پیمان خود بمانم من دعا کنید دلم مستِ آب و نان نشود وَ شرمسارِ شهیدانِ شهرمان نشود دوباره سینه‌ام احساس عاشقانه گرفت غروب سوّم خرداد را بهانه گرفت به جای گریه به لبخند دل سپردم باز به بی‌قراری اروند دل سپردم باز به یاد لحظه‌ی شیرینِ فتحِ خرمشهر وَ خنده‌های غم‌آگینِ فتح خرمشهر به سوی عرشِ خدا پر کشیده فریادم به یاد حمله‌ی بیت‌المقدّس افتادم به یاد رمز غرور آفرینِ یا مولا شکوهِ لحظه‌ی تکرار ظهر عاشورا مباد پا بگذاریم روی آن‌همه عشق که شعله‌ور شود این سینه‌ها ز ماتم عشق مباد حرمت آلاله را بریم از یاد وَ بی‌خیال بگوئیم هرچه بادا باد نگیرد آتش فریاد رنگ خاموشی نصیبمان نشود تا ابد فراموشی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei